آنچه باید در مورد تیمهای کاری آینده بدانید
ما تیمها را ایجاد میکنیم چون هیچ کدام از ما به تنهایی به اندازه همه ما خوب نیستیم. بد نیست بدانید که بزرگترین مخترع تمام دورانها یعنی توماس ادیسون هم کسی نبود که همه کارها و تحقیقاتش را به تنهایی انجام دهد چراکه او هم گروهی از افراد را برای کار کردن و تحقیق روی موضوعات مختلف در آزمایشگاه خود در نیوجرسی گرد هم جمع کرده بود.
ساختار تیمهای کاری: درک و شناخت اعضا نسبت به همدیگر، نخستین گام در ایجاد همگرایی تیمی بهشمار میآید و پس از بهدست آمدن این درک و شناخت متقابل است که اعتماد شکل میگیرد. با این حال تیمها باید به گونهای کار کنند که تمام نقاط قوت و تواناییهای اعضا را از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآورند و تجربه ثابت کرده که این اتفاق در «تیمهای خودران» یعنی تیمهایی که خودشان قادر به مدیریت خودشان هستند و به رئیس و عامل بیرونی نیازی ندارند به خوبی روی میدهد. این ساختار امکان نقشآفرینی پررنگ آزادی عمل و آزادی در تصمیمگیری را در عملیات تیمی پدید میآورد و به همین دلیل هم هست که تیمهای کاری کارآمد امروزی را تیمهای آزاد نام نهادهاند. امروزه ما به تیمهایی نیاز داریم که اعضای آن از کسانی تشکیل شده باشند که از راه دور با همدیگر کار کرده و بهصورت مجازی و نه صرفا رودررو با هم ملاقات میکنند. ما همچنین به تیمهایی نیازمندیم که به خوبی و با اشتیاق با سایر تیمها همکاری و مراوده داشته باشند و از این ارتباطات بین تیمی در راستای تبادل دانش و رقابتپذیری بهره ببرند. بهطور کلی اگر ما در پی رویارویی با یک چالش و حل یک مساله باشیم در وهله اول باید افرادی را دور هم جمع کنیم که هر کدامشان بتوانند گوشهای از کار را بگیرند و با توجه به مهارتهایی که دارند آن مهارتها را در خدمت تیم درآورند و وظیفهشان در قالب تیم را به بهترین شکل ممکن ایفا کنند. البته در این میان بروز تعارض و اختلاف در درون تیم امری اجتنابناپذیر و طبیعی خواهد بود و به هیچ عنوان نباید موجب نگرانی شود.
درک و شناخت مطلوب همکاران و هم تیمیها: معمولا در تیمهای ورزشی، نقشها به روشنی تعریف و مشخص شده است اما در مورد تیمهای کاری در شرکتها و محیط کار با وجود تعریف شدن یکسری نقشهای فنی و تکنیکی، چارچوب مشخصی برای روابط بین فردی و درون تیمی تعریف نشده و نمیشود حال آنکه بخش عمدهای از موفقیت تیمهای کاری در گرو شکلگیری و تقویت همین روابط درون تیمی است. برای شکلدهی و تقویت این روابط لازم است اعضای تیم و به عبارت بهتر همکاران به شناخت و درک کاملی نسبت به همدیگر برسند و به داشتهها و تواناییهای یکدیگر احترام بگذارند و در عین حال محدودیتهای خود و دیگران را نیز پذیرا باشند و از طریق درک و شناخت همدیگر دست به اعتمادسازی بزنند. در دهههای گذشته انواع مختلفی از ارزیابیها و سنجش شخصیت و کار تیمی توسعه پیدا کرد. یکی از این ارزیابیها را پیترهانی انجام داد که معتقد بود اعضای تیم را میتوان به دو گروه متفکران و عاملان تقسیم کرد که گروه اول فکر میکنند و ایدهپردازی میکنند و گروه دوم ایدههای ارائه شده را به مرحله اجرا درمیآورند و وظیفه مدیر یا رهبر تیم در این میان تنها هماهنگ ساختن این دو گروه است و بس. البته او یک ضلع چهارمی را نیز به این ساختار اضافه کرد که «تدارکاتچی» نام داشت و بهعنوان فرد فعال وظیفهاش این بود که همه چیز را کنترل کند و ببیند که آیا همه اعضای تیم کارشان را با هم انجام میدهند یا نه.
اخیرا نیز محققان موسسه پژوهشی دیلویت ( Deloitte) روشی را به نام «شیمی تیم» توسعه دادهاند که چهار نقش خاص را برای یک تیم کاری برمی شمرد که عبارتند از:
۱- پیشگامان یعنی کسانی که برای احتمالات ارزش قائل هستند و به ریسک کردن و گام برداشتن در جهت تحقق رویاهای شان اعتقاد دارند.
۲- محافظان یعنی کسانی که برای ثبات و حفظ وضعیت موجود ارزش قائل هستند و خطر کردن را دوست ندارند و برای هر کاری بهدنبال قطعیات هستند.
۳- پیش روندگان یعنی کسانی که چالشها را دوست دارند و مایلند به چالش کشیده شوند و برنده شدن برایشان اهمیت دارد.
۴- پیوندسازان یعنی کسانی که برای برقراری ارتباط و پیوند بین اعضای تیم ارزش قائل هستند و تیمهای کاری را دور هم جمع میکنند و رویکردهای دیپلماتیک دارند.
با این همه تحقیقات دیلویت نشان داد که تقریبا در نیمی از تیمهای کاری عمدتا دو نوع از اعضا یعنی پیشگامان و پیش روندگان وجود دارند و اکثریت اعضای تیمهای کاری را این دو گروه تشکیل میدهند. در تقسیمبندی موسوم به نوآوری ASQ، از یک نوع ارزیابی و سنجش افراد استفاده شده که نقش اعضای تیم را براساس میزان متناسب بودن آنها با کلیت فرآیند نوآوری مشخص و آنها را در یکی از چهار دسته زیر تقسیمبندی میکند:
* پدیدآورندگان: کسانی که از تجربیات درس میگیرند و نیازهای برآورده نشده را میبینند. آنها موانع و محدودیتها را دوست ندارند نهایت تلاششان را برای از میان برداشتن آنها صورت میدهند.
*پیونددهندگان: کسانی که یک مساله را تعریف کرده و سپس آن را حل میکنند. در مدیریت کیفیت اولویت با تیمهایی است که در آنها بیش از نیمی از اعضای تیم باید از پیونددهندگان تشکیل شده باشد، چراکه آنها همیشه درحال فکر کردن هستند.
*توسعهدهندگان: کسانی که نسبت به پدیدآورندگان و پیونددهندگان از تمرکز بیشتری برخوردارند و قدرت آنها در تبدیل کردن ایدههای کوچک و مختصر به راهحلهای کاربردی است.
*انجامدهندگان: کسانی که سخت ترین نقشها را بر عهده دارند. آنها کارها را نهایی میکنند و افرادی عملگرا و کاربردی هستند.