بازگشت به برجام یا توافق تکمیلی؟
تکمیل برجام یا لغو بدون چون و چرای تحریمهای هستهای ایران؟ این پرسشی است که بعد از پیروزی «جو بایدن»، رئیس جمهوری منتخب امریکا که اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوریاش با موضوع دشوار بازگشت به برجام و پیگیری مسائل دیگر پیرامون آن روبهرو شده، مطرح است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اقدامی که زیر سایه هدف دولت دونالد ترامپ برای ناممکن کردن این کار سخت شده و دموکراتها را برای بی اثر کردن هزینه سیاسی تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران به تکاپو انداخته است.
رئیس جمهوری منتخب امریکا که سابقه همکاریاش با دولت باراک اوباما به عنوان معاون ریاست جمهوری سبب شده است او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست مذاکره با ایران تلقی کنند، در دوره مبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که قصد دارد به توافق هستهای بازگردد و از آن به عنوان نقطه شروعی برای ادامه گفتوگوها با ایران بهره ببرد؛ موضعی که او کمی پس از پیروزی در صحنه انتخابات امریکا در گفتوگو با «نیویورک تایمز» تکرار و بر موضع بازگشت به برجام تأکید کرد و در عین حال آن را کاری دشوار دانست. شاید دشوار خواندن بازگشت امریکا به تعهدات برجامی و لغو تحریمها به طرح مذاکرات تکمیلی مربوط باشد که پیرامون نقشآفرینی منطقهای ایران و فعالیتهای موشکی آن مطرح است.
چه موضع اخیر «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان همسوی این رویکرد مطرح شده است و او در آخرین اظهار نظر رسمی خود و ضمن حمایت از احیای برجام و استقبال از موضع «بایدن»، از ضرورت مذاکرات تکمیلی سخن به میان آورده است. «ماس» در گفتوگو با «اشپیگل» خواستار دستیابی به شکلی از یک توافق هستهای جامع شد که دربرگیرنده موضوعات دیگر همچون بررسی نقش منطقهای و فعالیتهای موشکی ایران نیز باشد. البته او پیشتر به دولتمردان جدید امریکا هشدار داده بود که اگر اروپا و امریکا در مقابل قابلیت هستهای و نقش منطقهای ایران دو استراتژی کاملاً متفاوت در پیش بگیرند، به نقطه روشنی نخواهند رسید. البته به نظر میرسد این موضع آلمان به عنوان یکی از سه کشور طرف برجام برخلاف موضع رسمی «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا باشد که تاکنون تنها خواسته بازگشت امریکا به برجام و لغو تحریمهای اقتصادی امریکا علیه ایران را مطرح و تکرار کرده است.
تخته سنگی پشت در مذاکرات
طرح مواضع اروپاییها در حالی است که «بایدن» تاکنون درباره برجام تکمیلی سخنی به میان نیاورده است و صراحتاً بر بازگشت به برجام در ازای ازسرگیری تعهدات ایران در چارچوب این توافق تأکید کرده است. ناظران چنین مواضعی را به درنظر گرفتن برجام به عنوان توافق اول با ایران ارزیابی میکنند. این همان پیشنهادی بود که «کاترین اشتون»، مسئول پیشین اتحادیه اروپا هم در راهکارهای چندگانهاش به دولت «بایدن» به آن اشاره داشت. جایی که او گفت: «راهکار مهم حل مسأله برجام در نظر گرفتن آن به عنوان توافق اول است نه آخر، چرا که توافق سال ۲۰۱۵ هیچگاه قرار نبود نقطه پایان مذاکرات باشد. این توافق یک نگرانی بزرگ بخصوص را مطرح کرد که برنامه غنیسازی اورانیوم ایران بود و نسبتاً موفق بوده است. تا اینکه ترامپ از آن خارج شد در حالی که ایران همچنان به آن پایبند بود.» «اشتون» میافزاید: «همه ما بر بسیاری دیگر از مسائلی که باید متوقف میشدند، مانند برنامه موشکهای بالستیک و بلندپروازیهای ایران در منطقه واقف بودیم اما این تخته سنگی پشت در مذاکرات بود که باید قبل از پیش رفتن ما برای حل کردن بقیه موارد کنار زده میشد.»
پیشتر نگرانی کشورهای غربی از کوتاه شدن زمان گریز هستهای ایران دلیلی موجه برای حل فوری و ضروری جهت تعامل با تهران بود. با این حال به اعتقاد این دسته از کشورها، برجام برای پرداختن به نگرانیهای دیگر آنها کافی نبود. چه باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت امریکا توافق هستهای را راهی برای آب شدن یخهای رابطه و فراهم کردن زمینه برای کاستن از اختلاف با تهران درباره دیگر موضوعات میدید.
این در حالی بود که از نظر تهران، هدف از طراحی اولیه این توافق آغاز دوران تازهای در روابط ایران و کشورهای منظومه غرب بویژه امریکا نبود مگر اینکه دو طرف با پایبندی کامل به تعهدات خود در چارچوب این توافق، زمینه را برای اعتمادسازی فراهم کنند.
راه سخت «بایدن»
حضور دونالد ترامپ، رئیس جمهوری جمهوریخواه امریکا همه این معادلات را برهم زد و او کوشید با سلسله تحریمهای بی سابقه، مهر پایان را بر سرنوشت توافق هستهای بزند. به این تندرویها باید تمکین بی چون و چرای او را از شرکای راهبردیاش ذیل این نگاه که ایران کانون همه تنشهای منطقهای است، افزود که چنان فشاری را بر برجام وارد کرد که عملاً چشمانداز بقای درازمدتش را در هالهای از ابهام فرو برد. تلاش برای محدود کردن قدرت دفاعی ایران و گسترش توافقات تسلیحاتی با متحدان منطقهای هم در امتداد محقق کردن همین هدف بود. بویژه آنکه شماری از همپیمانان سنتی امریکا در خاورمیانه از جمله تلآویو، ریاض و ابوظبی در سالهای گذشته درصدد ترغیب واشنگتن به بهرهگیری از قدرت نظامی و اقتصادی اش برای ممانعت از چرخش موازنه منطقهای به سود تهران بودهاند.
در چنین شرایطی است که به نظر میرسد «بایدن» راه دشواری در پیش رو دارد، او بخوبی میداند که برقراری پیوندهای مستقیم با ایران میتواند اهرمی برای بازسازی برجام و مسیری باشد که در صورت پایبندی واشنگتن به آن میتوانست به نقطه روشنی برسد. تردیدی نیست که نقطه عزیمت شکلگیری چنین پیوندی لغو بی اما و اگر تحریمهای هستهای است بدون آنکه در همان اول راه، پای موضوع دیگری در میان باشد.
پیام تهران به واشنگتن
لغو این تحریمها از نظر تهران گام نخست برای پیروی از قطعنامهای است که امریکا صرفاً به حکم عضویت در سازمان ملل ملزم به پیروی از آن است و سپس برای اینکه بتواند بار دیگر عضوی از برجام به شمار آید، باید با ایران گفتوگو کند. این نخستین موضعی بود که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران بعد از پیروزی «بایدن» مطرح کرد. او در گفتوگو با روزنامه ایران ضمن رد پذیرش هرگونه شرط و شروطی از سوی دولت جدید امریکا گفت : «ایران ابایی از گفتوگو و مذاکره ندارد و اگر امریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که امریکا چگونه میتواند وارد برجام شود، ولی یک کار اتوماتیک میتواند انجام شود و نیازی هم به شرط یا حتی مذاکره نیست. امریکا وظایف خود را طبق قطعنامه ۲۲۳۱ انجام دهد ما هم تعهداتمان را طبق برجام انجام میدهیم. این نه نیازی به مذاکره دارد و نه شرط. این کار شدنی است.»
به نظر میرسد که بازگشت مشروط «بایدن» به برجام و تصمیم به تغییر برخی از بندهای این توافق عملاً با این موضع گیری تهران ناممکن خواهد بود. در حقیقت گره زدن موضوعات راهبردی همچون برنامه موشکی که در چارچوب دکترین دفاعی ایران در دستور کار ایران قرار دارد، فرآیند مذاکره برای بازگشت امریکا به برجام و عادی سازی روابط اقتصادی ایران و جامعه بینالملل را در نطفه خفه خواهد کرد.
نگاه ویژه به مذاکرات درون منطقهای
اگرچه کشورهای منظومه غرب همچنان ملاحظات غیرهسته ای خود را در زمینه سیاستهای منطقهای و دفاعی ایران پیگیری میکنند و با پاسخ روشن و شفاف آن مبنی بر مخالفت با مذاکرات تکمیلی روبهرو شدهاند اما برخی ناظران پیگیری دستکم موضوعات منطقهای را در قالب گفتوگوهایی جداگانه از برجام با کشورهای غربی امکانپذیر میدانند. شاید پیشنهاد اخیری که مقامهای روسیه برای به جریان انداختن مذاکرات منطقهای مطرح کردهاند در راستای به جریان انداختن چنین گفتوگوهایی باشد. «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه اخیراً در خلال کنفرانس خبری با «عبدالله بن زاید»، همتای اماراتی خود گفت که «پیشنهاد روسیه در مورد امنیت جمعی در منطقه خلیج فارس در میان بحران مربوط به برنامه جامع اقدام مشترک در مورد برنامه هستهای ایران، ضروریتر شده است.» این در حالی است که به نظر میرسد مقامهای ایرانی چندان تمایلی به مشارکت کشورهای خارج از منطقه خاورمیانه برای ورود به مذاکرات این حوزه نداشته باشند. چه ظریف در واکنش به درخواست اخیر کشورهای عربی از غرب برای اینکه بخشی از روند مذاکره با ایران باشند، این طور گفت: «ما با غرب درخصوص منطقه مذاکره نمیکنیم. مشکل اصلی، مداخلههای آنان است. در عین حال ما همیشه آماده مذاکره با همسایگان هستیم و طرحهایی همچون امنیت منطقه ۱۹۸۶، مجمع گفتوگوی منطقهای ۲۰۱۶ و اقدام صلح هرمز ۲۰۱۹ بیانگر این موضوع است.»
این پاسخ ظریف علاوه بر یادآوری عدم تمایل ایران به مذاکرات تکمیلی درباره منطقه و عدم پذیرش وجاهت غرب برای ورود به چنین مذاکراتی، تأکید بر لزوم رجوع به ایدههایی است که کشورمان در سالهای گذشته به عنوان دعوت دیرپای خود از همسایگانش مطرح کرده است؛ ایدههایی که برای تبدیل شدن به یک چارچوب اجرایی با مخالفتها و موانع داخلی و خارجی متعددی مواجه شده است.
مخالفتهایی که دستکم در داخل کشور با زیر ضرب گرفتن این گزاره خودساخته که عدهای به دنبال برجام منطقهای هستند، آغاز شده بود اما بعدها با سخنان حسن روحانی درباره ایده «منطقه قوی» قوت گرفت و سپس با پیگیری دکترین پیشنهادی ایران و در قالب طرح «صلح هرمز» از سوی ظریف تکرار شد. طرح صلحی که شکل دادن به یک نظام امنیت جمعی در منطقه و همچنین ایجاد یک رژیم جامع همکاری در حوزه موضوعات و دغدغههای مشترک همه کشورهای خاورمیانه و تأمین منافع ایران و همسایگان را دنبال میکند.
قابل انتظار است که ایفای نقش غیرقابل انکار ایران در مواجهه با بحران تروریستی داعش در عراق و سوریه که به پایان سیطره این گروه تروریستی بر بخشهایی از خاک این دو کشور انجامید و حضور دیپلماتهای کشورمان در ابتکار عمل «مذاکرات آستانه» برای کمک به حل بحران داخلی سوریه که در مجموع به پذیرش نقش و اعتبار منطقهای جمهوری اسلامی ایران در مراودات بینالملل انجامید، گزارههایی قابل دفاع از ایدههای پیشنهادی تهران به شمار میآید.
در این میان اگرچه به فهم منتقدان، نزدیکی همپیمانان منطقهای امریکا به اسرائیل که در قالب اعلام توافقهای سازش و عادیسازی رابطه با این رژیم بازتاب یافت، مانعی جدی برای اجرایی شدن پیشنهادات منطقهای ایران است اما نباید از زاویه دیگر این امتناع غافل شد که عدم پذیرش رفتار منفعلانه در قبال یارکشی مقامهای تلآویو و سوق دادن بیشتر این کشورها به سمت ائتلاف با این رژیم ذیل یک ایران هراسی موهوم هیچ کمکی به حل مشکلات منطقهای و مهیا کردن شرایط برای کاستن از اختلافات ایران و غرب بر سر مسائل منطقهای نخواهد کرد. از سوی دیگر آمادهسازی زمینه برای چنین مذاکراتی و ترغیب آن دسته از کشورهای عربی که اینک با روی کار آمدن دموکراتها چشماندازی بحرانی را برای رابطه خود با دولت واشنگتن میدانند، میتواند در چارچوب رفع دغدغههایی باشد که کشورهای غربی برای نقش آفرینی منطقهای ایران در نظر دارند.
برقراری این مذاکرات بدون مشارکت هیچ یک از کشورهای غربی و عدم مداخله مستقیم آنها میتواند مقدمه خوبی برای آغاز فرآیند گفتوگوهایی درون منطقهای باشد، اما مشروط به اینکه نگاه برخی از کشورها از واشنگتن به پایتختهای خاورمیانه دوخته شود و ناکارآمدی رویکرد پیروی بی چون و چرا از سیاستهای خارجی به وضوح برای آنها آشکار شده باشد. بخصوص که تهران به رغم قرار گرفتن زیر ضرب فشار تحریمهای اقتصادی امریکا همچنان بر مواضع اصولی خود یعنی گفتوگو با کشورهای منطقه برای اثبات ضرورت تغییر پارادایم حاکم بر مناسبات کشورهای غرب آسیا و آغاز آن از قلب خاورمیانه تأکید دارد؛ روندی که شاید به جرأت بتوان گفت بخش قابل اعتنایی از مجموعه سرفصلهای قابل طرح در یک گفتوگوی فراگیر درون منطقهای خواهد بود