مسئولیت نظام آموزشی در برابر کودکان امروز چیست؟
ویژگی جوامع امروزی و دوران ما، تغییرات سریع و دائمی است. اگر از ما سؤال شود چه خبرهایی از کودکان، نوجوانان و جوانان داریم، هرکس به نوبه خود مشاهدات متنوعی دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، بعضی از مشاهدات ما بهعنوان یک معلم و علاقهمند به موضوع آموزش و رشد کودکان و جوانان، عبارتاند از:
1. کودکان گرفتار انواع جعبههای جادویی و تجهیزات الکترونیکی امروزی هستند که بیشتر از آنکه با یکدیگر و اجتماع اطراف خود گفتوگو کنند، از طریق آن وسایل یا با خود آن بازیها ارتباط برقرار میکنند.
2. محلههای بازی و تعاملات کوچه و خیابان کودکان از بین رفته است و حتی اغلب از فضای باز مدارس هم خبری نیست. کودکان ساعات بیشتری را در خانههای غالبا بدون حیاط و آپارتمانی خود میگذرانند و با تعداد کمتری از همسنوسالان خود و جامعه ارتباط دارند.
3. فردگرایی و تنهایی در کودکان بیشتر مشاهده میشود.
4. در سراسر شهر، خانه و مدرسه، در معرض اطلاعات، اخبار و تبلیغاتی قرار دارند که خواسته یا ناخواسته، ذهن آنان را از مسائل کودکی جدا میکند.
5. والدین کودکان در معرض رسانههایی هستند که اخبار انواع بحرانهای اقتصادی، مالی، اجتماعی و انسانی از طرق مختلف به گوششان میرسد و کودکان ناخواسته در معرض اخبار ناگوار و ترس و هراس از جنگ و ناامنیهای اجتماعی و اقتصادی قرار میگیرند.
6. مشکل بیکاری گسترده و دشواری پیداکردن شغلی مناسب در جوامع امروزی، موضوعی است که کودکان از سنین نوجوانی با آن مواجه میشوند.
7. در اقصا نقاط جامعه، شهر و حتی روستا، کلاسهای بیشماری وجود دارد که کودکان به توصیه والدین، همسایه و خویشاوندانشان باید برای موفقیت در آینده طی کنند. درسهایی که بعدها خواهند فهمید که چه فایدهای برای آنها دارد و اغلب ربطی با نیاز و بستر زندگی آنها ندارد.
8. مراحل و مقاطع زندگی کودکان با مراحل و مقاطع زندگی والدین یا بزرگترهای آنها به نحو شدیدی متفاوت است و همواره بخش بزرگی از جامعه در حال بررسی این نکته هستند که در زمان ما اصلا این مقاطع وجود نداشت یا اگر وجود داشت، مربوط به سنهای بالاتر بود. یکی از سختترین تصمیمهای والدین برای کودکانشان، این است که کودکان چه چیزهایی را در چه سنی باید داشته باشند؟ مثلا استقلال، موبایل، اینترنت، کار و... .
اکنون سؤال این است که با وجود چنین شرایطی که جزء مختصات اجتماعی جوامع امروزی است، کودکان چگونه باید برای آیندهای سرشار از تجربه، خوشبختی و موفقیت توانمند شوند؟
برای توانمندکردن کودکان لازم است رویکردهای خود را به آموزش بازنگری کنیم. حقیقت این است که ما مربیان واقعا نمیتوانیم با درسدادن آنها را توانمند کنیم. ما میتوانیم با ایجاد فضای مناسب، آنها را ترغیب کنیم که خودشان را توانمند کنند و برای این امر لازم است رویکردهای آموزشی خود را بهدرستی انتخاب کنیم. برخی از رویکردهای جاری و مطرح در سطح جامعه ما به قرار زیر است:
- بچهها لازم است باسواد باشند و بهگونهای تربیت شوند که علوم مختلف را آموختهاند؛ نه الزاما علومی که در زندگی به آن نیاز دارند، بلکه علومی را که برنامهریزان آموزشی بر اساس سنتهای آموزشی برای رشد آنها لازم میشمارند.
- تلاش داریم کودکانی نخبه، عالم و موفق تربیت کنیم. ما (مربیان و مسئولان آموزشی) توجه ویژهای به افزایش مهارت پاسخدادن به آزمونهای متنوع داریم. اصولا کودکانمان را برای آزموندادن تربیت میکنیم که از ورودیه مدرسه تا استخدام در مراحل عالی، انواع آزمونها را بدهند. آموزش میدهیم تا آزمون بگیریم و آزمون میگیریم تا پذیرش برای تحصیل صادر کنیم.
- لازم است از فرصت کودکی برای یادگیری علوم و هنرهای مختلف بهدرستی استفاده شود.
رویکرد دیگر میگوید:
- هر کودکی منحصربهفرد بوده و لازم است استعداد و توانایی کودکان از سوی خودشان جستوجو و کشف شود.
- کودکان در بستر زندگی و جامعه خود رشد مییابند و لازم است آنها را یاری کنیم تا تواناییهای خود را کشف و مهارتهای لازم زندگی را پیدا کنند.
- لازم است کودکان آموزش ببینند و رشد یابند تا یادگیری را کشف کنند.
- کودکان لازم است توانمند شوند تا بتوانند با استقلال، زندگی خود را بسازند.
- ما (مربیان و مسئولان آموزش) تلاش میکنیم کودکان بتوانند تعادل و صلح با تمام اطراف در حال تغییر خود را بیابند و فرایند زندگی صلحآمیز در آنان شکل بگیرد.
- لازم است کودکان رشد کنند تا مسئولیت تغییرات آینده را بپذیرند؛ تغییراتی که روش زندگی آنها را با ما متفاوت میکند.
- کودکان باید شادبودن و با شادابی زندگیکردن را در خود رشد داده و حفظ کنند.
لازم است نظام آموزشی ما بار دیگر این سؤال را از خود بپرسد که مأموریت اصلیاش در کشور چیست و با چه رویکردی و چگونه میخواهیم آموزش دهیم؟
آموزش متوازن اجتماعی و مالی، بخشی از کل موضوع آموزش کودکان است. در این آموزش، کودکان ترغیب میشوند از لحاظ مالی و اجتماعی خود را توانمند کنند و عاملان تغییر و بهبود در جامعه خود باشند. این آموزش بر پنج محور اصلی استوار است:
1. کشف و جستوجوی خود (کشف توانمندیها، منحصربهفرددانستن خود، کسب اعتمادبهنفس و جستوجوی هویت اجتماعی خود)
2. حقوق و مسئولیت (درک حقوق فردی، فهم حق برای همه افراد، کنار هم قراردادن حق و مسئولیت، شناخت حقوق کودک)
3. منابع و پسانداز (شناخت منابع، فهم اهمیت حفاظت از منابع، پسانداز و خرج، انتخاب الگوی پسانداز، وامگیرنده خوب و پساندازکننده خوب، عادت پسانداز و شناخت مؤسسات مالی)
4. برنامهریزی و بودجهبندی (هدفگذاری، تنظیم منابع، شناخت زمان و تیم)
5. اقدام ابتکاری اجتماعی و مالی (سازماندهی اقدام اجتماعی یا مالی، طرحریزی یا اقدام).
چنین روشهای آموزشی در اغلب کشورهای دنیا اعم از پیشرفته و درحالتوسعه، در مناطق مختلف روستایی و شهری در تمام قارهها در حال اجراست. بسیاری از وزارتخانههای آموزشوپرورش و بانکهای مرکزی و سازمانهای مردمنهاد، مدارس و اولیا و مربیان بر لزوم این آموزشها واقف بوده و در حال توسعه آن هستند. در تمام این نوع آموزشها، اصل اول توانمندکردن معلمان و نشاندادن راههای تسهیلگری و یادگیری فعال به آنان است؛ بهطوریکه معلم در هر منطقهای متناسب با نیاز و امکانات آن منطقه بتواند آموزش را با تجربه و زندگی اجتماعی و مالی کودکان بیامیزد. کودکان و نوجوانان توانستهاند نقش مؤثری در جوامع محلی خود داشته باشند و با مراکز اجتماعی و مالی، ارتباط مؤثری برقرار کنند.