x
۲۶ / فروردين / ۱۳۹۹ ۰۶:۱۰

دستفروشان در تنگنای بیکاری و خانه نشینی

دستفروشان در تنگنای بیکاری و خانه نشینی

از سیگار و فندک و لوازم التحریر بگیر تا روسری و تخته شاسی و فرفره در خیابان فروخته است. قبل از کروناهم بساط کلاه‌فروشی داشت.

کد خبر: ۴۳۱۱۷۷
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین، ایران نوشت: بابک، دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه بوعلی سینای همدان را می‌گویم. از دستفروشان چهارراه ولی‌عصر تهران که بساطش را کرونا مثل بقیه دستفروشان جارو کرده است. خودش می‌گوید: «از اواسط بهمن که خبرهای کرونای چین را دنبال می‌کردم، خواب دیدم کرونا گرفته‌ام. آنقدر از این خواب استرس گرفتم که فردایش با ماسک رفتم سر بساط. دوستانم می‌گفتند چرا شلوغش می‌کنی، خبری نیست. چون من چهارراه ولی‌عصر دستفروشی می‌کنم چینی‌های زیادی آنجا می‌بینم. حتی سر بساطم هم آمده بودند که بعدش همه جا را ضدعفونی کردم. همین برای من نگران کننده بود. تا اینکه بالاخره کرونا از راه رسید و بساط ما را برچید.»

برای بابک همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه خبرهای رسمی کرونا در ایران اعلام شد. هنوز دانشگاه‌ها باز بود و بازار چهارراه ولی عصر بویژه سمت شمال چهارراه که وابسته به  تردد دانشجویان و قشر کافه رو است همچنان رونق داشت: «دوم اسفند دانشگاه تعطیل شد، توی خیابان‌های خلوت پرنده هم پر نمی‌زد و کرکره مغازه‌های اطراف یکی یکی پایین کشیده شد. آن روز هم طبق روال بساط کردم اما چیزی نفروختم. یک ساعت ماندم و فهمیدم قضیه جدی است، جمع کردم یک موتور گرفتم و رفتم خانه.» خانه نشینی بابک هم مثل خیلی از دستفروش‌ها تا همین امروز ادامه دارد و معلوم نیست چه زمانی به پایان می‌رسد.

محمود که سال‌ها در شرق تهران دستفروشی کرده و روسری و جوراب و شلوار فروخته می‌گوید: «من که بیکار شده‌ام تکلیفم چیست؟ امثال من که دستفروشی می‌کردند حالا چکار کنند؟ می‌گویند بنشینید توی خانه، مگر همین خانه ماندن خرج ندارد؟ از خانه بیرون نیایی، پول آب وبرق و تلفنت را می‌بخشند؟ شکم زن و بچه را چطور سیر کنیم، با خانه نشینی؟»

پشت گوشی آه می‌کشد، صدای فندک زدنش را می‌شنوم. هربار کنار بساطش با او حرف زده‌ام و این دفعه از پشت تلفن: «شما که چند بار آمدی دیدی چه وضعی دارم، حرف‌هایم را شنیدی. همان موقع هم مشکل کم نبود؛ از درگیری با شهرداری بگیر تا هزار و یک مشکل دیگر اما یک لقمه نان حلال بود. دستفروشی هیچ وقت تضمینی نداشته و حالا هم ما بیشتر از همه ضرر کرده‌ایم. خانمم می‌گوید چند ماه بعد هم کسی از تو چیزی نمی‌خرد همه می‌روند از اینترنت می‌خرند. دنبال کارم اما توی این شرایط وانفسا کار کجا بود؟ هرجا می‌روی می‌گویند فعلاً برو بشین خانه.»

دوباره یاد فیلم کوتاهی می‌افتم که در آن دستفروشی روبه دوربین می‌گوید حالا تکلیف او که دستفروش است چیست؟ تا آخرین روزی که می‌شد کار کرد کنار خیابان مانده و آخر سر کرونا گرفته است اما چاره دیگری هم مگر داشته؟ حرف‌های او هم شبیه حرف‌های محمود است. آنها که الان  بیکارند و نمی‌دانند آخر و عاقبت‌شان در میانه بحران کرونا چیست؟

بابک می‌گوید سال 98 در کل سال پرچالشی برای دستفروش‌های محدوده چهارراه ولی عصر بوده و از اواخر خرداد تا آبان، دستفروش‌های این حوالی محدودیت داشته‌اند. همان ماه‌هایی که او مجبور شد کار دیگری پیدا کند: «توی این شش ماه می‌رفتم یک جا آشپزی می‌کردم چون به درآمدش نیاز داشتم. البته از 8 به بعد بالای ولی عصر اجازه  دستفروشی می‌دادند که اصلاً فایده نداشت. خلاصه اینکه ما شش ماه هم این جوری بیکار بودیم. یعنی این فشار و بحران شش ماهه را تحمل کردیم تا رسیدیم به اول قصه کرونا.»

او و تعداد دیگری از دستفروش‌های این خیابان بارها تلاش کردند در بازارچه‌های ساماندهی، جا بگیرند اما نتوانستند بس که به قول خودشان رانتی بود: «خیلی از مغازه دارها رفتند آنجا جا گرفتند.»

بابک می‌گوید همه چشم امید دستفروش‌ها به شب عید و اواخر بهمن و اسفند بود: «یک اصطلاح داریم که می‌گوید همه سال کار می‌کنیم که این یک ماه کاسبی کنیم. از آن طرف فشار اقتصادی هم امسال بیشتر بود و خیلی‌ها رو به دستفروشی آورده بودند. اما از دوم اسفند به بعد رسماً همه بیکاریم و درآمدمان صفر شده. من با همان اندک پس اندازی که داشتم دارم زندگی می‌کنم.»

اواخر اسفند 98 خبری از سوی شورای شهر اعلام شد مبنی بر اینکه قرار است به 4 هزار دستفروش کمک یک میلیون تومانی شود. یکی از دستفروش‌های خیابان انقلاب در این باره می‌گوید: «قبل از آن هم قرار بود وزارت کار کمک کند. اسم من توی لیست نبود. پرسیدم، گفتند امکان دارد اشتباه شده باشد. خب همیشه اشتباه می‌شود. من که امیدی به این وعده وعیدها ندارم.»

عمو اسماعیل از دستفروش‌های قدیمی خیابان ولی عصر است و همه با همین نام صدایش می‌زنند؛ عمو اسماعیل. قبلاً مغازه دار بوده و بعد از ورشکست شدن همراه پسرانش دستفروشی می‌کند و بیشترهم پوشاک. او توانسته کمک یک میلیون تومانی شهرداری تهران را دریافت کند اما یک میلیون این روزها خرج چند روز است؟ عمو اسماعیل می‌گوید: «دنبال کار می‌گردم. آنهایی که پول دارند راحت‌تر خانه‌نشینی می‌کنند برای آنها که پول ندارند همه چیز سخت تر است. من تا شب عید هم رفتم، البته فروش خیلی کم بود. قبلاً ماهی دو میلیون درآمد داشتم اما شب عید عملاً چیزی درنیاوردم. بچه‌ها می‌گویند باید اینترنتی بفروشیم اما من بلد نیستم. فعلاً جنس‌ها را انبار کرده‌ایم تا شاید مشکل حل شود. نشود هم باید بروم سرکار؛ نمی‌توانم این طوری در خانه بمانم. هر کاری شد راضی‌ام؛

 کارگری سر ساختمان یا هر کاری که بشود لقمه نانی درآورد.»

محمد کریم آسایش، فعال اجتماعی درباره وضعیت دشوار دستفروشان در بحران کرونا می‌گوید: «دستفروشان سرگردان هستند و امکانی برای چانه‌زنی و پیگیری حقوق‌شان ندارند که خود این مشکل نتیجه نداشتن تشکلی مستقل است؛ موضوعی که بیش از دو سال است تحت عنوان تعاونی دستفروشان از سوی وزارت تعاون مطرح است، اما هنوز به سرانجام نرسیده و برای مصوبه ساماندهی مشاغل سیار و بی کانون هیچ اقدام اجرایی نشده است؛ نه کمیته برنامه‌ریزی که شامل نمایندگان دستفروشان و سمن‌های مرتبط است تشکیل می‌شود نه دستورالعمل دستفروشی در تهران که تکلیف ضوابط و سد معبر را مشخص کند، تدوین می‌شود. همین طور ما قانون جامعی برای به رسمیت شناختن دستفروشی نداریم. برعکس قوانینی داریم که برای آنها بازدارندگی ایجاد می‌کند؛ از تبصره یک بند دوم ماده 55 قانون شهرداری‌ها گرفته تا مواردی در قانون مجازات اسلامی که با توجه به نگاه انضباطی و امنیتی دست عاملان را برای برخوردهای قهری باز می‌کند.»

به گفته او در این شرایط دستفروشان به دلیل پراکندگی از یک سو و فشارهای بیرونی از سوی دیگر و همین طور مضیقه‌های معیشتی، توان پیگیری و کسب حمایت ندارند.

 دستفروشان نگرانی‌های زیاد دارند؛ آنها سرگردان و بلاتکلیفند و اغلب در جست و جوی شغلی دیگر. دستفروش‌های جوان برای هم صنفی‌های مسن خود بیشتر نگرانند و می‌گویند خیلی‌ از آنها بیماری‌های مختلفی دارند و بیش از بقیه در معرض خطرند. از سوی دیگر شاید تا ماه‌ها نتوانند به دستفروشی فکر کنند، اما زندگی‌شان چطور باید بگذرد؟ چطور در خانه بمانند و چطور در خانه نمانند؟

نوبیتکس
ارسال نظرات
x