ترامپ و دکترین ترور و افراط
دکترین تازه دونالد ترامپ در سطح جهان را میتوان «سیاست ترور و افراط» تلقی کرد. قدر مسلم اینکه وی به سبک و سیاق همیشگیاش چندان دغدغه منطق و انجام اقدامات عقلایی در عرصه سیاستهای بینالمللی ندارد و حتی به منافع سیاسی کشورش نیز اهمیتی نمی دهد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، ترور سردار قاسم سلیمانی پس از فروکش کردن تدریجی ادعاهای واهی ترامپ در زمینه خطرساز بودن اقدامات نظامی ایران برای امریکاییها، رئیس جمهوری زیادهخواه امریکا را در شرایط انفعالی قرار داده است. به نظر میرسد، رئیس جمهوری امریکا متوجه نیست پیامدهای ترور مقامهای ارشد سایر کشورها و واکنشهای بدیهی آنها بیش از آنکه چیزی را نصیب امریکا کند، اتهامات زیادی را متوجه این کشور خواهد کرد. ترامپ این را هم از یاد برده که توسل او به خشونت همه ادعاهای قبلی وی در زمینه بیتفاوت بودن امریکا نسبت به تنشهای رایج در جهان و بویژه خاورمیانه و توجه تام و تمام به کشور خود در راستای سیاست «نخست امریکا» را زیر سؤال برده و غیرواقعی بودن ادعاهایی را که در کمپینهای انتخاباتی خود مطرح میکرد و میکند به اثبات رسانده است. ترامپ در ترور سردار سلیمانی حتی متوجه این نکته خطیر نشد که شدت گرفتن احتمال رویارویی نظامی کشورش با ایران در ساعات و روزهای بحرانی پس از این رویداد، خطر برپا شدن یک جنگ بزرگ را در کل منطقه شعلهور میسازد. این نیز در تضاد با ادعاهای ترامپ و همکاران اوست که بارها گفتهاند اگر در خاورمیانه ماندهاند خلاف میلشان و به درخواست امثال عربستان بوده است تا از خطر بسط ترور و ارعاب و افزایش جولان داعش و امثال آن در منطقه جلوگیری کنند.
بر کدامین منوال و قانون؟
امروز این سؤال بدیهی و تاریخی وجود دارد که امریکا بر کدام منوال و قانون در خاورمیانه اقدام و حرکت میکند و اگر هدفش تنشزدایی است، به چه سبب با ترور سلیمانی و کارهایی از این دست خاورمیانه و به تبع آن سیاست داخلی امریکا را به سوی تشنجهای بیشتر رهنمون میکند. هنوز که هنوز است جورج دبلیو بوش و شرکایش نتوانستهاند توضیح بدهند مبنای قانونی یورششان به خاک عراق در سال 2003 چه بوده و اگر میخواستهاند برنامههای صدام در تولید و توزیع سلاحهای کشتارجمعی را مهار کنند، چرا هیچ مدرک و سندی از وجود این سلاحها در کارگاههای نظامی بغداد و بصره کشف نشد.
ترامپ با درس نگرفتن از این وقایع تلخ تاریخی، مدعی شده که سردار سلیمانی و همراهانش قصد حمله به سفارتخانههای امریکا را داشتهاند و این ترور تنها راه فراروی وی برای جلوگیری از این رویداد بوده است. ترامپ طبعاً هیچ مدرک محکمهپسندی را هم در این ارتباط رو نکرده و حتی صدای اعتراض مارک اسپر، وزیر دفاع خود و حتی «همحزبی»هایش در مجلس سنای امریکا را درآورده که میگویند شواهد و مطالعات نشان میدهد نیروهای مسلح ایران قصد هیچ اقدام قهری علیه مقامها و شهروندان امریکایی مستقر در خاورمیانه را نداشتهاند.
یک تصور غلط
به غلط تصور میشد، امریکا پس از دیدن مناقشههای پرشمار و بینتیجهاش در عراق و افغانستان از افتادن به باتلاقهای ثانی در خاورمیانه پرهیز خواهد کرد و به فروش وسیع سلاحهای گرانقیمت خود به کشورهای وابسته خویش در منطقه به سرکردگی عربستان و امارات اکتفا خواهد کرد اما نحوه برخورد تند و بیمنطق ترامپ با ایران و سیاستهای آن طی هفتههای اخیر نشان میدهد که لااقل از کاخ سفید فعلی نباید انتظار تغییر محسوسی را در ارتباط با روشهای اجراییاش در منطقه داشت و هر تغییری مستلزم عوض شدن اساسی کارها در بالاترین سطح سیاست امریکا و کنار رفتن گروه فعلی است که مایک پومپئو هم از طراحان اصلی آن بهشمار میآید.
سلیمانی مردی بود که تروریستهای داعش را سرجایشان نشاند و امنیت را به خاورمیانه بازگرداند. جنگ واضح و موشکزدن به اهداف و انسانها فقط در شرایطی قابل پذیرش است که دو کشور درگیر جنگی آشکار و رسمی و اعلام شده باشند و در غیر این صورت فقط با واژگان ترور و ارعاب میتوان کاری چون ترور سلیمانی توسط ترامپ و همفکرانش را توجیه و نامگذاری کرد. ترامپ باید پاسخگوی این سؤال باشد که چرا در یک حالت غیرجنگی دستور ترور مقام رسمی یک کشور را صادر و این کار را اجرایی کرده است. وظیفه سازمان ملل و شورای امنیت است که این مسأله را هرچه سریعتر پیگیری و صدور رأی کنند تا چنانچه ترامپ اعمال زور کرده، در دادگاهی بینالمللی جوابگوی کار غلط خویش باشد.
آیا مردم امریکا به خطر نخواهند افتاد؟
ترامپ با این ادعای مبهم و مخدوش که سیاستگذاری مخرب اخیرش در خاورمیانه اقدامی در راه دفاع از کشورش و اتباع آن بوده، مردم جهان را بیش از پیش نسبت به خود بدبین و ناامید کرد. اکنون اغلب مردم این سؤال را مطرح میکنند که اگر سلیمانی برای امریکاییها منبع خطر بود، چرا سالها با داعش جنگید و آنها را در خاورمیانه محدود و منکوب کرد.
ترامپ باید در کنگره امریکا ثابت کند مردی که به نماد مقاومت مقابل تروریسم در خاورمیانه تبدیل شده بود، چگونه میتوانسته دست به حرکات تروریستی در قبال مردم امریکا بزند؟ از طرف دیگر ترامپ باید توضیح بدهد چگونه میتوان مقام رسمی یک دولت قانونی را ترور کرد و سپس انتظار داشت کشور ضربه دیده هیچ نگوید و اگر دست به اقدامی انتقامی زد، آیا نظامیان و مردم امریکا که ترامپ خودش را منجی آنها میداند، به خطر نخواهند افتاد و اگر به خطر بیفتند، آیا این عملکرد غلط ترامپ نبوده است که وضعیت خاورمیانه را دوباره به شرایط خطیر کنونی کشانده و خاورمیانه را وارد تنشی تازه کرده است.
تصمیم انفرادی و بدون مشورت
بدتر از همه اینکه ترامپ تصمیم مربوط به ترور ژنرال سلیمانی را به تنهایی و ظاهراً در یک مجتمع خصوصی که معمولاً طی تعطیلات خود به آنجا میرود، اتخاذ کرده و مشورت چندانی هم در این خصوص با نزدیکان و افراد صاحبنظر در این زمینه نداشته است. توجیه طولانی و غریب او و پومپئو در این خصوص که میخواستهاند شبکهای از اقدامات ایذایی تازه طراحی شده توسط مخالفان امریکا را سرکوب کنند، فقط یک کلیگویی مبهم است و هیچکس را در امریکا قانع نکرده و قضایای 20 سال پیش عراق و ماجرای موهوم سلاحهای کشتارجمعی در این کشور در اذهان تداعی شده است که پس از ورود امریکاییها و نیروهای سازمان ملل به خاک عراق مشخص شد اصلاً وجود خارجی نداشته است.
سلسله اقدامات و حرفهای بعدی ترامپ از این هم مخدوشتر بود زیرا با هدف جلوگیری از اقدامات جبرانی ایران تهدید کرد بیش از 50 مرکز شاخص فرهنگی در خاک ایران را خواهد زد که این نیز نافی و ناقض منشور سازمان ملل و روال کار شورای امنیت است که تأکید میکنند مراکز غیرنظامی و بخصوص محلهای فرهنگی هر کشوری از ثروتهای آیینی آن کشور و گنجی محسوب میشود که نباید طعمه و قربانی خشونتها شود و نباید هرگز بهعنوان هدف جنگی مورد سوءاستفاده افراد و دولتها قرار گیرد. کار به جایی کشید که حتی سناتورهای پرشمار جمهوریخواهی که در مجلس سنای این کشور حاضرند، ادعاهای ترامپ درمورد خطرزا بودن ژنرال سلیمانی برای بخشی از نیروهای نظامی امریکا در منطقه را ادعایی سخیف و فاقد هرگونه واقعیت توصیف کردند و گفتند باید به اینگونه حرفها خندید.
مخدوشتر و بیاعتبارتر
ترامپ طی سه سال زمامداریاش همیشه کوشیده است لوایح و قوانین موردنظر خود را از کانالهایی بجز مجلس نمایندگان امریکا عبور بدهد. زیرا سند و برهان کافی برای اثبات مفید و قانونی بودن آنها ندارد و نیک میداند، در صورت بررسی دقیق خواستههایش در این مجلس وتوی آنها را شاهد خواهد بود. او خوشاقبال است که مجلس مهمتر و برتر «سنا»ی امریکا دراختیار جمهوریخواهان است وگرنه همین حالا هم بساط استیضاح وی به خاطر ماجرای موسوم به «اوکراین گیت» کامل و او برکنار شده بود. آنچه اینک امریکاییها نیز مثل سایر جهانیان برنمیتابند و قبول ندارند، منطقی بودن کارهای اخیر ترامپ در ارتباط با ژنرال سلیمانی و همراهان وی و روشهای صلحطلبانه ایران است و سادهاندیشی است اگر تصور کنیم اقدامات وی دست او را بیشتر رو نکرده و سیاست «ترور و افراط» وی را در سطح جهان مخدوشتر و بیاعتبارتر از گذشته نساخته است.