x
۱۰ / تير / ۱۳۹۹ ۱۹:۴۱

بیم و امید کوچ به پرند

بیم و امید کوچ به پرند

بعد عبور از عوارضی تهران- ساوه که حالا دیگر به لطف دستگاه‌های الکترونیکی کسی در اتاقک‌هایش نیست تا عوارض 2500تومانی عبور را با رد و بدل کردن وجه نقد بگیرد، می‌توان رد کامیون‌هایی را که بار زندگی خانواده‌ای را بسته و سمت مقصدی که خیلی دور نیست می‌روند، گرفت.

کد خبر: ۴۴۹۸۰۱
آرین موتور

 به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، آنهایی که کنار عوارضی کسب و کار دارند، این روزها بیش از هر زمان دیگری چنین خودروهایی می‌بینند. مقصد بیشتر کامیون‌ها، 30کیلومتر جلوتر از عوارضی، نرسیده به فرودگاه بین‌المللی امام (ره)  است؛ شهری که درعین جوان بودنش، پایتخت مسکن مهر می‌نامندش و به این دلیل، مقصد کسانی شده که درآمد پایینی دارند و گرانی مسکن و اجاره‌بها، جز سکونت اجباری در این شهر چاره‌ای برایشان نگذاشته است.

کامیون بادسان سفید و سرحال است. کلی اسباب‌ و وسایل بارش کرده‌اند و از یافت‌آباد یکی از جنوبی‌ترین نقاط تهران، به پرند آمده. مرد میانسالی که چهل و چند ساله به نظر می‌رسد، صاحب کامیون و راننده آن است. علی مختاری با سر و وضعی مرتب، ریش‌هایی کم‌پشت و شلوار جین آبی چهره معمول یک راننده جاده را ندارد. قد و قواره‌ای نسبتاً بلند دارد و 4سال است در شرکت حمل‌ونقل بار، کار می‌کند. می‌گوید سرمایه از اوست و کار از شرکت حمل بار. او از اینکه ساعت 7صبح خودش را به یافت‌آباد رسانده و بعد از 3ساعت معطلی برای بارگیری لوازم و اثاث مشتری، 2ساعت و نیم طول کشیده تا از لابه‌لای ترافیک خودش را به مقصدش درفاز 6پرند برساند حرف می‌زند. حالا که به مقصد رسیده، خودش بار را جابه‌جا نمی‌کند. صاحب بار با وسواس به کارگرانی که از قبل برای تخلیه کردن بار کامیون پیدا کرده تأکید می‌کند مراقبت وسایل باشند. کارگران بی‌توجه به اصرارها و نگرانی صاحب اثاث، کار خودشان را می‌کنند و هر وسیله‌ای دستشان می‌آید، بدون کوچک‌ترین احتیاطی بر می‌دارند و به واحدی که در طبقه دوم ساختمان قرار دارد و صاحب بار اجاره‌اش کرده، می‌برند.  علی هم گاهی برای کمک به صاحب بار، به کارگران تشر می‌زند و می‌گوید: «مراقب باش این شکستنیه داری می‌بری. عمو شکستنیه‌ها». فرصت خوبی برای همصحبتی است. در حرف زدن خسیس نیست و از اینکه در هفته چندبار اثاث از تهران به پرند می‌آورد، می‌گوید: «از همه جای تهران بار می‌آرم پرند. این هفته 2تا بار بهم خورد؛ یکی از جیحون و یکی هم از شادآباد. مستأجر بودن و دیگه نمی‌تونستن اجاره‌ای که صابخونشون گفته بود رو بدن». او در هفته‌های گذشته به اندازه چند سال، اثاث به پرند آورده است؛ «قبلاً فکر کنم فقط یکی دو مرتبه بار از تهران آوردم پرند. الان بار اثاثیه به پرند زیاد می‌خوره بهم.» و بعد حرفش را اینطور ادامه می‌دهد: «آدمایی که الان دارن از تهران می‌آن پرند، یا می‌خوان مستأجری کنن یا دارن خونه می‌خرن». آنطور که از کلامش بر می‌آید، قیمت خرید یک واحد 57متری در فازهای پایین پرند تا حدود زیادی نزدیک به پول پیش یک واحد مشابه در تهران است. به این شرط که پس‌انداز و طلایی باشد تا بتوان روی پول پیش گذاشت و با این کار، انگ مستأجری را با سلطنت صاحبخانه بودن عوض کرد. علی، می‌گوید: «همین بنده خدایی که الان بارشو آوردم، 70میلیون پیش داده بود تو تهران با ماهی 700اجاره، بهم گفته که 30میلیون تومن داده، واحد 75متری رهن کرده. قیمت رهن خونه اینجا همین قدره». کارگرانی که اثاث را تخلیه می‌کنند، کم‌کم کارشان دارد تمام می‌شود. در این بین چند همسایه وارد ساختمان می‌شوند و بدون سلام و احوالپرسی یا پیشنهاد کمک سمت خانه خود می‌روند. دیگر از آن حس همدلی و خوشامدگویی به همسایه خبری نیست. کار تخلیه تمام ‌شده و کارگران منتظرند دستمزدشان را بگیرند. علی در پشت کامیون را می‌بندد و در این حال کاغذی را از جیبش درمی‌آورد تا دست صاحب اثاث بدهد. صاحب بار هم فرم را امضا می‌کند. این به‌ معنای پایان کار علی در رساندن سالم وسایل دست صاحب بار است. با امضا شدن فرم، کارش تمام ‌شده و با تکان دادن دست خداحافظی می‌کند و می‌رود.

زندگی میان خاک

برای آنها که جبر روزگار سبب شده، چراغ زندگی‌شان را در شهرهای اقماری تهران روشن کنند، ارزان‌بودن اجاره‌بها و قیمت پایین خانه‌ها تنها یک مزیت است. بهای رسیدن به چنین مزیتی اما، کمبودها و دردسرهایی است که تابستان تنها بخشی از آن نمایان می‌شود و پاییز که از راه برسد، ساکنان تازه‌وارد در می‌یابند که در تله چه دردسری افتاده‌اند. ساکن یکی از بلوک‌های مسکن مهر در فاز  6این را می‌گوید؛ فازی که اطرافش بیشتر شباهت به بیابان دارد و از فضای سبز در آن خبری نیست. آپارتمان‌های قدبلند وسط این بیابان سر از زمین درآورده‌اند. برخی آپارتمان‌ها سکنه دارند و برخی دیگر حتی در و پنجره‌ای ندارند تا کسی بتواند در آنها سکونت کند. با ورزش هر باد، خاک است که بلند می‌شود و در حلق ساکنان می‌نشیند. با این حال، ساکنان سختی‌های زندگی در این شرایط را تحمل می‌کنند. هاجر کریمی برای خرید نان و برخی دیگر از مایحتاج زندگی از خانه خارج شده و از کسانی است که زندگی در فاز 6پرند را تلخ می‌داند. او در حالی‌که کیسه پلاستیک را که داخلش چند قلم کالاست به‌ دست دارد، غر می‌زند و عرق از سر و رویش می‌ریزد. 51سال دارد و2دخترش دانشجو هستند. می‌گوید شوهرش کارمند دولت است. تغییر ساعت کار ادارت به‌ دلیل شیوع کرونا حسابی او و همسرش را به ‌دست‌انداز انداخته است. مهرداد شوهر هاجر حدود 2سال دیگر بازنشسته می‌شود. او باید صبح هر روز آفتاب نزده از خانه خارج ‌شود تا ساعت 7سرکارش باشد، برای همین دست تنها امورات خانه را می‌گذراند تا دخترانش به درس و مشقشان برسند. هاجر، ازاین وضع راضی نیست اما خودخوری می‌کند تا نارضایتی‌اش را به دخترها منتقل نکند. او از اینکه چرا گذرشان به پرند افتاده است حرف می‌زند و می‌گوید هزینه‌های بالای دانشگاه و یک بیماری غیرمترقبه همه پس‌انداز زندگی‌شان را به باد داده است و از سر اجبار چند ‌ماه قبل از تهران به پرند آمده‌اند؛ «درآمد شوهرم اونقدری نبود که بشه باهاش دو تا دختر دانشجو رو اداره کرد و از پس هزینه اجاره‌خونه و زندگی بر اومد. برای همین با دخترا صحبت کردیم که جایی بریم که هزینه اجاره خونه کم باشه». بعد از کمی مکث در حالی‌که کیسه پلاستیکی را از دستی به ‌دست دیگر می‌دهد، حرفش را پی می‌گیرد: «برای من و شوهرم زندگی کردن اینجا سخته اما ما می‌سازیم. از اون سخت‌تر برای بچه‌هاست که مجبور شدن از دوستاشون دور بشن و اینجا با کسی آشنا نیستن که باهاش رفت‌وآمد کنن. با اینکه می‌دونم سختی می‌کشن، اما برای اینکه ما ناراحت نشیم حرفی نمی‌زنن. شوهرم دنباله وامه، اگه جور بشه، چند‌ماه دیگه دوباره بر می‌گردیم تهران. اگر هم نشد، شوهرم گفته خودشو 2 سال زودتر بازنشست می‌کنه و با پول پاداش پایان خدمتش یه جای مناسب رو اجاره می‌کنه تا بچه‌ها بیشتراز این اذیت نشن». هنوز حرفش تمام نشده است که باد تندی می‌وزد. خاک در آسمان به پرواز در می‌آید و دوباره غرولند هاجر شروع می‌شود.

هم زندگی هم کار 

گروه‌های مختلفی از مردم این روزها بار و بندیل خود را بسته‌اند و به پرند آمده‌اند. پرند مقصد اول آنها برای زندگی است. در این میان افرادی هستند که بیشتر از تهران، در پرند کار گیرشان می‌آید. کارگران ساختمانی حالا پرتعدادتر از هر زمان دیگری در شهر سکونت پیدا کرده‌اند؛ شهری که بی‌شباهت به کارگاه‌های ساختمانی نیست و آنطور که برخی‌شان می‌گویند، حالا حالاها برایشان در شهر کار هست. این را رسول صادقی کارگر ساختمانی می‌گوید. او 26سال دارد و تا کلاس پنجم درس خوانده است، 10سال است کارگر ساختمانی است. دستان زمخت و مردانه‌اش گواهی بر ادعای اوست. چهره‌ای آفتاب‌سوخته و معصوم دارد و چشمانی سیاه با گویشی کاملاً تهرانی. تازگی‌ها به پیشنهاد کارگرانی که قبلاً با آنها در تهران سر ساختمان کار می‌کرده، به پرند آمده است. از کوچش به پرند راضی است و دلیل رضایتش را در یک جمله می‌گوید: «کار هست. قیمت اجاره هم پایینه. می‌شه خونه رو با چند نفر اجاره کرد تا هزینه کم بشه. چی بهتراز این». محل زندگی رسول در یکی از بلوک‌های بتنی در فاز 6 است. فاصله خانه‌اش تا جایی که کار می‌کند با پای پیاده فقط 15دقیقه است. این یعنی اینکه دیگر نیازی نیست صبح زود از خانه بیرون برود تا جایی برای کار کردن پیدا کند؛ «کار خیلی زیاده. توی تهران اصلاً کار نیست و اگه کار پیدا بشه اونقدر کارگر هست که با قیمت کم می‌رن سر کار. توی پرند وضع فرق داره و اونقدر ساختمون نیازمند کارگر هست که نمی‌دونی برای کار سراغ کدومشون بری». بازار کاری که رسول از آن حرف می‌زند باعث شده، کارگران ساختمانی که از رکود ناشی از کرونا در تهران بیکار شده‌اند، راهی پرند شوند؛ جایی که کم‌کم، کار ساخت‌وساز واحدهای مسکن مهرش، دوباره رونق گرفته است. کارگرانی که حالا ماندن در پرند را به بودن در تهران ترجیح می‌دهند؛ «تهران برای کار کردن خوب بود. الان دیگه خوب نیست. من راضی‌ام که اومدم پرند. ای‌کاش زودتر می‌اومدم. فکر نکنم برگردم تهران. کاری ندارم اونجا. کجا بهتر از پرند برای کار کردن و زندگی‌کردن».

افزایش شتابان جمعیت پرند

براساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ جمعیت پرند ۵۰ هزار و ۲۳۷ نفر بوده است. برخی بر این باورند که رشد شتابان مهاجرت به این شهر افق جمعیت پرند را تا چند سال دیگر نزدیک 300هزار نفر می‌کند. سرعت رشد جمعیت در شهر هم‌اکنون 20برابر میانگین رشد شهرهای کشور است. افزایش جمعیت باعث شده تا تعداد سوپرمارکت‌ها نسبت به گذشته بیشتر شود و مردم ساکن، مشکلات کمتری به نسبت قبل داشته باشند. با این حال، نبود فضای سبز و آسفالت نبودن بسیاری از خیابان‌ها باعث شده، چهره پرند در فازهای 4 به بعد این شهر، شباهت چندانی به شهر نداشته باشد و راه زیادی تا رسیدن به استانداردهای مناسب زندگی در آن باقی بماند. با اینکه تلاش کردیم در این گزارش با مدیرعامل شرکت عمران شهر جدید پرند گفت‌وگو کنیم، این مسئول حاضر به مصاحبه درباره شرایط زندگی مردم در شهر و اقداماتی که برای تسهیل زندگی در این منطقه انجام شده است، نشد.

فرصت شغلی بیشتر در پرند

گروه‌های مختلفی از مردم این روزها بار و بندیل خود را بسته‌اند و به پرند آمده‌اند. پرند مقصد اول آنها برای زندگی است. در این میان افرادی هستند که بیشتر از تهران، در پرند کار گیرشان می‌آید. کارگران ساختمانی حالا پرتعدادتر از هر زمان دیگری در شهر سکونت پیدا کرده‌اند؛ شهری که بی‌شباهت به کارگاه‌های ساختمانی نیست و آنطور که برخی‌شان می‌گویند، حالا حالاها برایشان در شهر کار هست.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x