سراشیبی مهاجرت با چشمهای بسته
با اینکه آمارها نشان میدهد در هیچ برههای از زمان، مهاجرت ایرانیان به خارج کشور صفر نشده است اما آمارهای ارائه شده از سوی بانکجهانی نشان از رشد مهاجرت از ایران به کشورهای دیگر دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، با اینکه آمارها نشان میدهد در هیچ برههای از زمان، مهاجرت ایرانیان به خارج کشور صفر نشده است اما آمارهای ارائه شده از سوی بانکجهانی نشان از رشد مهاجرت از ایران به کشورهای دیگر دارد. اگر روزگاری مهاجران را افرادی با سطوح درآمدی بالا و تحصیلات عالیه شکل میدادند، این روزها میتوان رد مهاجرت را میان اقشار کم درآمد با تحصیلات متوسط پیدا کرد؛ اتفاقی که به گفته محمد زاهدیاصل، آسیبشناس مسائل اجتماعی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، میتواند نشاندهنده شکل گرفتن سبک جدیدی از فرهنگ میان افراد و نهادینه شدن موضوع مهاجرت از سوی گروههای فرودست جامعه باشد.
گاهی اینطور بیان میشود که مهاجرت افراد منحصر و محدود به مردمان برخی کشورهاست. این ادعا تا چه اندازه درست است و میتوان بر آن تکیه کرد؟
موضوع مهاجرت از بحثهای جامعهشناسی و جمعیتشناسی است. مهاجرت پدیدهای دیرینه است و به نوعی همزاد بشر بوده و همچنان هم خواهد بود؛ چرا که بشر همواره در حال حرکت است و همه کشورها با این پدیده روبهرو هستند و کشوری مصون از آن نیست. مهاجرت در قرآن و سنت هم توصیه شده است و تأکید شده که اگر جایی ساکن هستید و به شما سخت میگذرد و میتوانید در مکان دیگری زندگی بهتری برای خود ایجاد کنید، هجرت کنید. گاهی فرد حس میکند در جایی که زندگی میکند، نمیتواند به اهداف خود برسد. بنابراین، به امید اینکه در جای دیگری زندگی، امنیت، رفاه و درآمد بیشتر و بهتری کسب کند، مهاجرت میکند. مهاجرت افراد از کشوری به کشور دیگر کاملا طبیعی است اما اگرمهاجرت از مقدار متعارف خود بگذرد و گستردگی پیدا کند، از حد طبیعی خارج است و باید ریشهها و دلایل وقوع آن را بررسی کرد.
بهنظر میرسد گروههای پردرآمد همواره پای ثابت مهاجرتها هستند. چنین موضوعی را تا چه اندازه میتوان درست دانست؟
من با این نظر چندان موافق نیستم. مهاجرتهای نخبگان را داشتهایم که همواره در حد معمولی بوده است و مانند امروز گسترده نبوده. افرادی بودند که به کشورهای دیگر میرفتند و تحصیل میکردند. بخشی از این نخبهها بعد از پایان تحصیلات خود موقعیت زندگی و کار در کشورهای میزبانشان را از داخل ایران بهتر ارزیابی میکردند. این دسته از افراد، به نوعی علاقهمندیهای کمتری هم به بازگشت کشور داشتند و به این دلیل ماندن را به برگشتن ترجیح میدادند. چنین رویهای در طول تاریخ آموزش عالی کشور همواره وجود داشته است اما این تنها محدود به افراد با درآمد بالا نبوده است. درگذشته شاهد بودهایم افرادی از طبقات متوسط و حتی غیربرخوردار اقتصادی هم به هر ترتیبی به خارج کشور میرفتند تا کار و بعد از مدتی درآمد حاصل از کار خود را به کشور وارد کنند و با استفاده از آن برای خود زندگی تشکیل میدادند. هرچند این نوع مهاجرت مقطعی بود و انگیزههای اقتصادی داشت اما به هرشکل، شاهد مهاجرتهای طولانیمدت یا موقت در میان همه گروههای درآمدی به خارج کشور بودیم.
اما بهنظر میرسدمهاجرتهایی که در سالهای اخیر شاهد آن هستیم، با گذشته تفاوت کرده است.
بله مانند قبل نیست. در شرایط کنونی، آن دسته از افراد جامعه که درآمد بالایی دارند، مدتی کار میکنند و با استفاده از درآمد کسبشده، درخارج کشور زندگی میکنند. این افراد در گذشته صرفا برای گذران اوقات فراغت به کشورهای دیگر میرفتند اما امروز برای خود خانه و امکاناتی در دیگر کشورها مهیا کرده و حتی کسبوکاری اقتصادی در کشورهای میزبان خود دارند. ثروتمندان جامعه امروز، تلاش دارند در عین حفظ ارتباط خود در داخل کشور، در کشور دیگری جای پای محکمی برای خود ایجاد کنند. این نوع مهاجرتها تنها در اقشار پردرآمد یا دارای نگرشهای اقتصادی دیده میشود و رد و نشان آنها را میتوان بهراحتی در خرید املاک و فعال کردن فروشگاهها و برندهای خاص ایرانی در کشورهای دیگر پیدا کرد.
به نظرتان میتوان برخی نگرشهای فردی یا تبلیغات اغواگرانه را عامل بخشی از مهاجرت مردم به دیگر کشورها دانست؟
ببینید! نوعی چشم و همچشمی در جامعه ما وجود دارد که افراد بدون درنظرگرفتن شرایطی که در کشور مهاجرپذیر در انتظار آنهاست، اقدام به مهاجرت میکنند. برخی تنها به پشتوانه اینکه یکی از خویشاوندانشان درکشور دیگری اقامت گرفته تمایل به مهاجرت پیدا میکنند و منطق دیگری برای مهاجرت ندارند. فرد در تقلیدی کورکورانه تشویق میشود با فروختن همه زندگی خود مهاجرت کند. شاید زمانی این کار آسان بود اما امروز چنین نیست. اگر امروز از کسانی که مهاجرت کردهاند بپرسید که در کشور میزبانشان چه حس و حالی دارند، به شما میگویند که شهروند درجه2 محسوب میشوند حتی اگر با خود سرمایه زیادی هم برده باشند. ما اصلا فکر نمیکنیم که حداقلها در سرزمین مادری برای خیلیها بهتر از بهترینها در کشور مهاجرپذیر است و این همواره مهاجرتکنندگان را آزار میدهد.
این تبلیغات و نگرشها روی گروههای کمدرآمد جامعه هم اثر داشته است؟
الان شرایط بهگونهای است که دهکهای درآمدی پایین جامعه ما و بخشهای کمدرآمد ما هم تشویق شدهاند اگر به شغلی نرسیدند و زندگی مناسبی ندارند و نتوانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، مهاجرت کنند. حتی شاید این حس در این دسته از گروههای درآمدی جامعه بیش از گروههای دیگر هم باشد. بخشی از این طبیعی است که افراد دوست دارند مهاجرت کنند اما شنیدن صدای دهل از دور خوش است. این احساس افراد را راضی کرده است که اندک سرمایه خود را تبدیل به پول نقد کرده و به شکلهای قانونی یا غیرقانونی از کشور خارج کنند. واقعا متأسف هستم از شرایطی که باعث شده مردم کشوری با 7درصد ثروت جهان به این شکل خودشان را به آب و آتش بزنند و همه ریسکها را قبول کنند که از کشور مهاجرت کنند و به سوی آیندهای که نمیدانند چیست بروند. این دسته از افراد، ممکن است احساس کنند در مورد موضوعی که در داخل کشور تحت فشارند در کشور مهاجرپذیری که میروند این فشار وجود ندارد یا کمتر وجود دارد. اگر جاذبه کشورهای دیگر بر داخل کشور بچربد، این موضوع منجر به تشویق و خروج افراد از کشور میشود اما اگر دافعه در کشور بالاتر از هر جاذبهای باشد هم این موضوع منجر به مهاجرت افراد با هر کیفیتی میشود. امروز ما شاهد این هستیم که خانوادههایی داروندار خود را حراج میکنند تا بتوانند خانهای در گرجستان یا ترکیه یا هر جایی که دم دستشان باشد بخرند و از این طریق تابعیت دوگانه بگیرند. حتی اگر آنها در دام کلاهبردارانی که معمولا در چنین جاهایی به کمین نشستهاند نیفتند، بهدلیل وضعیت نهچندان باثبات این کشورها ممکن است در آینده با مشکلاتی نظیر آنچه ایرانیان مهاجر به عراق قبل از انقلاب با آن روبهرو شدند، مواجه شوند. در سطح کلان نیز سرمایه عظیمی در حال انتقال از کشور است. اینها آسیب بزرگی است که باید به آن توجه کرد.
شما معتقدید که یکی از مهمترین دلایل مهاجرت افراد ریشه در مسائل اقتصادی دارد. آیا ارزیابی دقیقی از دلایل مهاجرت از کشور انجام شده است؟
نه فکر نمیکنم دلایل دقیقی مبتنی بر بررسیهای علمی از علل مهاجرت ایرانیان به دیگر کشورها از سوی مراجع و نهادهای مختلف انجام شده باشد. اما شواهد نشان میدهد بخشی از مهاجرتها ناشی از قرائتهای مختلف از آزادی و مفهوم آن، مسائل سیاسی، تنوعطلبی و کسب تجربههای جدید، میل به داشتن درآمد بیشتر و داشتن حریم شخصی منطبقتر با تعارف فرد و تبلیغات رسانهای است. البته انگیزههای دیگری هم وجود دارد اما نمیتوان سهم هر یک از این مسائل را در وقوع رخداد مهاجرت به درستی تعیین کرد اما به هر حال ما نباید فراموش کنیم که عدماطمینان به آینده، نداشتن امید به توسعه و بهبود وضعیت از ابعاد مختلف، اعم از اجتماعی و اقتصادی باعث میشود افراد آرامش و اطمینان را جایی دیگر جستوجو کنند.
این یعنی اینکه دافعه ما بیشتر از جاذبه است.
بله دقیقه همین است. همه دولتمردان و سیاستگذاران ما باید تدبیر و عقلانیت به خرج دهند و به این فکر کنند که باید چه شرایطی ایجاد کنند که جاذبه ما بیشتر از دافعه ما باشد؛ یعنی جاذبهای که کشورهای دیگر برای جذب جوانهای ما دارند را بشناسیم و کاری کنیم که جاذبه ما بیشتر از کشورهای دیگر باشد تا جوانها در کشور بمانند و ماندن را به رفتن ترجیح دهند. این را هم باید بدانید که مهاجرت حق مردم است و به عنوان یک حق انسانی و طبیعی به رسمیت بشناسیم. فردی میخواهد از راه قانونی مهاجرت کند، نمیتوانیم جلوی او را بگیریم و مانع مهاجرتش شویم اما میتوانیم در تصمیم گرفتن او برای رفتن از کشور با ایجاد جاذبههای تازه اثر بگذاریم.
فکر میکنید چطور میتوان از شدت مهاجرت از کشور کم کرد؟
راه نگهداشتن افراد این است که بهخود برگردیم و یاد بگیریم چطور جلوی رانت و فساد را بگیریم و ثروت خود را به درستی بین مردم تقسیم و از این ثروت به نفع مردم استفاده کنیم. اجرای چنین تدبیری به مجموعه تدابیر قوای کشور و اینکه هر کدام در حوزه وظایف خودشان به درستی کار کنند برمیگردد. اگر قوا بر اساس شرح مسئولیتهایی که دارند به درستی عمل کنند، عطش مهاجرت به حداقل میرسد و میتوان افراد متخصص و متعهد به کار را در کشور نگه داشت. معتقدم از اصلاح قانون اساسی 30سال گذشته است و میدانیم که این قانون اساسی نواقصی دارد اما اگر به همین قانون اساسی به درستی عمل کنیم و پایبند آن و اصولش باشیم، شرایط جامعه ما بسامان خواهد شد و وطن دوستان و جوانها و شهروندان ما هوس مهاجرت نمیکنند و همه انرژی خود را برای آبادی کشور صرف میکنند اما اگر فضا محدود شود و شهروندان دسترسی به اطلاعات نداشته باشند، انگیزهای به انگیزههای مهاجرت اضافه میکنیم. اگر ما فضا را تنگ کنیم که آدمها نتوانند حرف خود را بزنند نیز به دامنه مهاجرت و دلایل آن اضافه میکنیم. اگر نتوانیم سطح رفاه عمومی را در کشور به اندازه رفاه عمومی در کشورهای همسایه بالا ببریم و متناسب کنیم، تفکر رفتن و مهاجرت را به ماندن و جنگیدن برای آبادانی کشور تقویت کردهایم. بر این اساس باید گفت آدمهایی که مهاجرت میکنند علت نیستند بلکه معلول سوءمدیریت و بیتدبیری و شرایطی هستند که ما بهعنوان مسئولان به وجود آوردهایم. اینها حق دارند که بروند و جای دیگری زندگی بهتری برای خود مهیا کنند.
کیفیت زندگی مردم را بالا ببرید
در جریان تشییع پیکر شهید قاسم سلیمانی مردم غیرت خود را نشان دادند و این تکلیف مسئولان را سنگینتر میکند. حاکمیت باید پیام را از این حرکت عجیب مردم بگیرد و قبول کند که باید به مردم حرمت گذاشت. وقتی شهروندی میگوید که بهنظر من اهمیت داده نمیشود و من در جریان تصمیمگیریهای مهم کشور موردتوجه نیستیم، این خودش دافعه است. نیاییم و مردم را دعوت به تقوا و سادهزیستی کنیم و مدام از تحریمها و لزوم صرفهجویی سخن بگوییم اما خود عامل به این دعوتها نباشیم. وقتی واقعیتهای جامعه و اسناد و مدارک مدقن میگوید چه کسانی سرمایههای کشور را خارج میکنند و فرزندان چه افرادی در دیگر کشورها برای خود کاخها ساختهاند، این به سرمایه اجتماعی لطمه زده و دافعه ایجاد میکند. باید از این شور و هیجان مردم و احساسات ارزشمند مردم در پیشرفت کشور استفاده کنیم. مردم ما نجیبند و باید با اجرای سلسله تدابیری کیفیت زندگی آنها را بالا برد تا ماندن را بر رفتن ترجیح دهند.
بیمنطقی در مهاجرت نوعی چشم
و همچشمی در جامعه ما وجود دارد که افراد بدون درنظرگرفتن شرایطی که در کشور مهاجرپذیر در انتظار آنهاست، اقدام به مهاجرت میکنند. برخی تنها به پشتوانه اینکه یکی از خویشاوندانشان درکشور دیگری اقامت گرفته تمایل به مهاجرت پیدا میکنند و منطق دیگری برای مهاجرت ندارند