پایان توهم آمریکایی
از زمان فروکش کردن جنگ سرد سیاستسازان امریکا بر آن بودهاند با استفاده از ژئوپلیتیک جهان، در نقش کلانتر، رهبری امریکا را بر کره زمین حاکم سازند و مدعی ایجاد چنین نظمی شدند. اما اکنون خود میبینند آن نظمی که میپنداشتند، وجود خارجی ندارد و دونالد ترامپ که زاییده تلاشهای آنان در مسیر دلخواهشان نبوده است، پردههای این توهم امریکایی را کنار زده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، آمریکا در دهههای اخیر و بویژه چهار سال گذشته، چنان مشغول امور پیچیده خود و اسیر سیاستگذاریهای مغشوش خارجیاش بوده که هیچ اثری از کلانتری که میخواست باشد، در وجودش نمانده است. امروز باور عمومی این است که اگر جو بایدن آبانماه بر ترامپ پیروز و رئیس جمهوری امریکا شود، باید یک نقشهریزی بزرگ و تازه را برای کشورش انجام بدهد و امریکا را از نو متولد کند زیرا سقوط اقتصادی سال 2008، شکستهای مکرر در زمان دخالت در امور کشورهای متهم به تروریسم و سپس ماجراهای تلخ کرونا و ازدیاد چشمگیر تبعیض نژادی، چیز زیادی از امریکا باقی نگذاشته است. روزگاری امریکا مدعی بود که میتواند اتحاد جماهیر شوروی را با وجود همه توان نظامی و هوشیاری سیاسی این کشور بهدنبال خود بکشاند اما سوء مدیریت سیاسی و شکستهای اقتصادی سبب شده امریکا اینک تحتالشعاع روسیه «ولادیمیر پوتین» و چین «شی جین پینگ» قرار گیرد و این باور که با آمدن احتمالی جو بایدن موقعیت پیشتازی سابق خود را بازخواهد ستاند، اندیشه کودکانهای است که با واقعیت امر تفاوت زیادی دارد.
بدترین نشانه «توهم امریکایی» این است که پس از متلاشی شدن اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و بیرون آمدن 15 کشور مستقل از درون آن کشور بسیار وسیع هم، امریکا نتوانست از شرایط ایدهآل موجود بهترین حاصل را برای تقویت هرچه بیشتر خود برگیرد. درست است که پیشرفت روزافزون تکنولوژیک امریکا ثروتهای بیکران تازهای را نصیب این کشور کرده اما به همان میزان مخارج به روزسازی زرادخانه امریکا را بیشتر ساخته و جهان پذیرفته است دیگر نباید تسلیم امریکا و امریکاییها شود و عصر چنان باورهای پوشالیای بهکلی تمام شده است. عملکرد پرخدشه بیل کلینتون و سپس جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و در نهایت دونالد ترامپ، امریکا را به مرز ورشکستگی سیاسی کشانده است و هریک از این دولتها کوشیدهاند گناه را به گردن دیگری بیندازند و نفر قبلی را مسئول اصلی کاستیها جلوه بدهند.
چین؛ دوست یا توطئهگر؟
ما با عصری طرف هستیم که کشور چین هیچ الزامی برای باج دادن به امریکا نمیبیند و حزب کمونیست این کشور هرچند چهره دموکراتیک و پر تعاملتری را برای خود اختیار کرده اما مشت آهنیناش هنوز پشت سر واحدهای دولتی و شرکتهای تجاری این کشور بسیار پر نفوس شرق آسیایی رؤیت میشود. هم دبلیو بوش و هم باراک اوباما راجع به سیاستهای دوستیطلبانه چین تردیدهایی داشتند. اما اگر صبر و انتظار آنها به ضرر امریکا تمام شد، صراحت لهجه ترامپ نیز همان قدر مضر بوده زیرا او با اعلام رسمی جنگ اقتصادی با چین و معرفی این کشور بهعنوان یک توطئهگر اقتصادی، هرچه بیشتر از مبادی و مبانی قدرت در پکن فاصله گرفته است، امروز سازمان تجارت جهانی مدعی است بهتر از امریکا و هر نهاد دیگری میتواند نظم را بر جهان معاملات حاکم و سهم خریدار و فروشنده را تعدیل و مدیریت کند اما بروشور قواعد بینالملل این نهاد به قدری قطور و فاقد قوانین صریح است که سپردن کار نظم دهی اقتصاد جهان به این بنیاد اشتباه مهلکی خواهد بود.
امریکا به مردم خود نیز بیاعتناست
دیگر توهم منسوخ شده امریکا این است که تصور میکند چون همان «قدرت» سابق است، میتواند از تمامی مجامع جهانی و کشورهای مختلف ابزار مورد نیازش را دریافت و با تکیه بر آنها با مشکلات بینالملل نبرد کرده و به پیروزی دست یابد. این در حالی است که کشورها با رسیدن به خود باوری هرچه بیشتر و فاصله گرفتن از سیاستهای سودجویانه امریکا وارد عصری شدهاند که مطمئن هستند، هرچه مستقلتر عمل کنند به سودشان خواهد بود و دوستی و معامله با امریکای عهدشکن بهرهای برایشان ندارد. از همه بدتر خارج شدن دائمی امریکا از معاهدههایی است که خودش پای آنها را امضا کرده است. نقطه اوج بیسیاستی کاخ سفید در این ارتباط قطع ارتباط کاری با سازمان ملل در امور محیط زیست و کنترلکنندگان وضعیت اسفبار کره خاکی است که ثابت کرده امریکا حتی برای این امر حیاتی و به واقع برای ملت خود نیز احترام و اهمیت قائل نیست. تصور ترامپ این است که امریکا بیش از حد روی این پیماننامهها خرج کرده ولی بهرههای آن بیشتر به سایرین رسیده و این در تضاد با سیاستهای اوست که آن را سیاست «نخست امریکا» نامیده است.
از سوی دیگر هرچه از عمر نهادهای بینالمللی نظمدهنده جهانی بیشتر گذشته، این باور فزونتر در وجودشان ریشه دوانده که بدون مشارکت امریکا که بین رؤسای جمهوری بیرون آمده از دو حزب عمدهاش تفاوت عمل زیادی مشاهده میشود، بهتر و بیشتر به مقصود خویش خواهند رسید.
آنها کرونا را رها کردهاند
امروز این اتهام بزرگ متوجه سازمان بهداشت جهانی است که هیچ برخورد قدرتمندانهای با شیوع هولناک بیماری کرونا در سطح دنیا نداشته اما این سازمان از برخوردهای سلیقهای کشورها و بویژه امریکا با این عارضه دل پری دارد و میگوید که دستورالعملهایش بارها به هیچ انگاشته شده است. تلنبار شدن اجساد قربانیان «کووید19» در امریکا محصول روشن همین برخوردهای متفاوت و سطحی با این عارضه است و با اینکه سوء مدیریتها در اروپای غربی هم محسوس بودهاند سرآمد مشکلات درامریکایی بوده که رئیس جمهوریاش حتی نمیپذیرد کرونا یک معضل جدی است.
پیشرفت بدفرجام در فضا
شاید جای تعجبی نداشته باشد که امریکا با توهم مثبتی که از گذشته خود دارد و مایل به تکرار آن است بهبهای چشم بستن بر فجایع کرونا و حل تسویه حساب کلامی و رفتاری با چین باشد و برای کره شمالی شاخ و شانه بکشد. امریکا البته از سال 1990 به بعد از تأسیسات ردیابی خود که در فضا و در جو کره زمین مستقر است برای کسب اطلاعات و جاسوسی از کشورهای مختلف بهرههای زیادی گرفته و حتی محل استقرار مخالفان اصلی خود را رصد و برخی را ترور و حذف کرده است اما این پیش از آنکه نشان دهنده اقتدار این کشور باشد، جهان و کشورهای زیر ذرهبین را از ایالات متحده بیزار و از قبول پیشنهاد همکاری با آن برحذر کرده است.
امریکا از ارسال و فروش برخی نرمافزارهای اطلاعاتی و جنگی خود به متحدانش ابایی نداشته اما پس از آنکه مشخص شد امریکا فقط ابزار درجه دوم و سوم خود را به متقاضیان میدهد و اصلیها را برای خود نگه میدارد، اعتماد جامعه جهانی به حاکمان کاخ سفید بهکمترین حد در دهههای اخیر رسید. ترامپ مدعی است از انتقال پیشرفتهترین اطلاعات و نمادهای علمیاش به متحدان واقعی خود هیچ ابا و اکراهی ندارد اما همسو با آن در حال خارج شدن از بسیاری از تعهدات خود در قبال برخی کشورها با این بهانه است که از تعهدات اگر سودی دارد برای طرف مقابل است و نه برای امریکایی که بهزعم ترامپ همه چیز دارد.
در ازای ارقامی نجومی
فریاد «با چین بستیزید» بارها بر زبان ترامپ جاری شده و سلف او باراک اوباما نیز مدل محترمانهتری از همین عبارت را بر زبان میآورد اما هیچ یک نگفتهاند برای بینیاز شدن از بازار چین و داشتن متاعهای پرشماری که ملت امریکا میخواهد و معمولاً آن را نمییابد، چه اندیشهای در سر دارند و طرح جانشینشان چیست. ترامپ شاید به قولش در زمینه جلوگیری از سقوط تدریجی ارتش امریکا عمل کرده باشد اما این را در ازای 20 درصد افزایش بودجه این نهاد که رقمی نجومی را شکل میدهد انجام داده و سرمایهگذاری روی این امر احیای اقتصاد به شدت تضعیف شده امریکا بر اثر رواج کرونا را به فرآیندی درجه دوم، پر تأخیر و دیر بازده تبدیل کرده است.
دموکراتها هم میلنگند
امروز طرفداران بایدن این گونه وانمود می کنند که این دموکرات 77 ساله کلید حل مشکلات بیشماری است که طی 30 سال اخیر و بویژه در دوره پرآشوب ترامپ در امریکا بهوجود آمده اما حقیقت امر این است که پیچیدگی اوضاع با تغییراتی از این دست و رویکرد مجدد به دموکراتها حل نخواهد شد و هم آنها قاطعیت لازم را ندارند و هم سیاستسازان اصلی امریکا که در پشت صحنه حاضرند، عملاً راههای اتخاذ سیاستهای به شدت تازه و متفاوت را برای مستأجر تازه کاخ سفید سخت خواهند کرد.
این یک برداشت درست است که در صورت ابقای «ترامپ خودمحور» در کاخ سفید اوضاع صد درجه بدتر خواهد شد اما دموکراتها هم هیچ اطمینانی را بهدست ندادهاند که سیاستهای جبرانیشان ارزش بذل توجه را دارند و قادر به حل مشکلات عظیم کشور هستند.