حضور معنادار روحانی و اشتون درمسقط
فرآیندهای دیپلماتیک به مثابه کوه یخی میماند که بخش عمدهای از آیند و روندهای تاثیر گذار آن به شکل زیرپوستی و به دور از اذهان عمومی و منظر رسانهای در نیمه پنهان و بدور از چشم مردم رقم میخورد.
میزهای لوکس، دیپلماتهای اتو کشیده و مقامات خندان و خشنود که در مذاکرات رسمی نمایه آن را به وفور میبینیم همه آن چیزی نیست که در روندهای دیپلماتیک اثر گذار بوده و منجر به تغییر و تحولات میشوند. در واقع بخش عمده و زیرپوستی تحولات در رایزنیها و چانهزنیهایی رقم میخورد که معدود افرادی از آن مطلع بوده و پس از گذر از این فعل و انفعالات و فیلترهای متعدد است که نمایه بیرونی و اصلی هویدا شده و مذاکرات رسمی به جریان میافتد. این نیمه پنهان بخصوص در مواردی که روابط دولتها دچار پیچیدگیهای مضاعف بوده و مراودات فیمابینی ملهم از مولفههای متعدد دچار گسست و عدم رسمیت است و معادلات خاصی نیز بر سطح روابط سایه گسترانده و عدم ارتباط را بواسطه حوزههای مشترک تاثیرگذار بر منافع و مطامع ملی ناممکن کرده و ضرورت طی طریق در مسیر گفتوگوهای غیررسمی را الزامآور میکند، بیشتر و خطیرتر نیز هست. روابط ایران و جهان غرب در طول سه دهه و اندی گذشته تابع همین شاخصهها بوده. ایران و آمریکا در طول تمامی این سالها هیچگاه روابط رسمی نداشتهاند و البته از آنجا که این دو کشور چه در بعد منطقهای و فرا منطقهای حوزههای اصطکاکی فراوانی با هم داشته و دارند گاه نیاز به ارسال پیام و بده و بستان دیپلماتیک در جهت تبیین دیدگاهها الزامآور بوده و اینجاست که نقش میانجیگری بسیار حائز اهمیت است. نکته آنکه در تمامی این سالها کشوری کوچک و آرمیده در ضلع جنوبی دریای مکران یعنی عمان نقشی بسزا در این فرآیندها داشته است. کشوری که در تمامی این سالها یک نام را بر راس هرم قدرت خود داشته؛ «سلطان قابوس»؛ مردی که نشان داده میانجیگر خوبی است و کارش را نیز به نحو احسن انجام میدهد. حال با توجه به فعل و انفعالات تازه و راهبرد رقم خورده در روابط ایران و غرب یکبار دیگر عمان جایگاهی پررنگ در رویکردهای دستگاه دیپلماسی کشور ما یافته و رئیسجمهور، اولین سفر خارجی رسمی خود برای دیدارهای دوجانبه را به این کشور انجام داده و جالب آنکه کاترین اشتون نیز پس از دیدار دو روزه از ایران به عمان سفر کرده و طی توقفی کوتاه در این کشور با پادشاه عمان دیدار داشته است. نکتهای که میتواند حامل پیامهای خاص بوده و از دید بسیاری از رسانهها به دور ماند. میانجیگری برای روزهای سخت ایران و آمریکا جزو معدود کشورهایی هستند که در عرصه حال حاضر نظام بینالملل روابط رسمی دیپلماتیک با یکدیگر ندارند و جالب آنکه این دو قطب متضاد حوزههای مشترک و متعددی را در برابر یکدیگر گشوده دارند و بدیهی است که اصطکاکهای گاه و بیگاه به وجود آمده و نقاط تلاقی ضرورت تبیین نظرات را برای هر دو طرف گریزناپذیر میکند. در این میان عمان همواره و بطور غیررسمی نقش میانجی دو طرف را بازی کرده است، فعل و انفعالاتی که گاه از نظرها پنهان بوده و گاه نمود عینی یافته است. این نکته در چند سال اخیر بروز و ظهور بیشتری هم داشته است چرا که حضور غرب در خاورمیانه هر روز پررنگ و پررنگتر شده و از طرف دیگر موضوع پرونده هستهای نیز با توجه به رویارویی مستقیم دو طرف، سطح مراودات را گستردهتر نیز کرده است. موضوع آزادی سه کوهنورد آمریکایی یکی از مواردی بود که بطور رسمی عمان نقش میانجی میان ایران و آمریکا را بازی کرد. چندی پیش المانیتور خبر از دیدار میان دیپلماتهای عالیرتبه ایران و آمریکا از سال 2009 در کاخ سلطان عمان داد، خبری که نه تایید و نه تکذیب شد. پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، پادشاه عمان اولین مقام رسمی خارجی بود که به ایران سفر کرده و همگان حضور وی را با توجه به عقبههای میانجیگری وی معنادار و حاوی پیامهای خاص دانستند هر چند خود وی بطور رسمی اعلام داشت که در راستای روابط فیمابینی به ایران آمده و حاوی پیام خاصی از سوی آمریکا و کشورهای غربی برای ایران نیست. کشور ثالث و نقش تاثیرگذارشان پس از سفر پادشاه عمان به ایران و در راستای سیاستهای تازه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی مبنی بر پیگیری رویکردهای تعاملی، ایران به خوبی توانست جایگاه و رتبه خود در معادلات منطقهای و فرامنطقهای را ارتقایی دو چندن بخشیده و حلقه به انزوا بری ایران را مستهلک و مضمحل کند. امضای توافقنامه ژنو و همچنین پیگیری مطلوب مسیر گام نهایی دستاورد بزرگی بود که رقم خورد اما نتیجهدهی این فرآیند نیازمند ممارست و پیگیری مضاعف بوده و ارتقای روابط و نزدیکی دیدگاهها و اعتمادسازی میان ایران و غرب و زدودن سوءتفاهمها را میطلبد؛ نکتهای که البته با عملکردهای چند دههای غرب و برافراشتن دیوار بیاعتمادی بلند بالا میان این کشورها کار سخت و صعبی است و اینجاست که با لحاظ این نکته که روابط رسمی میان ایران و آمریکا برقرار نیست نقش میانجیگرها مهم و تاثیرگذار میشود. درست است که برخی تابوها شکسته شده و به عنوان مثال روسای جمهور دو کشور با هم گفتوگوی تلفنی داشته و وزرای امور خارجه در دیدارهای چندجانبه و حتی دوجانبه با یکدیگر دیدار میکنند اما نه صلاح است و نه عقلانی و نه حتی ممکن و میسر که مشکلات چنین عدیده در گفتوگوهای رودررو حل شود. اما به نظر میرسد واسطهها میتوانند با هزینههای کمتر و با حفظ عزت طرفین و مصلحت از اصطکاکها کاسته و زمینه را برای نزدیکی دیدگاهها فراهم کنند. نکته جالب آنکه پیش از حضور روحانی در عمان، کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که در ایران حضور داشت به مسقط رفته و با پادشاه عمان دیداری کوتاه داشته است دیداری که میتواند حامل پیامهای خاصی برای رئیسجمهور ایران باشد و چه کسی بهتر از سلطان قابوس معتمد برای میانجیگری در سطوح غیررسمی. بیگمان هر حرفی را نمیتوان در مراودات رودررو زد و حضور و نقشآفرینی میانجیها در این میانه میتواند کلید گذار از فاصلهها و افتراقها باشد.