خاورمیانه پساترامپ
به نظر میرسد شرایط ژئوپلیتیکی منطقه خلیج فارس و حوزه جغرافیایی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دستخوش تحولات شایان توجهی است و اوضاع پیشرو حکایت از چشماندازهایی از تغییرات در حوزههای نفوذ و منافع دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین، ابوالقاسم دلفی- دیپلمات و سفیر اسبق ایران در فرانسه در شرق نوشت: جابهجایی رؤسای جمهور آمریکا در کاخ سفید و حاکمشدن حزب دموکرات و آقای جو بایدن پس از چهار سال حکومت ویرانگر ترامپ و حزب جمهوریخواه برای روند تحولات بینالمللی، اندکاندک بارقههای تغییر در رویکردها و جابهجایی بازیگران حوزههای متفاوت راهکارهای منطقهای را به معرض نمایش درآورده است.
اینکه چرا و با چه نیت و برداشتی از تحولات بینالمللی و منطقهای، آقای امانوئل مکرون، مدافع و هوادار ششدانگ بقای موافقتنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با گروه کشورهای پنج به اضافه یک، به عنوان یکی از دستاوردهای مهم موضوع عدم اشاعه هستهای در جهان امروز، یکباره هوادار حضور عربستان سعودی در گفتوگوهای جمهوری اسلامی ایران با جامعه بینالمللی در موضوع هستهای و تحولات منطقهای میشود، میتواند ناشی از این برداشت بجا یا نابجای رئیسجمهور فرانسه از افقی باشد که در انتظار صحنهآرایی جدید منطقهای و دستوپاکردن منافعی نامتوازن با وزن و جایگاه فرانسه در تحولات منطقهای بوده که در خلأ موقت و شاید هم عمدی راهبرد منطقهای ایالات متحده برای اوضاع باثبات و قابلاتکاتر این حوزه جغرافیایی مهم در ژئوپلیتیک جهانی، فعال شده است.
در ماه ژوئن سال ۲۰۱۷ و تقریبا یک ماه پس از اولین سفر خارجی ترامپ به عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا به عربستان سعودی و شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی در ریاض که منجر به امضای قراردادهایی بالغ بر 400 میلیارد دلار بین سعودی و ایالات متحده شد، محمد بنسلمان، ولیعهد جاهطلب و تازه به دوران رسیده عربستان سعودی، مجددا بر اساس یک محاسبه و برداشت غلط از اوضاع منطقهای، پس از سفر ترامپ، همراه با سه کشور بحرین، امارات متحده عربی و مصر به دلیل مناسبات عادی دوحه - تهران، حمایتهای قطر از جریان اخوانالمسلمین و جهادیهای القاعده و برخی دیگر از بهانههای اعلامی، روابط با قطر را قطع کرد و این کشور را در محاصره کامل زمینی، دریایی و هوایی قرار داد.
محمد بنسلمان با تخیلات مالیخولیایی خود دو سال قبل از آن نیز با ادعای اینکه طی چند هفته مناقشه یمن را از طریق نظامی فیصله خواهد داد، به این کشور لشکرکشی کرده بود، با نگاهی غیرواقعی به تحولات منطقهای و در چارچوب بههمزدن معادلات معقول منطقهای، خسارات خانمانبراندازی را بر یمنیهای مظلوم و مقاوم تحمیل کرد.
نتیجه قطع روابط با قطر و محاصره و تحریم این کشور، نهتنها دوحه را به زعم ریاض به زانو درنیاورد، بلکه با حمایتهای مؤثر و قطعی جمهوری اسلامی ایران که به عنوان عنصری اساسی در تجارت خارجی قطر نقشآفرینی کرد، نتایجی در جهت عکس اهداف توسعهطلبانه و کجفهمیهای محمد بنسلمان و محمد بنزاید، همتای اماراتیاش، در مقابله با جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران برای منطقه به جای گذاشت. با وجود اینکه ترامپ و کوشنر، داماد صهیونیست وی، چراغ سبز لازم را به سعودیها و اماراتیها برای یکهتازی منطقهای داده و صورت هزینههای آن را نیز پیشاپیش دریافت کرده بودند، اما به دلیل منافعی که ایالات متحده از رهگذر مناسبات با قطر مدنظر داشت، در دوران قطع روابط ریاض و دوحه به برطرفکردن موانع و عادیسازی روابط دو طرف توصیه میکردند. با نزدیکشدن پایان دوران ویرانگر ترامپ و چشمانداز تغییر در مدیریت کاخ سفید، منطقه عربی خلیج فارس در مقابل چالش ناشی از بهقدرترسیدن جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا و احتمال ازسرگیری گفتوگوها با یک ایران به مراتب قویتر و مقاومشده در برابر فشارها، در موضوع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران قرار میگرفت و میباید درصدد چارهاندیشی برمیآمد. در پرتو تحولات بینالمللی ناشی از تغییر در کاخ سفید و برداشت سعودیها و اماراتیها از دیدگاههای مسالمتجویانهتر جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا، اولین قدم در جهت حل مناقشه با قطر در جریان چهلویکمین اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در منطقه العلای عربستان سعودی برداشته شد و امیر قطر با مقدماتی به جمع منطقه عربی خلیج فارس بازگشت.
سعودیها و قطریها به خوبی آگاه بودند و هستند که منازعات دو کشور در بستری از دههها منازعه از زمان امیر قبلی قطر نهفته و با این اقدامات ظاهری ناشی از میانجیگری کویت و عمان کاملا برطرف نمیشود؛ با این حال ریاض به هدف ارائه چهرهای ظاهرا مسالمتآمیز و کاملا متفاوت با ماهیت واقعی خود، با بروز رگههایی از مداراگری در منطقه، تأثیرگذاری در نگاه حاکمان جدید واشنگتن نسبت به سعودیها را مدنظر قرار داده است. البته بحرانی که محمد بنسلمان از سال ۲۰۱۷ با قطریها آغاز کرد، به طرز خطرناکی همپیمانان استراتژیک آمریکا در منطقه را از هم دور و جدا کرد. در درجه اول انزوای دیپلماتیک و تحریمها علیه قطر نهتنها دستاورد لازم را بههمراه نیاورد و نتیجه عکس داشت، بلکه موجب شد این کشور با تقویت روابط با تهران و بهویژه ترکیه که سرمایهگذاریهای قطر در آن کشور در سال ۲۰۱۹ بالغ بر ۲۲ میلیارد دلار شد، مشکلات اقتصادی خود را برطرف کند. اگرچه موضوع برقراری روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی برای ترامپ دستاوردی محسوب شد و در روند آن سعودیها و بهویژه امارات متحده عربی نقش اساسی داشتند، اما در موضوع بحران قطر، محمد بنسلمان و با تفاوتها و فاصلهای محمد بنزاید، ولیعهد امارات، تلاش داشتند این پیام غلط را به رئیسجمهور جدید آمریکا بدهند که در ازای جبههسازی جمعی علیه ایران، حتی از مطالبات خود از قطر و گرفتاریهای اساسیشان با این کشور نیز عبور میکنند و جبههای ظاهرا واحد فراهم میآورند تا در نتیجه آن نیروهای خود را بههمراه قطر در اختیار جو بایدن، رئیسجمهور جدید آمریکا بگذارند تا در گفتوگوهای آتی برجام با ایران استفاده کند. محمد بنسلمان از این منظر درصدد نشاندادن رهبری واحد عربی در منطقه خلیج فارس هم بود، اما با وجود تمامی محاسبات او، تعارضات و فقدان توافقات استراتژیک و مخاصمات ساختاری در بین کشورهای منطقه همچنان باقی بود و برای مثال خیلی بیمعنی نبود که اجلاس چهلویکم شورای همکاریهای خلیج فارس با تمام ملاحظاتش باید در عربستان و نه در یک کشور بیطرف مانند کویت و عمان برپا میشد و این امر به این معنا بود که تنشها همچنان باقی است و امتیازدهی دیپلماتیک بهسختی انجام خواهد شد.
اصولا مخاصمات ساختاری بین کشورهای منطقه امری بسیار قدیمی است. اگر قطر و عربستان سعودی به دلایل مشخص و منافع تعریفشدهای با یکدیگر کنار آمدند، اما سایر کشورهای عربی که با قطر قطع روابط کرده بودند، همان انگیزههای سعودی برای نزدیکی با قطر را نداشتند و مثلا امارات متحده عربی و بحرین همچنان با تردیدهایی به نزدیکی با قطر نگاه میکنند و با سردی وارد روندی شدهاند که علیالقاعده برندگان و بازندگانی داشته که در محاسبات ریاض کمتر مدنظر بوده است.
در بین بزرگترین برندگان پایان تحریم و محاصره قطر، پادشاهیهای اردن و مراکش قرار دارند. این دو کشور که در نزدیک به سه سال و نیم بحران روابط دوحه - ریاض سیاست تقریبا متوازنی را در قبال این دو کشور داشتند، هنوز تعجیلی در تغییر این رویکرد نمیبینند.
حکومت نظامیان مصر که از سال ۲۰۱۳ روابط خود را با قطر به دلیل تحولات مربوط به جریان اخوانالمسلمین در مصر به حالت تعلیق درآورده بود، در قبال موضوع دخالتهای قطر در امور داخلی این کشور همچنان محتاط است؛ زیرا روابط قطر با جریان اخوانالمسلمین همچنان برقرار است. علاوه بر این نقش قطر در بحران لیبی از دیگر نگرانیهای مصر در قبال روابط با قطر است.
از طرفی مصر نیز مانند عربستان سعودی درصدد است در قبال دولت جدید آمریکا چهره دیکتاتورمآبانه و برونآمده از یک کودتای نظامی خود را آرایش و بزک کند و در این بین قراردادهای ساختوساز و برخی مبادلات سودآور دیگر با قطر را هدفگذاری کرده تا نشان دهد علاوه بر کسب منابع مادی روابط با قطر، در حال عادیسازی آن نیز هست. بنابراین در شرایط فعلی و بهظاهر، مصر دارای محیطی نسبتا آزاد برای هر دو طرف دعوای قطر و عربستان بوده و یکی از نمودهای آن این است که بلافاصله پس از امضای موافقتنامه «العلاء» یک گروه از هتلداران قطری مراسم افتتاح یکی از پروژههای ساخت هتل در مصر را با حضور وزیر دارایی قطر افتتاح کردند. مصر در شرایط فعلی و به دلیل ملاحظات اقتصادی، هم باید با قطر مدارا کند و هم موضوع غیبت خود در اجلاس «العلاء» و برخی نگرانیهای دیگر سعودیها را برطرف کند.
از دیدگاه بازیگران خنثی و میانجیگر مانند کویت و عمان که در سال ۲۰۱۷ از همراهشدن با عربستان سعودی و سه کشور دیگر علیه قطر اجتناب کردند، کاهش درگیریهای سیاسی در اجلاس پنجم ژانویه «العلاء» دوران جنگ سرد غیرقابلپیشبینی است.
کویت و عمان از سال ۲۰۲۰ دارای نسل جدیدی از رهبران در کشورهای خود هستند و روش سیاسی و عملکرد آنها در ماههای آینده بهویژه در موضوع جنگ یمن درخور توجه خواهد بود. اینکه آیا سلطان جدید عمان با روشی «محتاطانه و دوراندیشانه» مانند سلف خود و در شرایطی که قطر موقعیت غیرواقعی خود را در منطقه از دست داده است، پیروی از سلفیها و اخوانیها را به مبارزه خواهد طلبید یا تلاش میکند شرایط ناشی از شکستهای جناحهای مختلف را آرام کند؟ در ورای محدوده منطقهای، ترکیه و پاکستان هم از روند تحولات ژئوپلیتیکی منطقه بیانتفاع نیستند و آنکارا و اسلامآباد با ایفای نقش در استراتژی مهار هرچه قویتر ایران نیز به مشارکت گرفته شده بودند و باید منتظر بود و نظاره کرد که آیا قطر زمینهساز آشتی اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و محمد بنسلمان در عربستان سعودی خواهد شد؟ پاکستان نیز با مدیریتی که میباید به واقعگرایی بیشتر توجه داشته باشد، همچنان درگیر اعوجاجات مناسبات پرتلاطم خود با ولیعهد عربستان است و مطمئنا نباید در این گرداب سرابگونه، بیش از حد تأمل و شکیبایی کند.
امارات متحده عربی که میتوانست سازگاری خود را در محدوده درگیریزای منطقه برای مدتها ادامه دهد، از جمله میباید جزء بازندگان جریانات اخیر محسوب شود. مناسبات محمد بنسلمان و محمد بنزاید به دنبال عادیسازی روابط ابوظبی با رژیم صهیونیستی در معرض آزمایش مهمی قرار گرفته است و از منظر اینکه برای تعادلبخشی در توازن منطقهای همپیمانان ابوظبی صورت گرفته میباید مورد توجه باشد.
به عقیده برخی ناظران سیاسی- اقتصادی منطقهای، ایران را نیز میباید یکی از بازندگان اقتصادی روند جاری در نظر گرفت؛ زیرا با بازگشایی فضای هوایی سعودی به روی هواپیماهای قطری سالانه صد میلیون دلار عایدی ایران از رهگذر عبور هواپیماهای قطری از فضای ایران از دست میرود. نگاه صرفا اقتصادی نمیتواند توجیهکننده نقش بیبدیل و استراتژیک ایران در منازعات منطقهای باشد؛ زیرا هزینههای مادی مترتب بر تلاشهای ایران برای مقابله با تروریسم داعش در ازای آرامش و ثبات منطقه موضوعی نیست که با اصل راهبرد ایران محاسبه شود.
و سرانجام اینکه منبعد قطر به خاطر اجبار در نشاندادن علائمی در گرمی روابط خود با عربستان سعودی به عنوان بهترین دشمن، ناچار از سیاستهای سعودی در یمن کمتر انتقاد خواهد کرد، هرچند همواره در کنار کویت و عمان خواستار پایان درگیریهای خونین یمن خواهد بود.
به نظر میرسد یمن میتواند بازیگر مهمی در تغییرات ژئوپلیتیکی منطقه خلیج فارس باشد. ایالات متحده در اولین قدم درخصوص تحولات منطقه خلیج فارس موضوع فروش سلاح به عربستان سعودی و تحویل جنگندههای اف۳۵ به امارات متحده عربی را که ترامپ مجوز داده بود به حالت تعلیق درآورد. برای عربستان سعودی و امارات متحده عربی که رهبری ائتلاف نظامی برای حمایت از دولت مستعجل یمن را به عهده دارند، تجهیزات نظامی تعلیقی در تجاوز به یمن و کشتار مردم این کشور نقش اساسی ایفا میکرده است. همچنین دولت جدید ایالات متحده تنها یک ماه پس از ورود به کاخ سفید طی دستورالعملی گروه حوثیهای یمن را که در دوران ترامپ در لیست گروههای تروریستی قرار داده شده بود، از این گروه خارج کرد.
در شرایطی که دولت جمهوریخواه ترامپ با تمام توان در تلاش بود که جبهه ضدایرانی خود را در چارچوب سیاست فشار حداکثری در منطقه و بهخصوص خلیج فارس تقویت و پشتیبانی کند و مشوق نزدیکی و برقراری روابط دیپلماتیک کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی شود، اقدامات و تحرکات اولیه و شروع دوران اجرائی دولت بایدن تا حدود زیادی در بدو امر با راهبرد دولت قبلی آمریکا متفاوت بوده و نگاه دموکراتهای کاخ سفید به موضوعات حقوقبشری هم فضای فشار مضاعفی را علیه عربستان در دست تدارک دارد.
انتشار گزارش دستگاههای اطلاعاتی آمریکا درباره نقش قطعی و بیچونوچرای محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در جنایت و قتل جمال خاشقجی ناراضی سعودی مقیم آمریکا در استانبول ترکیه، جای هیچگونه تردید را باقی نمیگذارد که شرایط در روابط استراتژیک ریاض- واشنگتن و راهبرد آمریکا در منطقه منطبق بر آمار و آرزوهای ترامپ برای به زانو درآوردن علنی جمهوری اسلامی ایران ادامهپذیر نیست. عربستان سعودی و محمد بنسلمان علاوهبر اقدامات سیاسی و تلاشهای خود برای رفع مشکلات روابط با قطر و عادی نشاندادن مناسبات دوحه- ریاض و در پرتو نگاه به چالشهای حقوقبشری که با ایالات متحده بایدن خواهد داشت، اقدام به برخی حرکات نمایشی از جمله آزادی با قید و شرط دو نفر از فعالان حقوقبشری سعودی زندانی در این کشور کرده و با استفاده از رسانههای داخلی و بینالمللی همسو با ریاض، تبلیغات گستردهای برای نمایش فضای باز سیاسی جدید در عربستان تحت راهبرد ولیعهد این کشور تدارک دیده است. به هر تقدیر با نگاه به تحولات رخداده در منطقه و آنچه در دست آمادهسازی برای فعالترشدن مجدد ایالات متحده در حوزه خاورمیانه و بهخصوص خلیج فارس است و توجه به این واقعیت که در هرگونه نگاهی به ژئوپلیتیک منطقه خلیج فارس، عربستان سعودی جزء شرکای بلامنازع استراتژیک ایالات متحده محسوب میشود و واشنگتن با هر دولتی که در کاخ سفید مستقر باشد، از منافع بلندمدت مناسبات با سعودی حمایت میکند، بنابراین فعل و انفعالات اخیر و آیندهای که میتواند متفاوتتر از گذشته در منطقه حیاتی برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در همسایگی خلیج فارس تدارک دیده شود و همه کشورها بدون استثنا در تلاش برای همسانسازی خود با روند تغییرات در حرکت بوده و جایگاه خود را تعریف کنند، به نظر الزامی و ضروری خواهد بود که با نگاهی واقعی و واقعبینانه و بلندمدتتر به نقش و جایگاه کشور در مناسبات منطقهای و با نگاه به کسب هزینههایی که تاکنون برای تأمین امنیت و ثبات آن صرف شده است و با عبور منطقی غیرجناحی از بزنگاه تعللی در موضوع موافقتنامه هستهای و برجام و در مسیری قرار گیریم که مناسبات عادیتر و کمهزینهتری با همسایگان در چارچوب حسن همجواری و احترام متقابل برقرار باشد.