x
۳۰ / ارديبهشت / ۱۳۹۹ ۰۶:۰۵

بازی کرونا با جامعه ایرانی

بازی کرونا با جامعه ایرانی

اگر روزی از شما می‌پرسیدند روابطتان به تلفن‌های همراهتان محدود خواهد شد و جهان شهرهایتان از معابر و خیابان ها به خطوط ریز و درشت صفحات مجازی خواهد آمد، آیا چنین روزی را تصور می‌کردید؟

کد خبر: ۴۴۰۳۰۵
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، از ٩٠ روز پیش تا همین حالا که البته محدودیت‌ها همچنان برقرار است، دنیای هر یک از ما با چالش‌های جدیدی مواجه شده که دست پرورده «کرونا»، این ویروس ناخوانده است، حالا مرزهای جغرافیایی، تنها تصویر مشخصی از نمودارهایی است که شهرها را با توجه به تعداد مبتلایان و فوتی‌ها تقسیم می‌کند، کرونا حتی ازمرزهای تاریخی هم فراتر رفته و تقویم ایرانیان را به پیش و بعد از سال ٩٩ تقسیم کرده است! تکیه کلام‌ها، ضرب المثل‌ها و فرهنگ عامیانه مردم وارد فصل جدیدی از ساخت و پرداخت‌ها شده و انقلاب کرونا، جهش اجتماعی مردم را تحت تأثیر ویژگی‌های تازه‌ای قرار داده است.

برای نخستین بار، فضای مجازی بیش از فضای واقعی، برای زندگی ما سهم قائل شده و خطوط ناموزون اینترنت‌های داخلی به‌زندگی کنترل شده امروز ما، وزن تازه‌ای بخشیده است. خیلی‌ها که تا پیش ازاین، رأی منفی خود را به صندوق فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی انداخته بودند، در رویارویی با جهان مجازی باختند و ناگزیربه تلفن‌های هوشمندی پناه آوردند که در نهایت جهان اقتصادی‌شان را متحول کرد، آنقدر که کرکره مغازه‌های مجازی بالا رفت و اعتمادی که زمانی جز با لمس نزدیک کالاها حاصل نمی‌شد به یک «کلیک ساده» تغییر شکل داد.

کرونا بساط فروشگاه‌ها و حتی دستفروشی‌های خیابانی را جمع کرد و خرده فروشی‌های مجازی جای بازارهای مصرفی را گرفت. مشتری‌های واقعی، سادگی صفحات مجازی را به ویترین‌های پر زرق و برق مال‌ها و پاساژها ترجیح دادند و تصاویر چند بعدی موزه‌های مجازی، نرخ گران سفرهای لوکس را ارزان کرد، برای نخستین بار سایت‌های هواپیمایی به جای دست چین کردن مشتری‌ها و دلخوش کردن به تراکنش حساب ‌های بانکی به انزوای خط آسمان تن دادند و به ناچار گزینه سفر از سبد خانوارها حذف شد.

کرونا در اوج بی‌نظمی به انضباط اجتماعی شهرها دامن زد و صفوف فشرده انسانی، جای خودش را به فاصله اجتماعی داد، نشانه‌های جدید شهری، به الفبای شهروندی اضافه و رعایت «فاصله‌های تعیین شده» به نشانه توجه به حق دیگری تعیین شد، ٩٠ روز پیش، ماسک، دستکش، ژل ضدعفونی و همه آنچه امروز تصاویر شهرها را تغییر داده است، کالاهای مصرفی فروشگاه‌ها تعریف می‌شدند، اما حالا همین کالاها عنوان «حیاتی» پیدا کرده‌اند، کرونا اگرچه در ابتدای ورودش با مبتلا کردن همه شهروندان در هر صنف و قشر و طبقه‌ای، نابرابری اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان سرمایه‌داری را شکست داد، اما بتدریج به توزیع کالاهای مصرفی دامن زد تا تنوع ماسک‌ها و دستکش‌ها، مد این روزهای طبقه حاکم شود.

شهروندان حالا با ماسک‌های سفید و مشکی چهره جدیدی از پوشش شهری را به نمایش گذاشته‌اند، میدان تجریش، انقلاب، راه‌آهن، در شمالی‌ترین یا جنوبی‌ترین نقطه، اصالت با فردی است که به این پوشش تن داده است، طبقه ضعیف اگرچه زیر بار فشارهای ناخواسته اقتصادی کمر خم کرده، اما احترام اجتماعی بیش از گذشته رسمیت پیدا کرده است، واژه حریم خصوصی با رعایت فاصله گذاری‌ها به ادبیات حقوق شهروندی راه یافته و حمل‌ونقل عمومی به‌عنوان ساده‌ترین راه انتقال فرهنگ درون شهری، بازتاب تغییرات گسترده بعد از کرونا شده است.

این روزها «صندلی‌های نشانه‌گذاری شده» درمترو و اتوبوس به‌عنوان نماد حقوق شهروندی شناخته می‌شوند و «اجبار به زدن ماسک» به یک کنش فعال اجتماعی بدل شده است!

مشارکت اجتماعی شهروندان در ترغیب یکدیگر به اجرای پروتکل‌های بهداشتی، بیش از همیشه «نظارت عمومی» را افزایش داده، مردم حتی جلوتر از مصوبات ستاد ملی کرونا با راه‌اندازی کمپین‌های همدلانه، «خیر مؤثر» راه انداخته‌اند، نذورات معنوی از «صندوق‌های صدقات خیابان ها» به «صندوق‌های خیرین مجازی» و کمک‌های مؤمنانه از پشت «خزانه‌های دولتی» به کف «مسجدهای مناطق» رسیده است! «خیر‌های نا آشنا» در کنار «خیرین نام آشنا» نشسته‌اند، کرونا بساط نذری‌های رمضان را از آش و حلیم به ماسک و دستکش تغییر داده و زمان پخش نذری‌ها از اذان مغرب به اذان صبح و ظهر رسیده است.

90 روز پیش، دغدغه اغلب ما دید و بازدیدهای عید بود، نرخ‌های نجومی مقاصد گردشگری، حال‌مان را خراب کرده بود، خیلی هایمان در دو دو تا چهارتا کردن خرج زندگی مانده بودیم تا اینکه کرونا همه معادلات ذهنی‌مان را برهم زد، مغازه‌های پوشاک، آژانس‌های گردشگری، رستوران‌ها، مدرسه‌ها، دانشگاه ها و در نهایت در خانه‌ها بسته شد.

آن روز فکر نمی‌کردیم دلمان برای دیدن یک چهره آشنا تنگ شود یا در حسرت یک دید و بازدید شبانه بمانیم. اما از 90 روز پیش تا همین حالا جز برای عده محدودی که ناخواسته یا خواسته پروتکل‌ها را شکسته‌اند، برای اغلب ما هنوز هم این مفاهیم «غریبه» است! خیلی هایمان می‌ترسیم برای همیشه طعم «بغل کردن»، «روبوسی کردن»، «دست دادن» و «ابراز عشق‌های حضوری» را یادمان برود، حتی برخی مان آنقدر کنج خانه‌ها کز کرده‌ایم که نگرانیم طعم گوشه نشینی، لذت ملاقات‌های حضوری را فراموشمان کند.

سبک زندگی ما حالا تحت تأثیر شرایطی قرار گرفته که اگرچه در ظاهر به نفع همه ما تعریف می‌شود، اما در باطن ترسناک است. برخی هایمان می‌خواهیم تقاص روزهای در خانه ماندن را از خیابان‌ها بگیریم. برای همین مرحله بازگشایی‌ها به مرحله «پرریسک‌ها» نرسیده، به خارج از خانه‌ها هجوم می‌بریم، حتی هشدارها و توصیه‌ها هم جلودارمان نیست، انتظار ما حالا برای بازگشایی رستوران‌ها، کافه‌ها و باشگاه‌هایی است که در این 3 ماه در حسرتش بوده‌ایم. اما ضمیر ناخودآگاه ما هنوزهم هوشیارانه می‌پرسد آیا می‌توان مثل گذشته به این فضاها اعتماد کرد؟ ما در این 90 روز ترس و اضطرابمان بیشتر شده است، در خیابان‌ها از غریبه‌ها که نه از آشناها هم فاصله می‌گیریم.

در خانه‌ها برای هم حد و مرز می‌گذاریم، عادت کرده‌ایم بزرگ‌ترهایمان را خطاب نگرانی‌هایمان قرار دهیم. ترس از دست دادن را به آمار فوتی‌های روزانه ما اضافه نکرده‌اند، اما می‌ترسیم از آن روزی که خودمان در تابوت تنهایی، بی‌بدرقه زیر خاک مدفون شویم. می‌ترسیم از آن روزی که شیون‌ها، ناله‌ها، عزاداری‌ها و اشک‌های اطرافیانمان سراز اپلیکیشن‌های مجازی در آورد، می‌ترسیم از آن روزی که برای آخرین بار هیچ دستی وهیچ صورتی، تن بی‌جانمان را لمس نکند. کرونا بیش از «آمدن»، «رفتن» ما را به چالش کشیده است!

دراین 90 روز پایمان از همه مراسم‌ جمعی بریده شده. اما ما برای «نفع جمعی» ماسک می‌زنیم. ما حالا شبیه فردگرایانی هستیم که در تقابل با «جمع» اصالت را به دومی می‌دهند. اگر کسی جمع را نادیده بگیرد، طردش می‌کنیم، ما در حقیقت به صف درون گرایانی وارد شده‌ایم که از ترس تنهایی، قید اتفاقات جمعی را زده‌ایم. دورهمی‌های دوستانه و گپ و گفت‌های شبانه حالا به درون ما خزیده‌اند، با خانه نه! با خودی که سال‌هاست در پس چهره‌های دیگران بدنبالش می‌گردیم، به صلح رو در رو رسیده‌ایم.

افزایش احترام اجتماعی

کرونا اصالت «جمع» را به «خانواده» برگردانده است. فرزندان و والدین و زن‌ها و شوهرها در این 90 روز در پس دل مشغولی‌های زندگی مصرف گرا، به نقشی برگشتند که سال‌ها دست کم گرفته شده بود. خیلی هایشان تاب وتحمل شان بالا رفت و اما عده‌ای در زورآزمایی نفس گیر کرونا، کم آوردند.

 سودای «زنده ماندن» ما را حالا ملزم به اجرای همه پروتکل‌های بهداشتی کرده است. برای همین قلدرهایی که درخیابان ها، بی‌ماسک و دستکش راه می‌روند، خودشان را «جسور» می‌خوانند! کرونا، اما معنای «جسارت» را هم تغییر داده است. «شجاعت» را ما حالا در «بیمارستان‌ها»، «کف خیابان‌ها»، «غسالخانه‌ها» و دست‌هایی می‌بینیم که بی‌منت به‌سمت کرونا دراز شده است. دراین 90 روز جای قهرمانان ما عوض نشده، اما تعدادشان قطعاً بیشتر شده است. «احترام اجتماعی» از مطب‌های لوکس گران قیمت به بیمارستان‌های فرسوده قدیمی رسیده است. ما حالا بیش از هر زمان دیگری به قسم پزشکان ایمان آورده‌ایم. ته دلمان اگر ترس هست، اما امید هم هست و می‌دانیم کارمان به بیمارستان بکشد، در راهروها، گوشه حیات یا لای شاخ و برگ شمشادهای کنار خیابان جان نمی‌دهیم.

90 روز پیش، مرزهای سنی کنار رفت. فکر می‌کردیم سالمندان قربانیان اصلی کرونا هستند، اما این ویروس زودتر ازهمه تحلیل‌ها و برداشت‌ها، طبقه‌بندی سنی مبتلایان و فوتی‌ها را برهم زد، کرونا حتی نظام آموزشی و دانشگاهی را هم هدف قرار داد تا برتری فضای مجازی را بر اماکن فیزیکی به رخ بکشد. راه آموزش‌های آنلاین خیلی زود به صفحات تلفن‌های همراه باز شد و شیوه جدید آموزش با دردسرهای عجیبش، معلم‌ها و دانش‌آموزان را در فضای تازه‌ای روبه‌روی هم نشاند.

کرونا، اما همچنان با ماست، 10 روز دیگر یا 100 روز دیگر، سبک زندگی همه ما حالا با ویروسی عجین شده که نمی‌توان مطلق سیاه خواندش یا سفید! کرونا در تابستان باشد یا نباشد، پاییز برگردد یا نه، ما با تغییرات جدیدی مواجه شده‌ایم.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x