سیاست هوشمندانه ایران در قبال طالبان
حدود دو هفته است که گروه مسلح طالبان در مرزهای شرقی ما مستقر شده و در کمتر از یک هفته است که تقریبا تمامی افغانستان را از آن خود کرده و بجز ولایت پنجشیر، بر تمامی ولایات حکمرانی مینماید. جامعه بینالمللی نیز این واقعیت تلخ را پذیرفته، هر چند که هنوز در بهت و تعجب سرعت تحولات فوق باقی است. در این میان شاید تنها کشوری که واقعیت را به خوبی درک کرده و پیشبینی کرده همسایه غربی آن، ایران بود.
در اسفند ماه سال 1398 توافقنامه صلحی بین ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان امضا شد که نقطه عطفی در شرایط سیاسی غرب آسیا به حساب میآید. عدم حضور دولت جمهوری اسلامی افغانستان که تنها نماینده رسمی و بینالمللی این کشور است در این مذاکرات و محرمانه نگه داشتن توافق فوق در مقابل این حکومت، گویای واقعیتهای بسیار مهمی است که در پس پرده داشت. از جمله بندهای توافق فوق، آزاد کردن 5000 اسیر طالبانی از زندانهای حکومت مرکزی بود و جالب آن که اسامی زندانیانی که باید آزاد شوند نیز توسط طالبان تعیین میشد.
از دیگر وجوه بارز تواققنامه فوق، تعهد یک طرفه نیروهای آمریکایی برای خروج کامل طی مدت معین (طبق توافقنامه تا اردیبهشت 1400) است در حالی که طرف مقابل هیچ تعهدی به جز خودداری از حمله به آنها ندارد. طالبان هیچ تعهدی برای آتش بس با حکومت افغانستان ندارد و بر اساس این توافق، در هر مکان و هر زمانی که تصمیم به حمله به نیروهای حکومتی افغانستان بگیرد منعی نمیبیند.
شاید کمتر کسی پیشبینی مینمود که توافقنامه صلح آمریکا و طالبان چه هدف یا اهداف اصلی را دنبال مینماید. اما مرور سیر تحولات 17 ماه گذشته به ویژه هفتههای اخیر گویای آن است که هدف اصلی از این توافق جابجایی مسالمت آمیز قدرت بوده است. هر چند آمریکاییها هنوز به این نکته اذعان نمیکنند و خود را مبهوت نشان میدهند و مدعی هستند که طالبان میبایست حداقل تا شهریور ماه که تاریخ تجدید نظر شده خروج نیروهای آمریکایی اعلام شده بود از فتح کشور خودداری میکرده است.
اما نحوه مقاومت نیروهای دولتی در مقابل هجوم طالبان و نحوه پیشروی آنها از یک ولایت به ولایت دیگر نشان میدهد که به نحوی گمانهزنیهایی در بین سیاستمداران و نیروهای نظامی افغانستان از واقعیتهای پس پرده توافقنامه فوق وجود داشته است.چه آن که روز به روز مقاومت نیروهای دولتی در مقابل هجوم طالبان کمتر میشد به نحوی که به جز موارد معدود، میدان جنگ جدی مشاهده نمیشد. در بسیاری از ولایات، ولسوالیها و حتی مراکز ولایت بدون درگیری و خونریزی دست به دست و تحویل و تحول میشد. حتی میتوان گفت به همان سهولت که کرسی ریاست جمهوری بین حامد کرزی و اشرف غنی مبادله شد.
ایران اما، صرف نظر از سیاستهای گذشته، برخورد مناسبی با این تحولات از خود نشان داد. به نظر میرسد بدون احتساب فعالیتهای استخباراتی، شناختی که در طی بیش از دو دهه گذشته از طالبان کسب شده و به موازات آن رصد عملکرد آمریکاییها، موجب شد تا تحلیل واقع بینانه و موضع گیری تیزهوشانهای از سیاستمردان ایران مشاهده شود.
صرف نظر از تجربه تلخ سالهای زمامداری قبلی طالبان و علاوه بر آن خونریزیها و سبعیت این گروه مسلح در تهاجمات و عملیات انتحاری که طی بیست سال گذشته مشاهده شده و مردم مظلوم افغانستان با گوشت و پوست خود تجربه کردهاند، اما جامعه جهانی و به ویژه کشورهای همسایه باید این واقعیت را بپذیرند که حاکمیت در این کشور به این گروه تعلق دارد.
اهم نگرانیهای ایران در افغانستان علاوه بر امنیت مرزهای شرقیاش، مواد مخدر، اقلیت شیعه، آبهای مرزی، زبان فارسی است. ایران میبایست برای حفظ منافع خود در قبال حکومت جدیدی که مدعی است از گذشته خود درس گرفته و میانهروی را پیشه خود کرده، محتاط عمل نماید. انتظار میرود که سیاستورزان ایران به دلایل زیر در برابر طالبان سیاستهای حمایتی و تشویقی مشروط ارائه نمایند:
الف- استقرار حکومتی مقتدر به منظور جلوگیری از هرج و مرج داخلی و رشد داعش و سایر گروههای سلفی.
ب- رشد و تقویت جناح میانه رو در طالبان به منظور تلطیف سیاستهای آنها در مقابل شیعیان، فارسی زبانان، کشت خشخاش، آبهای مرزی و سایر مسائل داخی مشترک با ایران .
ج- رعایت رقابتها و توازنهای بینالمللی با سایر همسایگان مانند پاکستان و .. . .
د-پیشگیری از ترمیم تدریجی روابط افغانستان با آمریکا مانند آنچه در ویتنام و ژاپن، عراق و. . . . . شکل گرفته است.
ه- تداوم صادرات کالای نفتی و غیرنفتی به افغانستان و جریان ورود ارز به ایران به ویژه در شرایط کنونی تحریم.
و- بهبود وضعیت حقوق بشر و شرایط مساوی برای زنان.