اسرائیل در رؤیای خروج از انزوا
رژیمی منزوی یا قدرتی برتر در منطقه؛ این دوگانه، مسیر سیاست خارجی رژیم صهیونیستی طی دهههای گذشته را تعیین کرده است؛ رژیمی که اگرچه با جنگ و اشغالگری ظهور کرده، اما حالا میخواهد از دروازه دیپلماسی، جای پایی برای خود در میان کشورهای منطقه باز کرده و «انزوای خود را بشکند».
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، در ادبیات سیاسی عربی، به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بهعنوان یک کشور، «تطبیع» نامیده میشود که معادل آن در زبان فارسی «عادیسازی» است. فلسفه این عبارت نیز به همین برمیگردد که اسرائیل در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا موجودیتی عادی نبوده و از سوی اکثریت مطلق کشورها و گروههای سیاسی به رسمیت شناخته نمیشود. این واقعیت تنها محدود به مناسبات سیاسی نیست. برای مثال اسرائیل در تمام تورنمنتهای ورزشی ناچار است بهعنوان بخشی از اروپا تعریف شود؛ چرا که بسیاری از ورزشکاران در کشورهای عربی و اسلامی حاضر به رویارویی با نمایندگان این رژیم نیستند. در رقابتها و جشنوراههای علمی، فرهنگی و... نیز چنین قاعدهای حاکم است. طی ماههای اخیر برای نخستینبار طی 7دهه گذشته نشانههای خلاف این قاعده نمایان شده است؛ از ورود تدریجی هیأتهای ورزشی اسرائیل به کشورهای عربی که این رژیم را به رسمیت نمیشناسند، گرفته تا افزایش مبادلات تجاری میان شرکتهای شناختهشده عربی-اسرائیلی و البته در آخرین تحول، امضای توافقنامههای سیاسی. تحرکات اسرائیل در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که ممکن است نتیجهاش پایان حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید باشد، بیشتر از گذشته شده است. ریشه تحولات اخیر در کجاست؟ آیا میتوان گفت عصر انزوای اسرائیل در منطقه به پایان رسیده است؟ بخش عمده این تحولات به کدام کشورهای عربی مربوط میشود؟
امارات
اگرچه مصر و اردن نخستین کشورهای عربی هستند که بهطور رسمی رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند، اما بدون شک کشور پیشگام در مسیر عادیسازی روابط عربی-اسرائیلی، امارات است. براساس اطلاعاتی که در منابع متعدد، نظیر ویکیلیکس، افشاگریهای رسانهای و البته خاطرات مقامات عربی و اسرائیلی وجود دارد، ریشه روابط این کشور عربی با رژیم صهیونیستی به اواخر دهه 90برمیگردد؛ روابطی که از دروازه اقتصاد آغاز شده و بهتدریج وارد حوزههای امنیتی و نظامی شده است. به گزارش شبکه الجزیره، میزبانی دوبی از بورس الماس پس از مذاکرات مستقیم میان مقامات ارشد اسرائیل و امارات صورت گرفته است. در ادامه و با افزایش روابط دوجانبه از طریق شبکهای از تجار عمدتا مراکشی و فلسطینی، بهتدریج فروش تکنولوژیهای امنیتی اسرائیلی به امارات برای سرکوب مخالفان دولت این کشور آغاز میشود. این درحالی است که ابوظبی و تلآویو از چشمانداز مشترکی نسبت به مسائل منطقه خاورمیانه، مخصوصا ایران و پرونده هستهای این کشور برخوردار هستند. به گزارش الجزیره، اصلیترین لابیهای مخالف توافق برجام در واشنگتن از منابع اسرائیلی، اماراتی و البته عربستانی تغذیه میکنند. امارات علاوه بر برقراری روابط استثنایی با رژیم صهیونیستی، نقش ویژهای هم در فشار بر سایر کشورهای عربی برای به رسمیت شناختن این رژیم دارد. روزنامه هاآرتص که ازجمله رسانههای منتقد دولت نتانیاهوست، توافق سیاسی امارات با اسرائیل را یک پیروزی سیاسی برای حزب لیکود و نتانیاهو به شمار آورده است.
عربستان و بحرین
شاید ذکر نام عربستان سعودی در کنار بحرین تعجبآور باشد؛ چرا که این کشور برخلاف بحرین تاکنون هیچ توافقنامه سیاسی با اسرائیل امضا نکرده و اصولا آن را به رسمیت نمیشناسد، اما اگر نگاهی به مناسبات سیاسی میان ریاض و منامه داشته باشیم به روشنی درک میکنیم که بحرین فاقد استقلال سیاسی بوده و در سطح منطقه و جهان بهعنوان تابعی از عربستان سعودی شناخته میشود. وب سایت شبکه الجزیره در اینباره مینویسد: پادشاهی بحرین مخصوصا پس از اعتراضات مردمی در سال 2011به ابزاری برای سیاستهای منطقهای عربستان تبدیل شده است؛ واقعیتی که نمود آن را میتوان در بحران قطر، تنشها با ایران و البته صلح با اسرائیل به وضوح مشاهده کرد. باراک ریوید، خبرنگار مشهور اسرائیلی نیز پس از مراسم امضای توافق ابراهیم در کاخ سفید نوشت: توافق بحرین و اسرائیل با توجه به موقعیت این کشور در جهان عرب بهتنهایی فاقد ارزش است، اما نباید فراموش کنیم که این توافق مقدمهای برای «توافق بزرگ»، یعنی به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی سعودیهاست. اگرچه نسل محافظهکار رهبران سعودی همچنان دیدگاه منفی نسبت به برقراری هرگونه روابطی با اسرائیل دارد، اما حامیان محمد بنسلمان، ولیعهد این کشور از هماکنون در رسانههای وابسته بهخود زمینهسازی برای چنین توافقی را آغاز کردهاند. ازجمله عبدالرحمن راشد، مدیر مؤسسه العربیه و مشاور ولیعهد که در روزنامه الشرقالاوسط نوشت: قطار عادیسازی به حرکت درآمده و بهزودی تمام کشورهای عربی ازجمله عربستان سعودی به آن خواهند پیوست.
سودان
طی دهههای گذشته، سودان یکی از پایگاههای مقاومت فلسطین در سطح منطقه به شمار میرفت. نیروهای اسلامگرای سودانی در حکومت عمر البشیر، علاوه بر حمایت از حقوق مردم فلسطین، بخش مهمی از ظرفیتهای این کشور آفریقایی را نیز در اختیار گروههای مقاومت و حامیانش قرار داده بودند؛ از میزبانی چهرههای تحت پیگرد اسرائیل و آمریکا گرفته تا کمک برای ارسال سلاح و تجهیزات به غزه از طریق دریای سرخ و... . بر همین اساس نیز سودان در لیست کشورهای حامی تروریسم آمریکا قرار گرفت و تحریمهای اقتصادی قابلتوجهی علیه آن اعمال شد. حالا پس از 4دهه، نیروهای نظامی مورد حمایت امارات و عربستان بهدنبال ایجاد چرخشهای اساسی در سیاست خارجی سودان هستند. ژنرال برهان، رئیس شورای نظامی که اکنون بر سودان حاکم است در سال گذشته ملاقاتی رسمی با نتانیاهو داشته و پس از توافق اخیر امارات و اسرائیل نیز از آمادگی کشورش برای امضای توافقی مشابه خبر داد. به گفته او، تنها راه نجات سودان، لغو تحریمهای اقتصادی علیه این کشور است؛ گزینهای که شاید از طریق صلح با اسرائیل حاصل شود. اگرچه بخش عمده نظامیان حاکم بر سودان از این دیدگاه حمایت میکنند، اما اکثر احزاب و فعالان سیاسی سودان نسبت به آن موضعی منفی دارند.
لبنان
هفته گذشته نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان در اظهارنظری غافلگیرکننده از آمادگی کشورش برای آغاز مذاکره با رژیم صهیونیستی برای ترسیم مرز دریایی خبر داد. تعیین مرزهای دریایی در سواحل شرقی و جنوبی مدیترانه بهدلیل کشف منابع گازی و افزایش تنشهای نظامی اهمیت بالایی پیدا کرده است. در این میان، اما دولت لبنان به 2دلیل حاضر به مذاکره با اسرائیل نبود؛ اشغال بخشی از خاک این کشور (مزارع شبعا) و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی. ممکن است در نگاه اول، مذاکرات ترسیم مرز دریایی نوعی عقبنشینی از مواضع پیشین این کشور مقابل اسرائیل تفسیر شود، اما مقامات رسمی لبنانی چنین اعتقادی ندارند. به گفته سخنگوی دولت این کشور، ترسیم مرز دریایی پس از تعیین مرز زمینی صورت میگیرد؛ بهعبارت دیگر، بدون عقبنشینی اسرائیل از مزارع شبعا، توافقی در کار نخواهد بود. از سوی دیگر دولت لبنان این مذاکرات را بهمعنای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی ندانسته و بر همین اساس، مذاکرات را با حضور میانجی (نمایندگان سازمان ملل) انجام خواهد داد. روزنامه الاخبار در اینباره مینویسد: رسانههای اسرائیلی اصرار دارند موافقت لبنان با مذاکرات ترسیم مرز دریایی را در قالب دستاوردی نظیر توافق با امارات و بحرین معرفی کنند؛ درصورتی که این مذاکرات با نظارت سازمان ملل و با هدف دستیابی لبنان به بلوکهای گازی در سواحل مدیترانه برگزار خواهد شد.
مصر و اردن
نظامهای حاکم بر مصر و اردن بهترتیب در دهههای 80و 90میلادی با امضای معاهده صلح، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته و اقدام به تاسیس سفارت در سرزمینهای اشغالی کردند. از سوی دیگر و همزمان با انعقاد این معاهدات، همکاریهای امنیتی و حتی نظامی میان این دو کشور با اسرائیل نیز آغاز شد. با وجود این، هیچگاه بدنه اجتماعی در مصر و اردن حاضر به پذیرش روابط عادی با اسرائیل نشده و نسبت به آن موضع منفی داشتهاند. شاید بهترین نمود این واقعیت بیش از هرجا در سینما و ادبیات مصر و اردن قابل ملاحظه باشد. جالب آنکه مصر و اردن، همچنان از تاسیس کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شرقی حمایت میکنند؛ امری که جایگاهی در چشمانداز امارات و بحرین ندارد.
قطر و عمان
درحالیکه امارات و بحرین (بهعنوان تابعی از سیاستهای عربستان) با سرعت قابلتوجهی در مسیر عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی حرکت میکنند، 2کشور عربی دیگر در خلیجفارس، یعنی قطر و عمان سیاست محافظهکارانهای در اینباره اتخاذ کردهاند. به نوشته روزنامه القدس العربی، دوحه و مسقط ازجمله پایتختهای عربی هستند که از دهه 90آمادگی خود را برای صلح با اسرائیل نشان دادهاند (امری که پس از سفرهای علنی شیمون پرز و بنیامین نتانیاهو به دوحه و مسقط برای افکار عمومی روشن شد)، اما هنوز حاضر نیستند این صلح را بدون مابه ازایی قابل توجه در مسئله فلسطین تقدیم طرف مقابل کنند. در این میان، بهنظر میرسد عمان پیش از قطر روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی را آغاز کند.
اسرائیل؛ ویران در خانه
سیانان- امضای توافق عادیسازی روابط اسرائیل با بحرین و امارات در کاخ سفید، فارغ از آنکه لحظهای تاریخی برای بنیامین نتانیاهو رقم زد، فرصتی بود تا او بتواند نگاه جامعه اسرائیل را برای چند روز از بحرانهای داخلی به سمت و سوی دیگری منحرف کند. به همین دلیل بود که نتانیاهو هفته گذشته با اشاره به این توافق گفت: «بیایید دعواهای سیاسی را کنار بگذاریم و ضربان تاریخ را احساس کنیم. این صلح، مدتها بعد از کرونا هم باقی خواهد ماند.»
توافق صلح، آخرین صحنه از سناریوی سراسر پیروزی نتانیاهو است. از بیرون، اسرائیل قوی بهنظر میرسد و خود را بازیگر قدرتمندی در صحنه جهانی جا میزند، اما در خانه، داستان کاملا برعکس است. موج دوم کرونا سختتر از موج اول مردم را گرفتار کرده و محدودیتهای جدید باعث تعطیلی مدارس، رستورانها و دیگر اماکن شده است. کرونا بهتنهایی چالشی بزرگ برای نتانیاهو به شمار میرود، اما دردسرهای او فراتر از شیوع ویروس است. نخستوزیر 70ساله اسرائیل، هم از سوی چپها و هم از سوی راستها، نه فقط بهخاطر سوءمدیریت بحران کرونا که بهخاطر ناکارآمدی در هدایت اقتصاد، مورد حمله قرار گرفته است. به اینها باید حواشی پروندههای جنجالی فساد مالی او را نیز اضافه کرد. یئیر لپید، رهبر اپوزیسیون دولت، درباره نتانیاهو گفته است: «ما دولتی ناکارآمد داریم که تنها بلد است مهمانیهای باشکوه در کاخ سفید برگزار کند. ما بدترین شرایط را با نتانیاهو تجربه میکنیم و دلیل وجود این شرایط، خود نتانیاهو است.»
هر هفته هزاران معترض جلو خانه نتانیاهو تجمع میکنند و خواستار استعفای او هستند. بیکاری در اسرائیل به حدود 19درصد رسیده و موج دوم قرنطینه ضربات بیشتری به اقتصاد رنجور آن وارد خواهد کرد. دستور دولت برای بسته شدن رستورانها، صاحبان آنها را به خشم آورده و بسیاری گفتهاند حاضر به تعطیل کردن کسب و کارهای خود نیستند، چون این کار آنها را ویران میکند. یکی از مالکان، درباره وضعیت پیشآمده گفته است: «هیچکس به فکر ما نیست، ما باید خودمان مراقب خودمان باشیم. ما اجازه نمیدهیم هیچکسی حقوق اولیهمان را از ما بگیرد. محدودیتهای جدید منطقی نیست و من حاضرم جریمه باز نگهداشتن رستورانم را بدهم.»
این فقط رستوراندارها نیستند که محدودیتها را نادیده میگیرند. در تعطیلات سال نو یهودی، پلیس بیش از 7هزار جریمه برای افرادی صادر کرده که قرنطینه را رعایت نکردهاند. نادیده گرفتن دستورها مختص مردم عادی نیست و درحالیکه نتانیاهو و دولت او تأکید زیادی بر ماسک زدن دارند، دیده شده چند تن از اعضای دولت در جلسات کابینه ماسک نزدهاند. خود دولت هم بارها برای پرهیز از عصبانی کردن متحدان افراطی کابینه، قوانین خود را در لحظات آخر یا لغو کرده و یا نادیده گرفته است.
حتی دستاوردهایی که نتانیاهو به آنها افتخار میکند هم ربطی به دولت ندارد و خارج از کابینه به ثمر نشسته است. او پیش از امضای توافق با بحرین و امارات، حتی با وزیر خارجه و وزیر دفاعش هم صحبت نکرده بود و اعضای کابینه وقتی از موضوع مطلع شدند که خبر بهصورت عمومی منتشر شد.
دولت وحدت ملی اسرائیل حدود 5ماه قبل تشکیل شد؛ یعنی زمانی که 3 هزار و 400مورد فعال در میان 16هزار مورد ابتلا به کرونا گزارش شده بود. هدف این دولت، مقابله با بحران کرونا اعلام شد، اما اکنون، بیش از 55هزار مورد فعال ابتلا به کرونا وجود دارد و تعداد مبتلایان بالاتر از 200هزار تن گزارش شده است.
نظرسنجی مؤسسه بنیاد دمکراسی اسرائیل نشان میدهد که با وجود استقبال از توافق با امارات و بحرین، نارضایتی از دولت و ناامیدی نسبت به آینده بهشدت رواج دارد. با وجود انتقادها، نتانیاهو از عملکرد خود دفاع میکند و معتقد است که دولتش عملکرد مناسبی داشته است. نتانیاهو بهشدت روی صلح با کشورهای عربی مانور داده، اما در مدتی که او این پیروزی را در بوق و کرنا کرد 62هزار اسرائیلی به کرونا مبتلا شدند. وقتی هم که هفته گذشته از او پرسیده شد چهکسی مسئول این شکست است، نتانیاهو پاسخ داده بود: «من شکستی نمیبینم، تنها چیزی که وجود دارد دستاورد است.» چند روز بعد، رویون ریولین رئیسجمهور اسرائیل، در سخنانی کاملا متفاوت، از مردم به خاطر ناکارآمدی دولت عذرخواهی کرد.
شاید سیاستهای بهداشتی دولت با انتقادهای شدیدی مواجه باشند، اما شرایط در سیاستهای اقتصادی، بهمراتب فاجعه بارتر است. مذاکرات برای تعیین تکلیف بودجه ناکام مانده است. سردرگمی در دولت چنان زیاد است که مسئول بودجهنویسی در وزارتخانه دارایی استعفا داده و به معاون وزیر بهداشت ملحق شد که مدتی پیش استعفا داده بود. هر دو مقام، در نامه استعفای خود بهشدت از دولت انتقاد کردهاند.
همه اینها، مشکلات درجه دوم نتانیاهو هستند. مشکل بزرگتر، دادگاهش بهخاطر اتهامهای ارتشا، فساد و سواستفاده از مقام نخستوزیری است. قرار است دادگاه او دوباره طی هفتههای آینده از سر گرفته شود. قرار است گروهی از قضات به این پروندهها رسیدگی کنند و بهنظر نمیرسد که این بار هیچجشنی در کاخ سفید بتواند حواس مردم را از این دادگاه پرت کند.