وضعیت زنان کارتنخواب و معتاد در محله باغ زری
پیراهنهای آویزان و رها در باد، روی نردههای آهنی پارک میرقصند. غروب سرخ زمستان، در افق رنگ میبازد. مدام این شعر اخوان در سرم میچرخد: «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را...» اینجا پشت پردههای پنهان شهر، بیش از 100مرد و زن خمیده در پیله تنهایی گرفتار شدند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری؛ صحبت از آلودگی هوا، تعطیلی مدارس، بالا رفتن نرخ ارز، گرانی بنزین و... نیست، صحبت از افرادی است که از این دغدغهها با واژه لوکس یاد میکنند. گویا از مرز دردها گذشتند. اینجا زخم دلمه شده چرکی نفس میکشد که جنسش شبیه اخبار این روزهای شهر نیست. کسانی که هرشب در خود به مرگ میاندیشند و صبح بعد سر از گریبان بیرون میآورند تا باقی مانده جان و تنشان را به یک گرم مواد بفروشند.
میان سرمهای خونی تزریق شده، تهمانده سیگارها، تعفن، نایلونهای سیاه زباله، خاک، سنگ، آجرهای سوخته، آهنپارهها، شیشههای شکسته و... شیشه لاک نقرهای، مداد ابرو، کرم پودر، ماتیک قرمز و... که از کیسه پارچهای کهنه روی خاک، بیرون آمده، خودنمایی میکنند. سارا با یک دست لوله آهنی دوا (هروئین) را میگیرد و با دست دیگر فندک نارنجی را روشن میکند. آتش فندک از تکه لاکهای آبی صدفی روی ناخنهای نصفه نیمهاش میگذرد و در سیاهی دستهای زخمیاش گم میشود. پالتوی کرم رنگ چهاردگمه با آن کفشهای مارک اسکیچر که در دود و آتش رنگ باختهاند، نشان از روزهایی میدهد که به اتمام رسیده است... کنار او چند زن دیگر لم دادهاند و در حال مصرف مواد هستند. یکی 34سال دارد. دیگری 40سال... یکی 5سال است معتاد است... دیگری 20سال... یکی مادرش اعتیاد دارد، دیگری پدرش زندان رفته و... وقتی حرف میزنند گوشوارههایشان تکان میخورد. رنگ قرمز ماتیک به هوا میرود. ابروهای تتو شده، موهای طلایی... حرف که میزنند به این فکر میکنم فقط یک زن میتواند در اوج سیاهی، به زیبایی فکر کند. اینجا زنانگی در نشئگی میرقصد.
بچهام را نگه میدارم
از زنها میپرسم دردناکترین اتفاقی که میتواند برای یک زن کارتنخواب بیفتد چیست؟ به نگاهم زل میزنند. لبخندهای کشدار، میان چشمهای خمار از مصرف مواد جان میگیرند. از خندههایشان میتوانید دندانهای کرمخورده را ببینید که شبیه یک نخ سیاه میان حفره دهانشان میچرخند. فرحناز موهای سیاه و ابروانی شکل نخ دارد. با مژههایی که میان رنگی سیاه غوطهور است. میگوید: «وقتی جایی برای خوابیدن پیدا نکنی و مصرفکننده مواد باشی و درآمدی هم نداشته باشی چه کاری برایت باقی میماند هان...» یکی از زنها میان حرفهایش میدود. از درد عفونت شکایت میکند و دنبال دکتر زنان است.
زهره 34سال دارد. لبهایش بیش از حد جلو آمده و خط آبی از چشمهایش به شکل شیطانی تا ابروهایش میرود. او از دخترانی میگوید که به هوای چند شب سرپناه در باغ زری به ناکجا آباد میرسند: «نمونهاش پریسا دختر 27سالهای است که به هوای پول سرپناه و موادی که یکی از زنها به او قول داده بود، مورد تجاوز چند مرد قرار گرفت و آخر سر هم مردها آنقدر کتکش زدند که آخرش دیوانه شد. چند مرد هم در میدان شوش هستند که هر زن کارتنخوابی کمی قیافه داشته باشد به دوستانشان معرفی میکنند.» میان حرف هایمان، لیلا پیدایش میشود. بیشتر از 40سال ندارد، ولی بهنظر 60ساله میآید. صورتش پر از چین و چروک است. میگوید: «باردارم...» از چهکسی را نمیداند... او به شیشه اعتیاد دارد. میگوید من بچهام را نگه میدارم.... بعد میخندد و ادامه میدهد: «شاید هم مجبور شوم برای دوا بچهام را بفروشم، اصلا برای خودش هم بهتر است.» زن دیگری که میگوید یکماهه باردار است میگوید دنبال دکتر زنان برای سقط است.
مکث
باید از شعار عبور کرد...
درخبرها میخوانیم n تعداد معتاد کارتنخواب در یک عملیات ضربتی از محلهای که به برند آسیبهای اجتماعی شهرت دارد یعنی هرندی، جمعآوری شدند. خبرها با ارائه آمار و ارقام ادامه پیدا میکنند. از دستگیری باند تهیه و توزیع موادمخدر و محرک، پلمب خانههای فساد و مجردی، شناسایی قاچاقچیان، کشف موادمخدر و حتی با دستور مقام قضایی، قطع آب و برق و گاز منازل، تا جمعآوری، پالایش، غربالگری، تحویل به مراکز بازپروری، انهدام و در نهایت به پاکسازی هم میرسند. همچنین برای ارتقای محله و کاهش آسیبهای اجتماعی از این دست، در خبرها میخوانیم پارکها و فضای سبز توسعه پیدا میکنند. در همین راستا بر تعداد برنامههای فرهنگی و هنری در محلههای آسیبپذیر افزوده و گرمخانهها و سامانسراها افتتاح میشوند. اما در خبرها نمیخوانیم چند نفر از این افراد بعد از پاکسازی دوباره به هرندی بازگشتند؟ یا کجا رفتند؟ براساس آمارهای غیررسمی تعداد زنان معتاد کارتنخواب در تهران 2هزار نفر است که آمارهای غیررسمی این تعداد را تا 5هزار نفر هم اعلام میکنند. به اعتقاد کارشناسان، جمعآوری معتادان کارتنخواب و اجرای طرحهای ضربتی ولی بدون هدفگذاری و نگاه بلندمدت بیفایده است و تکرار این طرحها در سالهای گذشته خود بیانگر همین موضوع است. کارشناسان اجتماعی معتقدند مسئولان نهادهای اجتماعی برای حل موضوع یا حداقل کاهش این چالش باید به فکر راهکار اساسی و توانمندسازی کارتنخوابها ازجمله کارتنخوابهای زن باشند. باید از شعار و نمایش عبور کرد....
نیاز به مدیریت واحد در حوزه آسیبهای اجتماعی
لیلا ارشد ـ کارشناس آسیبهای اجتماعی
در هرندی ما زنان کارتنخواب و معتاد زیر 18تا بالای 60سال داریم. این زنان بهعلت وضعیت فیزیکی و جنسیتی که دارند بیشتر از مردان در معرض آسیبهای اجتماعی جدی قرار میگیرند. مشکلاتی مانند خفتگیری، زورگیری، تجاوز جنسی، تنفروشی و انواع بیماریها مانند اچآیوی، هپاتیت، زگیل تناسلی، سل و... از آسیبهای رایج میان آنهاست. شواهد نشان میدهد که برخوردهای قهری یا برخوردهای یکجانبه از طرف یک نهاد مسئول هیچوقت نتوانسته معضل کارتنخوابی و اعتیاد و... را ازبین ببرد. یکی از مشکلات اصلی ناهماهنگی بین دستگاههای مسئول آسیبهای اجتماعی است. تا وقتی که هماهنگی بین آنها وجود نداشته باشد و هر ارگانی مسئولیت خود ر ابه گردن ارگان دیگر بیندازد، وضعیت به همین منوال است. متأسفانه ما یک مدیریت واحد در حوزه آسیبهای اجتماعی نداریم. به علاوه کارتنخوابی و اعتیاد جرم نیست، بلکه یک بیماری است که باید ابتدا درمان شود و بعد از درمان، برای افراد بهبود یافته مهارتآموزی و کارآفرینی ایجاد کرد. بهعنوان مثال در محله هرندی مردم در گذشته به حرفه بلورسازی و شیشهگری مشغول بودند. حرفه فراموششدهای که یک نوع هنر ایرانی است و میتواند دوباره در این محله احیا شود. سازمانهای مسئول میتوانند کارگاههای بلورسازی در محله ایجاد کنند تا افراد بهبودیافته در آن مشغول بهکار شوند و با کسب درآمد بهتدریج به زندگی عادی برگردند. این یک پیشنهاد است. هزاران پیشنهاد دیگر برای اشتغالزایی کارتنخوابها و معتادان وجود دارد. چند سالی است مراکز اشتغالزایی برای بهبودیافتگان در سطح شهر بهوجود آمدند، ولی بیشتر حالت شو و نمایش دارند و در حد شعار و حرف هستند. امروز سازمان بهداشت جهانی به تمام کشورهای دنیا 10مهارت زندگی اجتماعی را آموزش میدهد. بهنظر میرسد پیشگیری بیشترین تأثیر را در کاهش آسیبهای اجتماعی دارد.
امروز باغ زری، فردا جایی دیگر
«... پاتوق مشخصی ندارند. یکجا ثابت نمیمانند. مرتب تغییر مکان میدهند. دلیلش هم این است که هر بار پاتوقهایشان توسط مأموران شناسایی میشود. برای همین مجبور میشوند به محل دیگری بروند.» زهره یکی از بهبودیافتگان موادمخدر در هرندی ادامه میدهد: «از زمانی که هرندی را از معتادان و کارتنخوابها پاکسازی کردند، کمتر در محله دیده میشوند، ولی آنها از بین نرفتند، بلکه به جای دیگری از محله یا اطرافش کوچ کردند. امروز میتوانید آنها را در جنوب هرندی، یعنی باغ زری ببینید و فردا در جای دیگری...» به سمت باغ زری حرکت میکنیم. فردا زودتر از آنچه فکر میکنیم، اتفاق میافتد... آنها در باغ زری هم نیستند. پشت باغ زری جایی است که به باغ زیتون معروف است. باغ زیتون پارک است. داخل پارک، بالای تپهها آنها را میبینید که به حدود 100نفر و بیشتر میرسند.... زهره میگوید: «در برخی از ساعات تعداد آنها به 200یا 300نفر و بالاتر هم میرسد.» جالب اینجاست کنار تپه، پروژه عمرانی در حال انجام است که نشان از حضور نهادها و سازمانهای رسمی کنار تپه میدهد.... در میان انبوه معتادان و کارتنخوابها همه نوع آدمی پیدا میشود. از زن و مرد و هر سنی... عدهای ایستاده در حال مصرف مواد هستند. برخی چمباتمه زدند و تعدادی دیگر به گروههای 2نفری یا چند نفری تقسیم شدند.