آیا ۷۸میلیون نفر از جمعیت کشور ما فقیر هستند و باید یارانه بگیرند؟
حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم، دولت پنجم را کارآمدترین و دولت دوازدهم را ناکارآمدترین دولتهای بعد از انقلاب میداند و میافزاید: «فقدان احزاب باعث میشود دولتها برآمده از حزب نباشند و برای دولت کادرسازی نشود، کسانی هم که در انتخابات پیروز شدند هم مهیا نبودند و تیم مهیا هم نداشتند و چون چنین ساختاری شکل نگرفته بود، نتیجهاش این است که دائما ما به نوعی با تازهکاری دولت و تازهواردی دولت روبهرو شدیم.»
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایسنا، او معتقد است: «هر دولتی سرکار میآید میگوید شعارهایی دارم که میخواهم پیاده کنم، در حالی که گاهی با آن مبانی و زیرساختها همخوانی کافی ندارد پس نوعی زیگزاگ در اداره کشور پدید میآید. گاهی وعدهها خارج از چارچوب هم بوده و طبعا موانعی هم برایش پدید میآید که نمیتواند آن را کنار بزند و رنج این ناکارآمدیها را ملت میبرند.»
این نماینده ادوار مجلس با انتقاد از عدم ثبات قوانین خاطرنشان می سازد: «تعدد قوانین نتیجهاش این است که حتی دستگاههای اجرایی هاج و واج میشوند و ناکارآمدی به دستگاههای اجرایی هم سرایت میکند. دولتها و مجالس باید به صورت یک زنجیره بهم پیوسته پیش بروند تا ما به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنیم، نه اینکه هر دولت و مجلسی میآید تلاشهای قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد.»یار
مصباحی مقدم همچنین میگوید: «برای اینکه دولت کارآمد باشد توصیه و تاکید من به مردم عزیز این است که نگاه نکنید چه کسی شعارهای پوپولیستی میدهد، گاهی شعارها فریبنده و حاشیهای است. ببینید شعارها و پیامهایی که داده میشود چه آدرسی میدهد؟ آیا حواشی را پررنگ میکند یا به متن میپردازد؟ گاهی در هنگام انتخابات احساسات تحریک میشود و مسائل بسیار حاشیهای در متن قرار میگیرد و همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد، در حالی که آنچه مهم است اساس مشکلات کشور است و نظرسنجیها از عامه مردم نشان میدهد که مهمترین مشکلات ما اقتصاد، اشتغال و معیشت است و این مشکلات دائما افزوده شده که کاسته نشده است، زیرا در هنگام انتخابات به اینها توجه نمیشود.»
او خطاب به مردم تصریح می کند: «برای انتخابات آینده نیات خود را خالص کنید و به پای صندوق رای بیایید و تلاش کنید به کسانی رای دهید که صلاحیتهای آنها را برای تشکیل دولت کارآمد احراز کردهاید. بحثتان هم این طیف و آن طیف و آن جریان و این جریان نباشد، بحث اساسی کارآمدی است. پس برنامه کارآمد و مدیران کارآمد را در نظر بگیرید.»
مشروح گفتوگو با غلامرضا مصباحی مقدم را در زیر میخوانید:
آیا شما دولتهای پس از انقلاب را دولتهای کارآمدی میدانید؟
دولتهای پس از پیروزی انقلاب از بعد کارآمدی با هم متفاوت بودند. برخی کارآمدی بیشتر و برخی کارآمدی کمتری داشتند. در بین اینها دولت پنجم را کارآمدترین دولت میدانم، زیرا بعد از جنگ و دوران بازسازی کشور ما با خرابیهای بسیار گسترده ناشی از جنگ روبهرو بودیم. پنج استان از استانهای کشور به شدت تحت تاثیر بمبارانها، تخریب شده بود و طبعا چون نیروهای مسلح ما در این پنج استان در نزدیکی مرز به دفاع میپرداختند، محیط جنگی بود و حتی کشاورزی و کارخانجات در آن مناطق تعطیل شده بود. بعد از جنگ، بازسازی این خرابیها در دستور قرار گرفت و بعد از آن بنیانگذاری یک زیربنا برای اقتصاد کشور در آن دوره اتفاق افتاد؛ آن هم بدون داشتن منابع مالی کافی و این هنر بزرگی بود که دولت بعد از جنگ که به دولت سازندگی معروف شد، داشت. البته معنایش این نیست که این دولت، ضعفهایی نداشت، بلکه از چند بعد ضعف داشت.
یکی از بعد اینکه فاصلهای بین طبقات فقیر و غنی آغاز شد و دیگر از بعد فرهنگی که نوعی زاویه فرهنگی نسبت به آغاز پیروزی انقلاب ایجاد شد و دیگری از باب شکلگیری طبقه جدید که تکنوکراتها گفته میشد و در این دوره اتفاق افتاد و ما بعد از این آسیبهایی را از این جهت شاهد بودیم، ولی از بعد اقتصادی و ساخت زیربناها در این دوره، زیربنای تولید فولاد، پتروشیمی، آلومینیوم، بنادر، راه آهن، خطوط مواصلاتی و جادهها در آن دوره اتفاق افتاد و اینها خدمات بسیار بزرگی بود که برای ما یک رشد و جهش اقتصادی پدید آورد. البته آن دوران ما استقراض بزرگی هم داشتیم و اواخر دوره هاشمی با ۴۰ میلیارد دلار بدهی خارجی روبهرو بودیم که استمهال شد و با تاخیر این بدهیها پرداخت. شد. ما در سال ۱۳۷۴ با بالاترین نرخ تورم یعنی تورم ۴۹ درصدی روبهرو بودیم که در تاریخ بعد از پیروزی انقلاب چنین تورمی را شاهد نبودیم، ولی باز هم این دولت، کارآمدترین بود.
شاید ناکارآمدترین دولت هم دولت حاضر است که با آن عقبهای که در گذشته فراهم کردیم نتوانست از آن عقبه، زیربنا و ظرفیتها استفاده کند. ما ظرفیتهای بسیار زیاد معطل داریم، کارخانجات تعطیل شده، زیرساختهایی که به اندازه کافی از آن بهرهبرداری نشده و نیروی انسانی نخبه و باسوادی که از آن درست استفاده نشده است و همچنین تصمیمگیریهای با تاخیر، چرا که دائما نگاه این دولت و نگاه به حل مشکلات اقتصادی از طریق مناسبات خارجی و سرمایه گذاری خارجی بوده که به این هم دست نیافت.
آیا شما فکر میکنید میتوان عوامل مشترکی برای ناکارآمدی دولتها برشمرد؟
شاید مهمترین عامل مشترک این ناکارآمدیها این باشد که دولتهایی که روی کار میآیند برآمده از یک پایگاه مردمی گسترده و وسیع نیستند، چرا که متاسفانه ما فاقد احزاب قدر و گستردهتر در جامعه هستیم و این فقدان احزاب موجب میشود که برای دولتها کادرسازی نشود و وقتی دولتی روی کار میآید برآمده از حزب نیست، پس کادر آماده در اختیار ندارد و حالت هاج و واج دارد. اتفاقا کسانی هم که در انتخابات ریاست جمهوری در ادوار مختلف انتخاب شدند کسانی بودند که پیش بینی نمیشد؛ مثل آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای روحانی. یعنی مهیا نبودند و تیم مهیا هم نداشتند و چون چنین ساختاری شکل نگرفته بود، نتیجهاش این است که دائما ما به نوعی با تازهکاری دولت و تازهواردی دولت روبهرو شدیم. البته من این ناکارآمدی را به مجلس شورای اسلامی هم سرایت میدهم. مجالس ما هم برآمده از احزاب نیست و نمایندگان کادر تربیت شده نیستند و با هم همراه نیستند، لذا نگاهها به جای اینکه ملی باشد محلی است و به جای حل ریشهای و اساسی مشکلات میخواهند مسائل را دم دستی و به صورت فوری حل کنند. این موجب میشود نه مجلس خیلی کارآمد باشد نه دولت.
_پس شما نبود احزاب را از عوامل مشترک ناکارآمدی دولتها میدانید؟
دقیقا! چون احزاب، مسئولیت پذیر هستند و برنامه دارند و برنامه خیلی کمک میکند. این برنامهها باید در چارچوب اسناد بالادستی باشد، یعنی قانون اساسی و سیاستهای کلی ابلاغی رهبر معظم انقلاب را مبنا قرار دهند و در چارچوب اهداف قانون اساسی و سیاستهای کلی ابلاغی برنامه بدهند و براساس برنامه عمل کنند. هر دولتی سرکار میآید میگوید شعارهایی دارم که میخواهم پیاده کنم، در حالی که گاهی با آن مبانی و زیرساختها همخوانی کافی ندارد، پس نوعی زیگزاگ در اداره کشور پدید میآید و هر دولتی هشت سال مدیریت را به دست میگیرد، میخواهد خواستههای خود و وعدههایش را پیاده کند. گاهی وعدهها خارج از چارچوب هم بوده و طبعا موانعی هم برایش پدید میآید که نمیتواند آن را کنار بزند و رنج این ناکارآمدیها را ملت میبرند.
به نظرشما ضعف قانونی یا ایراد ساختاری در این ناکارآمدی دخیل است؟
گمان میکنم ضعف ساختاری و قانون گذاری هم بسیار دخیل است. ما انباشتگی قوانین را داریم و جالب است هر مجلسی سرکار میآید بلافاصله برای قانون گذاری جدید دست به کار میشود، حال آنکه قانون گذاری نباید دستخوش تغییر و تحول شود. ما باید با ثبات قوانین روبهرو باشیم. در بخشهای اقتصادی وقتی بنگاههای تولیدی اقدام به سرمایهگذاری میکنند که چشماندازشان ثبات باشد. اگر ثبات باشد تصمیمگیریشان راحت است و اگر آنها بیثباتی را شاهد باشند تصمیم گیری برایشان دشوار خواهد بود. این قوانینی که هربار عوض میشود و کمتر از ۱۰ سال عمر میکند و تعدد این قوانین نتیجهاش این است که حتی دستگاههای اجرایی هاج و واج میشوند و ناکارآمدی به دستگاههای اجرایی هم سرایت میکند. به نظرم این هم ناشی از نبود یک نگاه بلندمدت اساسی و بنیادین به مسائل رگولاتوری و قانونگذاری در کشور است که بسیار تاثیرگذار است. دولتهای ما باید یکی به دنبال دیگری باشند و مجالس هم باید مسائل مجالس قبلی را تعقیب کنند و به صورت یک زنجیره بهم پیوسته پیش بروند تا ما به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنیم، نه اینکه هر دولتی میآید اقدامات دولت قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد و هر مجلسی میآید تلاشهای مجلس قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد. اگر به فرض ساختاری شکل گرفته که شما نمیپسندید از یک نگاه کوتاه مدت ناشی میشود و نه بلند مدت و چون چنین اتفاقی افتاده، مجالس و دولتها یکدیگر را خنثی میکنند و در این بین منابع است که هدر میرود و هزینههاست که افزایش پیدا میکنند و مردم هستند که در رنج قرار میگیرند.
شما ناکارآمدی مجالس را در ناکارآمدی دولتها موثر میدانید. فکر میکنید نهادهای دیگر میتوانند در ناکارآمدی دولت تاثیر داشته باشند؟
من خیلی برای نهادهای دیگری که خارج از قوای اداره کننده کشور هستند، سهم و نقشی قائل نیستم شما بودجه دولت را میبینید که رقم بسیار بزرگی است، ۲۴۰۰ هزار میلیارد تومان که اگر آن را با GDP (درآمد ملی) مقایسه کنید میبینید که فاصله زیادی ندارد و این منابع با این عظمت در اختیار دولت و مجلس شورای اسلامی است. پس نمیتوان گفت سهم تاثیرگذاری نهادهای خارج از این قوا بزرگ است و آنها میتوانند خیلی تاثیرگذار باشند. آنچه مهم است خود دولت است حتی من دولت را تاثیرگذارتر از مجلس شورای اسلامی میدانم به هرحال دولت است که لایحه تهیه میکند و جالب این است که تجربه نشان میدهد هر مجلسی روی کار آمده، لایحه را برای تصویب ترجیح میدهد و به آن اولویت میدهد، چرا که میگوید از بدنه کارشناسی دولت درخواست و مشکلی را حل میکند که در مقام عمل دولت با آن مواجه شده است. برای همین درست است تعداد طرحها گاهی افزون بر لوایح میشود ولی به مصوبات مجلس شورای اسلامی بیشتر لوایح است، نه طرحها. از این جهت این دولت است که حتی در رگولاتوری تمهید مقدمات میکند، پس اینطور هم نیست که بگوییم مجلس سهم بیشتری را در مدیریت کشور دارد. البته مجلس نقش بسیار بالایی دارد به خصوص در جهت دادن به دولت یا احیانا جلوگیری از کار دولت ولی سهم بزرگتر را دولت در اختیار دارد، چرا که فرمان اداره و اجرای کشور در اختیار دولت و رییس جمهور است.
وقتی از دولت صحبت میشود مجموعه افراد در کابینه ملاک هستند در حالی که مردم در انتخابات رییس جمهور را انتخاب میکنند و در آن زمان مشخص نیست چه کسانی قرار است دولت را تشکیل دهند به نظر شما شخص رییس جمهور در کارآمدی دولت نقش دارد؟
نقش رییس جمهور بسیار تعیین کننده است، زیرا ممکن است هیات دولت همان هیات دولت باشد ولی رییس جمهور که عوض شود میبینید کلی مسائل تغییر میکند. من مثال را از قوه قضاییه میزنم، قوه قضاییه با تغییر ریاست میبینید که میتواند چقدر اثرگذار شود در حالی که کادرش تغییر نکرده است، دادستان و قضات تغییر نکردهاند و تنها جابهجایی مختصری رخ داده است و ساختار همان ساختار است، ولی میتواند کلی تغییر و تحول ایجاد کند و رو به پیش حرکت کند بدون اینکه تغییرات جدی در اجزا یا در قوانینی که براساس آن قوه اداره میشود ایجاد شود، دولت هم همین طور است. یک ترکیب از دولت با یک رییس جمهور یک خروجی دارد و همان ترکیب با رییس جمهور دیگری خروجی متفاوتی دارد. این است که رییس جمهور خیلی نقشاش تاثیرگذار است، لذا انتخابش توسط مردم خیلی اهمیت دارد گرچه من معتقدم که ما نباید تجربههای قبلی را تکرار کنیم و باید برای انتخابات ۱۴۰۰ و دولت بعد به دنبال این باشیم که یک تیم به میدان بیاید، نه یک شخص و این تیم برنامه داشته باشد و از قبل برنامه خود را به مردم اعلام کند و مردم توجیه باشند که به چه چیزی، به چه اهدافی و چه نقشه راهی رای میدهند و بعد هم همان نقشه راه را مطالبه کنند. آن نقشه راه باید در اختیار شورای نگهبان و نخبگان جامعه قرار گیرد و احیانا احراز صلاحیت کاندیداها با آن نقشه راهی باشد که ارائه میدهند و این در چارچوب قانون اساسی و سیاستهای کلی ابلاغی توسط مقام معظم رهبری باشد که طبعا اگر چنین اتفاقی بیفتد، مردم آگاهانه رییس جمهور و دولتی را همراه با او انتخاب میکنند که از پیش شاهد کارآمدیاش هستند و انتظار کارآمدیاش را دارند. البته من معتقدم باید برای این کار احزاب را به میدان فراخواند ولو اینکه الان تعداد احزابمان زیاد است و احیانا هر کدام از احزاب، «حزبچه» هستند و حزب به معنای واقعی نیستند ولی اگر احزاب با هم متحد باشند و کادر خود را هر تعداد خواستند تربیت کنند، آموزش دهند، آنها را معرفی کنند و به میدان بیاورند نهایتا اگر گزینشی صورت میگیرد از بین آنها خواهد بود.
دکتر محسن رضایی حرف خوبی زد که نباید در دولت آینده شاهد این باشیم که برادری ولو حزباللهی به میدان بیاید و بگوید من رییس جمهور هستم و تیمم را میخواهم خودم انتخاب کنم. تیم را باید به نوعی مشورت با تمامی افراد اثرگذار در نظام و تمام کسانی که صاحب نقش و نظر هستند، انتخاب کنند و باید از بهترینها و شایستهترینها باشد و نگاه هم نکنند که جریان حزبی آنها چیست و انتساب سیاسی آنها به کدام جریان سیاسی جامعه است بلکه باید کارآمدی حرف اول و مبنای اساسی باشد.
اگر بخواهیم مصداقی درباره انتخابات سال ۱۴۰۰ صحبت کنیم فرصت برای به میدان آوردن احزاب، ارائه برنامه و معرفی تیم همراه رییس جمهور هست؟
کاملا فرصت وجود دارد البته مطلعام از چند ماه قبل تمهید مقدمات با همین نگاه شده که مجموعه احزابی که فعال هستند به میدان بیایند. البته ممکن است احیانا فراگیر نباشند بالاخره همین که ۴۰ – ۵۰ حزب کنار هم قرار گیرند با هم همکاری کنند و دست به انتخاب بزنند و برنامه داشته باشند مهم است در حال حاضر هم گفتمان، برنامه و نقشه راه دولت آینده با همین نگاه تهیه میشود.
_هم در بین اصولگراها و هم در بین اصلاحطلبها چنین نگاهی وجود دارد؟
آنچه من اطلاع دارم در بین جریان انقلابی است. اما معنایش این نیست که اگر دولتی شکل گرفت، کادر خود و اعضای دولت خودش را منحصر به یک جریان سیاسی کند.
_به نظر شما رایدهندگان چهطور باید عمل کنند که در نتیجه انتخاب آنها دولت کارآمدی مستقر شود؟
تاکید میکنم هیچ کس تصور نکند با عدم مشارکت در انتخابات مشکلی حل میشود و میتواند ضعفها برطرف و جبران شود. هرچه مردم از صندوقها فاصله بگیرند و در انتخابات مشارکت نکنند پیش بینی باید این باشد که با یک دولت ضعیف مواجه خواهیم بود که قدرت حل مشکلات را ندارد و آن کسی که آسیبش را میبیند، همین مردم هستند، پس مردم با مشارکت حداکثری خود باید به انتخاب دولت اقدام کنند که این خیلی مهم است. ما در ادوار گذشته شاهد بودیم و در این دوره هم خواهیم دید که رهبر معظم انقلاب بر مشارکت حداکثری مردم تاکید میکند. این مشارکت حداکثری هم نوعی پشتوانه نظام است و هم پشتوانه رهبری را تقویت میکند و در مقابل دیگران و بیگانگان، برای ما مایه افتخار خواهد بود که سطح مشارکت بالا برود و هم این که دولت مبعوث از این انتخابات را دولتی تواناتر و با پشتوانه قویتر قرار دهد. این کمک بزرگی است که دولت از جرأت و جسارت بیشتری برخوردار باشد. برای اینکه دولت کارآمد باشد توصیه و تاکید من به مردم عزیز این است که نگاه نکنید چه کسی شعارهای پوپولیستی میدهد، گاهی شعارها فریبنده و حاشیهای است. مگر نمیگویند که مشکلات ما مشکلات اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی است؟ اگر مشکلات ما اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است ببینید چه کسی و چه گروههایی توانایی و ظرفیت این را دارند که این مشکلات را در دستور کار قرار دهند؟ ببینید شعارها و پیامهایی که داده میشود چه آدرسی میدهد؟ آیا حواشی را پررنگ میکند یا به متن میپردازد؟ امیرالمومنین هم میفرمایند که شما هم باید توجه کنید که عقلا کسانی هستند که مهام امور (مهمترین امور) را مبنا قرار میدهند و فرع را بر اصل ترجیح نمیدهند بلکه اصل را بر فرع ترجیح میدهند. اینجا جای به کار بردن عقل، عقلایی رفتار کردن و شعور است، گاهی در هنگام انتخابات احساسات تحریک میشود و مسائل بسیار حاشیهای در متن قرار میگیرد و همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد، در حالی که آنچه مهم است اساس مشکلات کشور است و ما همه شاهد هستیم در چند دوره انتخابات گذشته، نظرسنجیها از عامه مردم نشان میدهد که مهمترین مشکلات ما اقتصاد، اشتغال و معیشت است و این مشکلات دائما افزوده شده که کاسته نشده است، زیرا در هنگام انتخابات به اینها توجه نمیشود.
من تاکید میکنم که مردم برای انتخابات آینده نیات خود را خالص کنند و به پای صندوق رای بیایند و تلاش کنند به کسانی رای دهند که صلاحیتهای آنها را برای تشکیل دولت کارآمد احراز کردهاند بحثشان هم این طیف و آن طیف و آن جریان و این جریان نباشد، بحث اساسی کارآمدی است. پس برنامه کارآمد و مدیران کارآمد را در نظر بگیرند البته من روی جوان بودن هیات دولت آینده هم تاکید میکنم، زیرا جوان است که انگیزه دارد انرژی دارد و از نظر اطلاعات و معلومات به روز است و میتواند پای حل مشکلات بایستد.
شما معتقدید سالهاست مساله اساسی مردم مسالهی اقتصادی است چرا دولتهای مختلف نتوانستهاند این مساله را حل کنند؟
برای اینکه از راهش وارد نشدهاند. اقتصاد ایران ۸۰ درصد ظرفیت داخلی و ۲۰ درصد ظرفیت خارجی دارد. ایران کشور بزرگی است که یک میلیون و ۴۰۰ هزار کیلومتر مربع مساحت، ۱۵ کشور همسایه و دو دریا در جنوب و شمال دارد. این شرایط اقتصادی بسیار ممتاز است و کمتر چنین موقعیت جغرافیایی را در بین کشورها مشاهده میکنید. همین که در کنار دو دریای شمال و جنوب هستیم، ظرفیت عظیمی جهت حمل و نقل دریایی در اختیار ما قرار میدهد و این امکان را برایمان به وجود میآورد که همسایگان شمالی از ظرفیت ترانزیتمان استفاده کنند و کالای خود را به خلیج فارس و دریای عمان برسانند. همسایههای جنوبی ما هم این امکان را دارند که کالای خود را از طریق ترانزیت به شمال و شرق برسانند و همسایههای غربی، ترکیه و عراق این امکان را دارند که کالای خود را به شرق ترانزیت کنند و شرق را هم تحت تاثیر قرار دهند. همین که اوراسیا در شمال کشور ما قرار دارد یک مجموعه عظیم ۵۰۰ میلیون نفری است و میتواند ظرفیتی برای مناسبات سیاسی و اقتصادی ما باشد. بحمدالله اخیرا هم به این موضوع توجه شده است.
متاسفانه ما از این موقعیتها استفاده نمیکنیم ما چقدر از ظرفیت اقتصادی کشورهای منطقه استفاده میکنیم و چقدر به این کشورها صادرات داریم؟ فقط در بین اینها عراق، ترکیه و تا حدی امارات مورد توجه هستند و مابقی کشورها ظرفیت بزرگی دارند، اما مناسبات اقتصادی ما با آنها به اندازه کافی نیست. همچنین ما پاکستان، هندوستان و افغانستان را داریم که ارتباطات اقتصادی و مالی ما با آنها کم است من خصوصا روی روسیه و اوراسیا تکیه میکنم که ظرفیت بزرگی است. یک حسن اتفاق بود که روسیه در شرایط تحریمی خود به ایران اقبال کرد ولی ما نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم یا قطر که در شرایط تحریمی بازارش را به روی ما باز کرد اما ترکیه بیشتر از این فضا استفاده کرد.
ما در کشورمان مزیت انرژی را داریم که این مزیت منحصر به حالا و منحصر به نفت و گاز هم نیست البته آنها مزیتهای بالفعل ماست ولی در آینده هم انرژیهای نوپدید مثل انرژی خورشیدی و انرژی بادی ظرفیتهای بزرگی دارند که انرژیهای پاک هم هستند. طی چند سال اخیر تحریمهای صادرات نفت توسط آمریکا به ما تحمیل شده بود و وزیر نفت و رییس جمهور میگویند ما صادرات بیسابقه فرآورده انرژی را داریم. این ناشی از این است که رویکرد جدیدی پیدا کردیم که تا حالا نداشتیم. ما به جای صادرات نفت خام، نفت را پالایش میکنیم و بعد صادر میکنیم و به جای صادرات گاز خام، آن را به مواد پتروشیمی تبدیل و صادر میکنیم و میتوانیم زنجیره تولید را تا آخر ببریم که در این صورت ببینید چقدر درآمد ما افزایش پیدا میکند. در حال حاضر ما روزانه یک میلیارد مترمکعب تولید گاز داریم که در زمستان مصرف میکنیم و عدد کوچکی صادر میکنیم. آن عدد کوچک هم به ترکیه و عراق است که رقم آن حدود ۳۰ میلیون مترمکعب است. در حالی که میتوانیم یک صرفهجویی ملی کنیم و وسائل مصرفی را اصلاح کنیم. در حال حاضر ما چهار برابر میانگین جهانی انرژی مصرف میکنیم اگر بتوانیم این را مدیریت کنیم و ساختار مصرف انرژی را اصلاح کنیم ۵۰ درصد این مقدار را میتوانیم صادر کنیم. اگر این میزان صادر شود چقدر درآمد ارزی برای کشور خواهد داشت و اگر به جای نفت خام فرآورده تولید کنیم و صادر کنیم چقدر درآمد ارزی بیشتری به دست میآوریم. من معتقدم ایران به خوبی میتواند ثروت ملی خود را ظرف پنج سال دو برابر کند.
و این چیزی است که دولتها به آن بیتوجه بودهاند؟
بله دولتها بیتوجه بودهاند و مجالس هم به ظرفیت تولیدی ما کمتوجهی میکنند. بیشتر مجالس ما هزینهتراش هستند. بگذارید با صراحت بگویم. الان در بحث بودجه، کمیسیون تلفیق میخواهد ۲۰ میلیون نفر از جمعیت به جای ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان ماهانه ۹۱ هزار تومان ماهانه دریافت کنند. اینها چه کسانی هستند؟ آیا این ۲۰ میلیون نفر فقیر هستند؟ نه فرض براین است که ۲۰ میلیون نفر افزون بر جمعیت نیازمند یارانه است یعنی همانها که یارانه میگیرند و ما میگفتیم بیحساب و غیرهدفمند است. چه ضرورتی دارد اینها دو برابر یارانه دریافت کنند؟ ۷۸ میلیون نفر از جمعیت ۸۳، ۸۴ میلیون نفری ما فقیر هستند و باید یارانه بگیرند؟ اگر میگویند ۵۹ میلیون نفر شناسایی شدهاند و باید به آنها یارانه داد این کار انجام شود، اما ۲۰ میلیون نفر اضافه چرا باید یارانه بگیرند؟ به نظر میآید اینها اقدامات قابل قبولی نیست. به جای این یارانه سنگین، این پول را برای اشتغال فرزندان و خانوادههای محروم جامعه به کار گیرند، قطعا اشتغال افزایش مییابد و آنها با عزت و آبرو خودشان میتوانند زندگی خود را اداره کنند و از زیر عنوان یارانهبگیر خارج شوند. ما کی میخواهیم این یارانهبگیری بیحساب و کتاب را متوقف کنیم.
یکی از مسائلی که برخی به عنوان علت ناکارآمدی دولتهای مختلف به آن اشاره میکنند موضوع فساد است چرا این مشکل ۴۲ سال بعد از انقلاب هنوز حل نشده است؟ آیا حل آن منوط به اقدام دولت است؟
بخش اعظم این فساد در بدنه دولت است. دولت میتواند دولت الکترونیک را شکل بدهد که در این صورت بیشترین عامل و منشا فساد از بین خواهد رفت. ما از قوه قضاییه میخواهیم با فساد مبارزه کند. از دولت هم میخواهیم نگذارد فساد شکل بگیرد زیرا این فسادها در بدنه دولت، بانکها، ادارات، تامین مالی و امضاهای طلایی شکل میگیرد. اگر دولت تمام مناسبات مردم و بنگاهها را با ارتباطات الکترونیک پاسخ دهد و ارتباط چهره به چهره را از بین ببرد فساد متوقف میشود.
شاید بتوان گفت در دولتهای قبل زیرساخت دولت الکترونیک آماده نبوده است؟
اراده شکل گیری دولت الکترونیک هم نبوده، الان زیرساختهای ما زیرساختهایی است که همه دستگاههای ما، شبکه اینترنت و پایگاههای اطلاعاتی دارند و این پایگاه دادهها باید بهم متصل شود اگر این اراده به وجود بیاید من تصور میکنم مساله حل شود.
یعنی شما در سطوح کلانتر قائل وجود به فساد نیستید؟
نه فساد از همین جا شکل میگیرد اگر شما روی وزرا یا معاونان وزرا دست بگذارید کمتر با مسالهی فساد روبهرو هستید. مگر مراد از دانه درشتها مسئولین هستند کمتر شاهد فساد بین آنها هستیم و این به ندرت اتفاق میافتد که مسئولین و مقامات رده بالا دچار فساد شوند، زیرا اینها از نهادهای مختلف تحت نظارت هستند. فساد بیشتر در جاهایی شکل میگیرد که اتفاقا مدیریتهای میانی و پایین هستند.
پس این مقامات بالا و به عبارتی وزرا میتوانند فسادها را کنترل کنند؟
بله میتوانند کنترل کنند. دقیقا باید این را قبول کنیم که هر رییس دستگاهی باید مسئولیت زیرمجموعهاش را داشته باشد و اگر فساد در زیرمجموعهاش رخ میدهد او باید پاسخگو باشد.
چند ماه بیشتر تا انتخابات باقی نمانده، همیشه در این دوره فضا پر از شور انتخاباتی بود، اما الان آرایش کاندیداها هم زیاد روشن نیست در این شرایط چه چیزی به مشارکت مردم و رغبت آنها به حضور در انتخابات کمک میکند؟
رسانهها. من یک ابراز تاسف کنم متاسفانه برخی رسانههای ما مترصد این هستند که کاندیداهای نهایی مشخص شود و توپخانه را متوجه او کنند برای همین تصور من این است که کاندیداهای اصلی و نهایی کسانی هستند که رو پنهان میکنند و تا ماههای آخر صبر میکنند که وقتی میآیند خیلی توپخانه آن را تخریب نکند. الان ببینید کسانی که تاکنون مطرح شدهاند چقدر حملات متوجهشان شده است. با اندکی مساله به حق یا ناحق طرف را به طور کامل نابود میکنند و از دور خارج میکنند. این غلط است. در انتخابات سالم رفتار کنیم، حسنها و توانایی کاندیدای خود را بیان کنیم نه ضعف کاندیدای رقیب را. اگر این اتفاق بیفتد آن وقت بهتر فضای انتخابات شکل میگیرد.
شما به فعالیتهای اصولگراها اشاره کردید و اینکه کابینه آنها از همه گرایشات خواهد بود، یعنی اگر کاندیداهای اصولگرا پیروز شوند میتوان انتظار داشت از چهرههای اصلاحطلب در کابینه آنها باشند؟
من ابراز تاسف میکنم که میبینم که اینقدر روی اصلاحطلب و اصولگرا و این فاصله تاکید میشود. در افکار و آرا و اظهارات من و دوستانی که مشابه من فکر میکنند اینقدر روی این خط و خط کشی تکیه نمیشود. من معتقد هستم این خطکشیها به زیان ملت است آنچه مهم است وفاداری به نظام، ولایت فقیه، انقلاب، مردم، راه امام خمینی (ره) و حل مشکلات است. شما میتوانید شهید قاسم سلیمانی را به عنوان الگو بگویید که وابسته به کدام جریان سیاسی بود؟ او محبوب همه مردم شد زیرا روی این خطکشیها تاکید نداشت. تاکید شهید قاسم سلیمانی این بود که من سرباز نظام هستم. هر کس، هر سیاستمدار و هر رسانه هدف اول خود را ملی قرار دهد. حالا درحاشیه نیم نگاهی هم به جریان سیاسی خود داشته باشد. اینکه هدف اول جریان، حزب و خط و گروه من باشد این غلط است پس اساس را منافع و مصالح ملی قرار دهیم. در این صورت همکاری بین جریانات سیاسی دشوار نخواهد بود. انتخاب درست، انتخاب انسانهای کارآمد است؛ کسانی که تجربه خوبی در دوران مدیریت قبلی خود داشتهاند و احیانا وجهه سیاسی پررنگی ندارند ولی این خطکشیها موجب میشود آنها را جداسازی کنیم. این کار را نکنیم.