مادورو، پینوشه میشود
«ناپدید شدن اجباری» نقش بسیار مهمی را در این روزهای ونزوئلا ایفا میکند. منظور از ناپدید شدن اجباری، توقیف، بازداشت، ربودن یا هر شکل دیگر از محرومیت از آزادی است که توسط ماموران دولت، اشخاص یا گروههایی با مجوز یا رضایت دولت صورت میگیرد.
بنابر گزارشی که توسط دو گروه حقوق بشری تهیه شده است، بازداشتهای مخفیانه که در قوانین بینالمللی «ناپدید شدن اجباری» خوانده میشود، این روزها نقش بسیار مهمی در حکومت ونزوئلا ایفا میکند. دولت مادورو قصد دارد تا با اقتدارگرایی و تنبیه مخالفان جمعیت خود را کنترل و مخالفان را دلسرد کند. این گزارش که روز جمعه منتشر شد، از ۲۰۰ مورد ناپدید شدن اجباری در سال ۲۰۱۸ و ۵۲۴ مورد در سال گذشته سخن گفته است. این افزایش دستگیریها نشان میدهد صبر و تحمل دولت کمتر و رویکرد سرکوبگرانه افزایش پیدا کرده است.
گزارش مذکور توسط فورو پنال، یک گروه ونزوئلایی و گروه رابرت افکندی که یک سازمان غیرانتفاعی در واشنگتن دیسی است، تهیه شده است. محققان این گزارش نوشتهاند که بسیاری از آدمرباییها توسط خودروهای بدون نشان و افراد فاقد مدارک هویتی صورت گرفته است. بازداشتها بدون حکم انجام شده و تعداد اندکی از آنها نیز با دستبند و سرپوش گذاشتن بر سر بازداشتیها همراه بوده است. گزارش شده است که نزدیک به ۲۰ درصد از بازداشتیها شکنجه نیز شدهاند. بنابر راهنمای قوانین بینالمللی عمده این ناپدید شدنهای اجباری بیش از دو روز طول کشیده است و بازداشتها به شکل معمول نبوده و عمدتا دولت هر نوع بازداشت از این دست را تکذیب کرده است. این گزارش شواهد و مدارک متعددی در مورد نقض حقوق بشر که توسط نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا و متحدانش صورت گرفته است، ارائه میدهد. در این گزارش به استنادات سازمان ملل و دستگیریها و شکنجههای گسترده اشاره شده است. همچنین در این گزارش از هزاران قتل فراقانونی سخن گفته شده است. با این حال هنوز دولت ونزوئلا حاضر نشده است به این گزارش پاسخی دهد.
مطابق با قوانین بینالمللی ناپدید شدن اجباری اگر به شکل سیستماتیک باشد، اقدام علیه بشریت خوانده میشود. نویسندگان گزارش ونزوئلایی این عمل را یکی از جدیترین و ظالمانهترین جنایت علیه بشریت خواندهاند، چرا که قربانیان را در وضعیت مطلق ناتوانی قرار میدهد. این تاکتیک یادآور دیکتاتوریهای راستگرای آمریکای لاتین است که خود مادورو و سلف وی، هوگو چاوز مدتها با آن مبارزه و مخالفت میکردند. آرژانتین و شیلی جزو بدنامان این نوع بازداشتهای مخفیانه در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بودند و عمدتا نیز به قتل مخالفان منجر میشد. در ونزوئلا یک تجزیه و تحلیل جدید نشان میدهد متوسط ناپدید شدنهای اجباری در این کشور به پنج روز میرسد. در این گزارش آمده است که دولت با بازداشتهای کوتاهمدت سعی در ترساندن مخالفان دارد و افزون بر این قصد دارد تا خود را از عواقب منفی بازداشتهای طولانیمدت نجات دهد. با این حال با توجه به مصاحبههایی که توسط فورو پنال صورت گرفته است، انگیزههای ناپدید شدنها متفاوت بوده و دربرگیرنده موضوعاتی همچون استخراج اطلاعات، ترساندن یا خاموش کردن مخالفان و حذف موقت مخالف سیاسی از عرصه فعالیت بوده است. بهعنوان مثال در سال گذشته ۴۹ نفر بهدلیل اعتراض به خاموشیهای مکرر و قطع آب ناپدید شدند. دولت مادورو همچنین ممکن است زنان گمنامی مانند گرانادیلو را به منظور اهرم فشار و چانهزنی بازداشت کند. در این شیوه آنها گاهی اوقات عزیزان یک فرد را بازداشت میکنند تا به این طریق وی را بترسانند یا از ادامه فعالیتها باز دارند. به گفته گرانادیلو تنها اتهام وی این است که پسردایی پدرش سرهنگ ارتش بوده است و حکومت وی را به چشم مخالف سیاسی میبیند. گرانادیلو که دانشجوی پزشکی است برای بار اول در فوریه سال ۲۰۱۸ ربوده شد. وی در آن زمان در خانه سرهنگ که خارج از کاراکاس است، زندگی میکرد. وی به این دلیل در آن خانه سکونت داشت که در بیمارستانی در آن حوالی دوره انترنی را طی میکرد. در آن زمان وی به همراه یکی از پسران سرهنگ به منظور پاسخ به برخی از پرسشها دستگیر شدند. این دو سوار بر خودروی سفیدی شدند که هیچ نشانی نداشت. هر دو دستبند زده شدند و به آنها گفته شده بود که از این به بعد مرگ و زندگی شما دست ما است.
آنها با یک سرپوشی که به سرشان کشیده شده بود به یک ساختمانی هدایت شدند که صدای بلند موسیقی از آن میآمد. وی میگوید که ماموران به زور او را به حمام آن منزل بردند و با چاقو تهدید کردند که جای سرهنگ را لو بدهد. گرانادیلو تصریح میکند: «در بعضی مواقع ما میتوانستیم صدای فریاد دیگران را از اتاقهای مجاور بشنویم. ظاهرا شکنجه میشدهاند.» روز بعد اما از وی یک امضا گرفتند که او بدون زور و با میل شخصیاش با آنها همراه شده است و پس از آن به وی اجازه آزادی داده خواهد شد. دو روز بعد او دوباره دوره انترنیاش را از سر گرفت تا زودتر دوره پزشکیاش را تمام کند. اما سه ماه بعد دوباره سه مامور سراغش آمدند، درحالیکه وی اول صبح در تختش خواب بود. آنها وی و پدر و مادرش را سوار یک تاکسی بدون پلاک که شیشههایش هم دودی بود کردند. به دست همه آنها دستبند زدند و مجددا یک سرپوش مشکی روی سرشان کشیدند و به یک خانه دیگر بردند. او اینبار مجبور شده بود که شب را در یک سلول زیر پلهای سر کند. روز بعد ماموران به او اندکی آب و غذا دادند و تاکید کردند که هیچکس نمیداند آنها بازداشت شدهاند. بعد از آن یک مامور زن به سراغش آمد. او گفت: «او به چشمان من نگاه کرد و بدون آنکه کلمهای رد و بدل کند، کیسهای که در دستانش بود را به سرم کشید و یکی از مردان همراهش نیز دست و پای مرا از پشت بست. با آن پلاستیک نمیتوانستم نفس بکشم. به قدری احساس عجز کردم که در عرض چند ثانیه حس خفگی به من غلبه کرد. همزمان وی از آن زن مامور کتک میخورد و در مورد پدرش سوال میشد. یک هفته بعد ماموران او و پدر و مادرش را در کنار جادهای منتهی به کاراکاس رها کردند. آنها بالاخره مجبور به مهاجرت شدند و هماینک در یک روستای کوچکی در کلمبیا زندگی میکنند. او بدون مدارک دانشگاهیاش قادر به ادامه تحصیل در رشتهاش نیست. بسیاری از دوستان گرانادیلو نیز از ترس دولت ونزوئلا از آن کشور گریختهاند. زندگی او هماینک در ۲۳ سالگی بهطور کل تغییر کرده است و او هر وقت صدای زنگ در را میشنود میترسد. او میگوید: «در تمامی موارد وی بیگناه بوده ام. من شری در وجود انسان کشف کردم که اصلا نمیدانستم وجود دارد.»
مادورو خود یکی از آزاردیدگان دوران دانشجویی توسط حکومت طرفدار آمریکا در کشور خود بوده است. او نیز به نقض حقوق بشر توسط حاکمیت وقت در دوران جنگ سرد معترض بود. وقتی در سال ۱۹۹۹، الگوی وی، یعنی هوگو چاوز به قدرت رسید و چپها قدرت را در دست گرفتند، قول دادند تا از آزار و اذیتهای حاکمیت پیشین دوری کنند و یک برابری اجتماعی تحت لوای دموکراسی در این کشور بهوجود آورند. در مقابل چاوز مخالفان را زندانی کرد و گزینشگرانه مخالفان را سرکوب کرد و قدرت خود را افزایش داد. از سال ۲۰۱۳ نیز که چاوز فوت کرد و مادورو به قدرت رسید رقبا به این شیوه از صحنه به در شدهاند. سازمان ملل چند بار از دولت خواسته است تا اجازه دهد ماموران آنها درباره ناپدید شدنهای اجباری تحقیق کند اما هنوز پاسخی از این دولت نشنیدهاند. برنارد دوهایم، یکی از اعضای گروه میگوید: «ما همچنان منتظریم.»