چرا آپارتماننشینی سخت است؟
وقتی داریوش مهرجویی فیلم سینمایی «اجارهنشینها» را ساخت، تازه دهه60 به نیمه رسیده بود؛ فیلمی با نگاهی به کلیشههای رایج زمانه خود در ناکجاآبادهای تهران آن دهه، که از هر سو کشمیآمد؛ فیلمی که آن سالها داشت بر ما نهیب میزد؛ به ما و نسبتمان با خانه، اجارهنشینی، شهرنشینی، قانونمداری، هممحلهای بودن و همسایگی؛ فیلمی عجین با شهر و معماری، شهرسازی، هویتمندی و دوگانه سنت و مدرنیته که هنوز و همچنان گریبانگیرمان است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، حالا که قرنطینه بر زندگیهایمان عارض شده و ما را دچار کلافگی خانه کرده، تازه متوجه آن میشویم که کسانی روزهایی در کنارمان زیستهاند، بیآنکه بدانیم چگونه و چطور. حالا با دقت بیشتری به این مسئله نگاه میکنیم که وقتی آپارتماننشینی بهعنوان زیستی لاینفک از زندگی شهری بر ما غالب شد، چقدر یاد داشتیم، با دیگران زندگی کنیم. چقدر تصورمان از همسایه به نزدیکی یک تیغه دیوار آجری بود و چگونه باید با او رفتار میکردیم. آیا وقتی مجبور به زیستی جمعی در اتاقهای انفرادی کوچکمان شدیم، یاد داشتیم چطور باید مدارا کنیم و چه حقوقی بر ما واجب است؟ در این گزارش با روانشناس و جامعهشناس درباره چنین مسائلی صحبت کرده و از آنها پرسیدهایم چرا جامعه ایران با زندگی جمعی غریبه است و چطور باید فرهنگ آپارتماننشینی را به مردمی که هر روز سرهایشان بیشتر در گریبان فرومیرود و تنهاتر میشوند، آموخت؟
رعایت حقوق دیگران نیازمند رشد اخلاقی بالاست
مشکلات زندگی آپارتمانی از وقتی شروع شد که خانوادههایی که از خانههای حیاطدار، بزرگ و شخصی میآمدند، خواستند با همان صدای بلند، رفتوآمد در هر زمان از شبانهروز، صدای بلند تلویزیون، رادیو و ضبطصوت، با تفکر چهاردیواری اختیاری، در خانههایی کوچک با همسایگانی زیاد زندگی کنند. آنها با ویژگیهای پررنگ فردی، طالب زندگی جمعی شدهبودند. علی پناهی، رواندرمانگر معتقد است که در زندگی گروهی بحث تعاون، مشارکت و همکاری مطرح میشود. از اینرو ویژگی شخصیتیای باید در فرد وجود داشتهباشد که از آن به نام openes یا باز بودن یاد میشود. این شخصیت دارای ویژگی گرمی، پذیرندگی، نوعدوستی است؛ «از آنجا که ما در ایران کمی از فقدان این ویژگی رنجمیبریم بد نیست به نمونه بارز آن، یعنی ورزشهای گروهی اشاره کنیم که به ندرت موفقیتهایی در رشتههای جمعی کسب میکنیم اما به عکس در ورزشهای انفرادی موفقتر هستیم. برای روشنشدن این موضوع باید این ویژگی را مدنظر قرار دهیم. این مشکل حتی در تستهای شخصیتی که از مراجعهکنندگان در مراکز مختلف رواندرمانی گرفتهمیشود مشخص است.» او ویژگی دیگر ما ایرانیها را درونگراییمان میداند و معتقد است این ویژگی، روحیه جمعی را در ما تضعیف کرده؛«ویژگی برونگرایی در افراد باعث روابط بهتر اجتماعی و بینفردی میشود.»
به اعتقاد پناهی در رعایت قوانین و مقررات مسئله رشد اخلاقی انسانها مطرح است؛ «رعایتنکردن قوانین که در سطح جامعه مشخص است، به ما نشان میدهد تا تنبیه و مجازات در میان نیاید، یا سختگیری و اعمال قانون مجبورمان نکند، قانونی را رعایت نمیکنیم. این نشان از پایینترین سطح رشد اخلاقی در جامعه است. این مسئله حتی در رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی مشخص است. اما در آپارتماننشینی و رعایت حقوق همسایگی نیز بیتفاوتی به اصول اخلاقی انسانی که جدای از اعمال قانون و تنبیه و مجازات است، رعایت حال همنوع و حقوق دیگران به سطوح رشد اخلاقی بالاتر مربوط میشود.»
اینکه چرا در سطوح اخلاقی ما چنین اتفاقی رخنمیدهد نیاز به آموزش از ابتدا خصوصا در بخش آموزشوپرورش است. این رواندرمانگر میگوید: «کتابی مانند مطالعات اجتماعی، واحد درسی بسیار مهمی است که جدی گرفته نمیشود و کارگاههای آموزشی ذیل آن بهوجود نیامده است. ما به شکل بنیادی روی این روحیه کار نمیکنیم درحالیکه در کشوری مانند ژاپن از ابتدا روحیه جمعی آموزش دادهمیشود. پس نبود آموزش درست در مدارس و نبود الگوهای مناسب مهمترین خلأ فعلی جامعه است. خانواده بهعنوان مهمترین الگوی تربیتی بچهها، از بلوغ کافی بهرهمند نیست و همین باعث میشود این مسئله به شکل ریشهای جامعه را دچار مشکل کند».
نهادهای مدنی و مردمنهاد درباره آپارتماننشینی تشکیلنشده
با توجه به شروع ساختوساز مجتمعهای آپارتمانی از دهه۴۰ که تعداد آنها از تعداد انگشتان دست فراتر نمیرفت، قانون تملک آپارتمانها در سال۱۳۴۳ به تصویب رسید و آییننامه اجرایی آن نیز 4سال بعد، در سال ۱۳۴۷ تدوین شد. اصلاح آییننامه اجرایی آپارتمانها در دهه۶۰ در حالی مورد بازبینی مجدد قرارگرفت که مردم در این دهه به زندگی در آپارتمان روی آورده و در کشاکش زندگی در آنها با مشکلات مختلفی روبهرو شدهبودند. افشین داورپناه، جامعهشناس فرهنگی در اینباره میگوید: «آپارتماننشینی از پدیدههای اجتنابناپذیر در دنیای معاصر و بهویژه زندگی امروز شهری است. از سویی شرایط بهگونهای رقم خورده که ما شاهد آپارتماننشینی در شهرهای کوچک و نقاط روستایی هستیم. در جهت دادن به این نوع زندگی بعضی برنامهریزیهای کلانشهری، نقش جدی دارد؛ برای مثال مسکن مهر ترویجدهنده بعضی سکونتگاهها بوده که بیتوجه به نیازهای فرهنگی مناطق مختلف و ویژگیهای جغرافیایی آن اجرا شدهاست. در بسیاری از شهرهای ایران که در حاشیه کویر یا کوهپایهای قرارگرفتهاند، با کمبود زمین مواجه نیستیم اما مسکنمهر باعث شده زندگی کوچک آپارتماننشینی، رواج پیدا کند، بیآنکه آموزشهای لازم در اینباره به شهروندان داده شود یا به زعم عدهای ضرورتی داشته باشد». داورپناه معتقد است نکتهای که در آسیبشناسی آپارتماننشینی در ایران مطرح میشود، 2موضوع است؛ یک اینکه قوانین لازم به شهروندان آموزش دادهنشده و قوانین در کنار معماری و مدیریت شهری چندان به این مسئله توجه نکردهاند؛ «برای آموزش شاید فعالیتهای مدنی و شهروندی مهمترین نیاز این نوع زندگی است و نهادهای مدنی و مردمنهاد در اینباره تشکیل نشده است. رسانههای رسمی نیز عملا کاری در اینباره انجام نمیدهند اما برای این زندگی باید قوانینی وجود داشتهباشد که وجود دارد اما تحقق آن بسیار دشوار است؛ مثلا اگر ناسازگاریهایی در آپارتمانی توسط فرد یا افرادی بهوجودآید، میتوان به شکل قانونی وارد عمل شد؛ زیرا فرایند قانونی آن به قدری طولانی و دشوار است که عملا فرد قید آن را زده و مشکلاتش همیشه پابرجا خواهدماند. از سویی چون میانگین سن آپارتماننشینی در ایران بسیار کوتاه، یعنی یکی،دو سال است، افراد حس تعلق مکانی نداشته و تا با قوانین آپارتمانی آشنا میشوند، قراردادشان تمامشده و باید دنبال مکان دیگری برای زندگی بگردند.» به گفته او مسئله معماری نیز در این میان بسیار مهم است. داورپناه میگوید: «نزدیک به 70سال از موج جدی آپارتماننشینی گذشته، اما معماران خدمتی در اینباره نکردهاند یا عملا مباحث نظری پیشبینی شده، اجرایی نشده است. ما بنا به ویژگیهای فرهنگی خود باید آپارتمانهایی را طراحی کنیم، تا مشکلات کمتری گریبانگیر مردم شود». همه اینها در کنار نبود مدیریت شهری مسائلی است که در شکلنگرفتن آپارتماننشینی سامانمند در کشور مؤثر بودهاند.
دولتها مسئول ارتقای فرهنگ جامعه هستند
اما آیا این به معنای آن است که ما ایرانیها به کلی با زندگی جمعی و رعایت قوانین اجتماعی غریبهایم؟ سجاد فتاحی، جامعهشناس معتقد است: «این گزاره که ما ایرانیها با حرکتهای جمعی غریبهایم بارها تکرار شده است، اما نمیتوان آن را گزاره درستی درباره همه تاریخ ایران درنظرگرفت. این سرزمین خروجیهای فراوانی داشته که نشان از آن دارد که ایرانیها، در بعضی مواقع در زندگی جمعی متخصص بودهاند. حفر قنات و کشاورزی در شرایط سخت جغرافیایی و تبدیلشدن به یکی از امپراتوریهای بزرگ تاریخ این را که ما در همه تاریخ فردگرا بودهایم نقض میکند.» او درباره رعایتنکردن قوانین آپارتماننشینی در زندگی شهری معتقد به آن است که انسانها برای اینکه الگوهای زندگی خود را با الگوهای زیستی دیگری منطبق کنند، نیاز به زمان دارند و باید این زمان بگذرد؛ «باید در مقام مقایسه دید باقی کشورهایی که از نظر توسعه و تمدن در مدلی که ایرانیها زندگی میکردند، یعنی در خانههای بزرگ ویلایی که تنها یک خانواده در آن زندگی میکرده است، چگونه رفتار کردهاند؟ آیا از نظر نرخ و فراوانی، این مشکلات امروز ما با آن کشورها خیلی متفاوت است؟ در فیلمهایی که محصول کشورهای مختلف بوده و ما تماشاگر آن هستیم، متوجه میشویم بعضی از مشکلاتی که ما امروز با آن مواجهیم در کشورهای دیگر نیز به چشم میخورد. جاافتادن الگو و سبکی مانند آپارتماننشینی نیازمند گذر زمان به سن یک یا چند نسل است. این مهارتها در گذر زمان آموخته میشود.» این جامعهشناس بر این اعتقاد است که در شرایطی که دولتها مسئول ارتقای فرهنگ جامعه هستند، تا مسائل را شناسایی کرده و راهکارهایی در آموزش از دوران ابتدایی تا مدارج بالاتر ارائه کنند، همواره به این امر بیتوجهی نشاندادهاند؛ «اصولا برای نهادینهکردن فرهنگ باید کارهایی انجام شود، اما این مسئله مغفول ماندهاست. البته مردم در تعامل با یکدیگر مهارتهایی را میآموزند که این در کلانشهرها موفقیتآمیزتر بوده و قابلمقایسه با دهه گذشته نیست. بسیاری از این مهارتها به تجربه زیسته تبدیل و آموخته میشود. هرچند این رویه میتوانست بهتر باشد و سرعت بیشتری بگیرد، درصورتی که دولتها و مراکز آموزشی به آن توجه بیشتری کرده و درصدد رفع آن بودند. این شعار همیشه بوده است، اما هیچگاه در دستور کار نبوده و اگر با سرعت کندی پیشرفته، علت این بوده است.»
آپارتماننشینی نیازمند فرهنگ خاصی است. با گسترش مجتمعها اختلافات بین آپارتماننشینان، بیشتر شده و همین امر باعث میشود فرد خسته از فعالیت روزانه، در بازگشت به خانه تنشهای ریز و درشت دیگری را هم تجربه کند. تجاوز به حقوق همسایگان در طولانیمدت فرسایشی شده و مشکلات زیادی ایجاد خواهدکرد. از اینرو نیازمند آن هستیم که در همه جوانب، خود را برای زندگی در شهری سالم آماده کنیم و رعایت قوانین همسایگی یکی از آنهاست.