بار زندگی روی دوش زنان افتاد!
با توجه به جمعیت 21 میلیون و 160 خانواری کشور، تقریبا 12 درصد یا یک هشتم از خانوادهها در ایران به دست زنان اداره میشود.
اشک چشمانش را با گوشه روسری کرم رنگش پاک میکند و میگوید از عید تا الان که تقریبا ۶ ماه میگذرد میوه نخورده است و تمام وعدههای غذاییاش در تخم مرغ خلاصه شده، بعد هم ادامه میدهد: «زندگی سخته، زن نمیتونه تنها زندگی کنه، الان پسرم ۳۲ سالشه و شیشه میکشه، برای همین هم مخش دیگر کار نمیکنه، چند روز پیش بعد از مصرف شیشه دوباره قاطی کرده بود و داشت میآمد سمت من که از خونه در آمدم بیرون!» مهناز ۵۲ ساله است و ۱۵ سالی میشود که از شوهرش جدا شده، میگوید از همان هفته دوم بعد از عروسی از شوهرش کتک خورده و هر وقت هم تمکین نکرده در سرمای زمستان و گرمای تابستان، نصفه شب و در طول روز از خانه بیرون شده. الان هم در محله دروازه غار، خانهای را با ۵۰۰ هزار تومان پول پیش و ماهی ۱۴۰ هزار تومان اجاره کرده است. گاهی عروسکهای بافتنی در سایز کوچک و بزرگ درست میکند و از ۵۰۰ تا سه هزار تومان میفروشد و در یک مرکز دی آی سی (گذری کاهش آسیب) مخصوص زنان در میدان شوش آبدارچی است و ماهی ۲۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد. حقوقی که نتوانسته از اول سال، پول میوه خانه او را تامین کند. میگوید: «با این پولی که درمیارم، نمیتونم پسرم را برای ترک به کمپ ببرم، از طرف دیگه هم در خانه، با بودن او امنیت ندارم.» میگوید تمام مدارکش را چند سال پیش دزدیدهاند و الان تنها یک فتوکپی شناسنامه برایش باقی مانده است. برای همین هم نه یارانهای میگیرد و نه میتواند عضو ستاد زنان سرپرست خانوار باشد. زنان سرپرست خانوار، زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی یک یا چند خانواده را برعهده دارند. سرپرست خانواده هم به کسی گفته میشود که مسئولیت اداره اقتصادی خانواده را بر دوش دارد و تصمیمگیریهای عمده و حیاتی بر عهده اوست. زنان مطلقه، زنان بیوه، زنانی که همسران آنها از کارافتاده یا بیکار هستند، زنانی که همسران معتاد دارند، زنان دارای شوهران زندانی و مجهولالمکان، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، زنانی که همسران آنها مهاجرت کرده و در نهایت زنانی که مسئول هزینه زندگی خود هستند از جمله زنان سرپرست خانوار به حساب میآیند. تعداد این زنان، بر اساس آمار سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۹۰، دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بوده است. به عبارتی با توجه به جمعیت ۲۱ میلیون و ۱۶۰ خانواری کشور، تقریبا ۱۲ درصد یا یک هشتم از خانوادهها در ایران به دست زنان اداره میشود البته این آمار شاید به گفته خیلی از کارشناسان دقیق نباشد چرا که تنها مربوط به سرپرستی آشکار زنان در خانوادهها است و آن دسته از زنانی که شوهران معتاد و از کار افتاده دارند، در این سرشماری به حساب نیامدهاند، به عبارتی این زنان، سرپرست پنهان خانوادهها هستند. با این حال، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۹۰ نشان از افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار دارد. به طوری که براساس این گزارش، «در سال ۹۰، ۸۷ درصد خانوارهای کشور دارای سرپرست مرد و 12.1 درصد خانوارها دارای سرپرست زن بودهاند که این امر نشاندهنده آن است که سرپرست زن در سال ۹۰ با افزایش 9.5 درصدی مواجه بوده است.» از سوی دیگر، براساس آمار مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، «از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۷۵، تعداد زنان سرپرست خانوار کاهش داشته، ولی طبق همین آمار، طی سالهای ۷۵ تا ۸۵، زنان سرپرست خانوار نرخ رشدی حدود ۵۸درصدی داشتهاند. با این حال، میانگین تعداد زنان سرپرست خانوار همواره کمتر از ده درصد بوده است که الان طی دهه اخیر به بالای ده درصد رسیده است؛ به عبارتی، طی ۵ سال، تعداد زنان سرپرست خانوار از حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر به حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر افزایش داشته است. استان کهگیلویه و بویراحمد با ۵/۷ درصد کمترین آمار و استان خراسان جنوبی با ۱۲ درصد بیشترین آمار زنان سرپرست خانوار را در کشور دارند. طلاق، فوت همسر و ازدواج نکردن دختران سه دلیل مهم افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار بوده است که در ده سال گذشته، عامل اصلی خود سرپرست شدن زنان، طلاق عنوان شده است. در حال حاضر هم که آمار طلاق تنها در شهر تهران به مرز ۳۰درصد رسیده و بحث افزایش زنان سرپرست خانوار در کشور به یک بحران تبدیل شده است. چرا که تا چند سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار با این سیاستها و برنامهریزیها به بیش از ۵ میلیون نفر خواهد رسید و این یعنی تقریبا یک چهارم از کل خانوارهای کشور. بتول، هفت ماهی میشود که طلاق گرفته و به زنان سرپرست خانوار در کشور اضافه شده است. البته از سرپرستی خانوار تا به حال تنها یارانهاش نصیب او شده است. به قول خودش، با ماهی ۴۵هزار و ۵۰۰تومان یارانه نقدی که خودش و دو پسرش میگیرند، تنها میتواند پول رفت و آمد فرزندانش را به مدرسه بدهد. میگوید:«شوهر سابقم باید ماهی دویست هزار تومان نفقه بدهد که الان سه ماهی میشود از این نفقه هم خبری نیست. از طرفی هم نمیتوانم بچههایم بگذارم و بروم دادگاه و دنبال پروندهام.» او ادامه میدهد:«من میتوانم از حقوق بازنشستگی پدر خدابیامرزهام استفاده کنم و دلم به آن خوش است ولی از زمانی که طلاق گرفتهام تا به امروز پروندهام در تامین اجتماعی راه نیفتاده و هنوز درگیرم. این طوری نه نتوانستهام تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار بگیرم و نه مستمری بگیر هستم.» صفیه ۵۰ ساله هم از دیگر زنان سرپرست خانوار است. میگوید ۱۸ سالی در خانه شوهرش زندگی میکرده خرج خانه را خودش داده، الان هم که ۱۶ سال است طلاق گرفته، باز هم خودش خرج خود و چهار فرزندش را میدهد؛ البته با جمع آوری ضایعات و کار کردن در خانههای مردم. صفیه انگشتان دست چپش که کاملا بیحرکت است و دیگر شباهتی به دستهای زنانه ندارد را نشان میدهد و میگوید:«هشتِ هشتِ هشتاد و هشت داشتم در یه بطری شیشهای رو که از بین آشغالها پیدا کرده بودم رو باز میکردم، نمیدونم توش چی بود که تو دستم منفجر شد و تاندونهای دستم را کاملا برید. الان هم دیگه انگشتام تکون نمیخوره. من سواد ندارم ولی تاریخها خوب یادم میمونه.» صفیه کارتنها و ضایعات را از سطح شهر، جمع آوری میکند و قسمتهای به درد بخورش را میفروشد. او ادامه میدهد:«بچههایم میگن که مامان ما غرور داریم، اگر یه زمانی آشنایی تورو ببینه، آبرومون میره. منم به خاطر همین، توی خوابگاهی در تهران هستم و بچههایم در کرج زندگی میکنند.» صفیه درمورد درآمدش میگوید:«دروغ نگم، اگر هر روز بخوام کار کنم، ۸۰۰، ۹۰۰ هزار تومان در میارم ولی جونی برام نمونده، واسه همین هم الان یه روز در میون یا دو روز در میون کار میکنم که ماهی ۵۰۰ هزار تومان ازش درمیاد.» به گفته خودش، پسر اولش ازدواج کرده و در بوشهر زندگی میکند، سیاوش، پسر دومش دیپلم حسابداری دارد و الان یک سالی میشود که دنبال کار است. پسر سومش هم تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخوانده، دخترش هم «در یک شرکت، جواب تلفن میدهد» و ۳۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد. ولی باز هم خرج همهشان را صفیه میدهد. همین طوری که به کوله پشتی مشکی بزرگی که همراهش هست اشاره میکند و میگوید:«الان که تو خوابگاهم باز خیالم راحته که یه سقفی بالا سرم هست. البته اونجا کمد نداریم، مجبورم تمام وسایلم رو هر روز بزنم رو کولم و با خودم اینور و اونور ببرم.» بعد میزند زیر گریه و ادامه میدهد:«دخترم الان جوونه ولی هیچی نداره. ماشین لباس شویی نداره مجبوره لباسها رو با دست بشوره. بهش میگم بیا ازدواج کن، پسرعموش چهارسال به پاش نشسته، میگه تا زمانی که داداشام سرو سامان نگیرن، ازدواج نمیکنم. باباشون هم که اصلام معلوم نیست کجاست. شنیدم رفته قزوین با یه زنه دیگه ازدواج کرده و زندگی میکنه.» تولیت زنان سرپرست خانوار وظیفه سازمان بهزیستی است. ولی مساله مهم این است که زنان سرپرست خانوار برای رسیدگی به پروندههایشان باید راه طول و درازی را بپیمایند. این راه طولانی هم باعث شده تا به گفته محمد نفریه، معاون امور اجتماعی بهزیستی کشور در سال ۹۱، در مجموع 174 هزار زن سرپرست خانوار، تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور قرار بگیرند. علاوه بر مشکلات و راه طولانی برای تحت پوشش قرار گرفتن سازمان بهزیستی، به گفته کارشناسان سازمان، در نهایت با تمام برو و بیاها ماهانه کمتر از صد هزار تومان به زنان سرپرست خانوار کمک میشود و هیچ ربطی هم به اینکه این زن، یک یا ده فرزند داشته باشد، ندارد. مسئول سازمان بهزیستی میگوید:«باید گواهی فوت همسر و یا طلاق نامه باشد تا زن به عنوان سرپرست خانوار، زیر پوشش بهزیستی قرار بگیرد. در نهایت هم ماهی ۵۰ هزار تومان از طرف سازمان به او کمک میشود.» او درحالی صحبت از طلاق نامه یا گواهی فوت همسر میکند که بسیاری از زنان سرپرست خانوار در کشور، شوهر دارند ولی شوهرانشان یا معتاد هستند یا بیمار، یعنی با اینکه مردی بالا سرشان است ولی سرپرستی خانواده عملا بر دوش زن خانواده است. به گفته مسئول سازمان بهزیستی اینکه ثابت شود شوهر وجود دارد و به هردلیل زن سرپرست خانوار است کار بسیار سختی است. ولی اگر در نهایت مرد خانواده، معتاد باشد و در تحقیق مددکار سازمان این موضوع ثابت شود، زن خانواده، حداکثر به مدت یک سال تحت پوشش سازمان قرار خواهدگرفت. این یکسال هم تنها برای مدتی زمانی است که مرد خانوار ترک کند و زن هم در کارگاه های سازمان، حرفه آموزی یاد بگیرد. با تمام این احوالات، کمکی که سازمان میکند از ۴۸ هزار تومان تا نهایت ۱۰۰ هزار تومان است و به تعداد فرزندان خانواده هم ربطی ندارد. در مورد بیماری و زمینگیر بودن مرد خانواده، باز هم همین روند طی میشود. ولی در این مورد، اگر برای سازمان محرز شود که مرد، بالای ۶۶ درصد از کارافتادگی دارد، زن در نهایت به مدت دو سال تحت پوشش قرار میگیرد، آن هم برای همان حرفه آموزی. البته اینها تماما، بعد مادی و آشکار مشکلات زنان سرپرست خانوار است. آنها همچنین دچار علائم افسردگی، شکایات جسمانی، حساسیت در روابط متقابل، افکار پارانوئید، اضطراب، وسواس، پرخاشگری، اضطراب فوبیک، روانپریشی، استرس، نگرانی از آینده فرزندان هستند. عدمپذیرش آنها توسط اطرافیان، مشکلات و دید جنسیتی در جامعه هم از دیگر مسایلی است که زنان سرپرست خانوار با آن رو به رو میشوند. از مشکلات آنها حتی میتوان به تقسیم بندی زنان سرپرست خانوار هم اشاره کرد. این زنان به عناوین دیگری مانند «زنان بیسرپرست» و «زنان بدسرپست» هم تقسیم میشوند. چرا که بین اینکه زنی بیسرپرست یا بدسرپرست باشد با اینکه او، زن سرپرست خانواده باشد خیلی فرق دارد. لیلا ۳۳ ساله است و چهار فرزند دارد. هر روز برای کار در خانههای مردم از ورامین به تهران میآید. شوهرش معتاد و خانهنشین است، ولی هنوز سرپرست خانواده محسوب میشود. او اجاره خانه و هزینه بچهها را تامین میکند و گلایههایش مربوط به درس نخواندن پسر ۱۷ سالهاش و قطع رابطه فامیل با آنها به دلیل کار لیلا است. او از دیدگاه تقسیم بندیهای دولت نمونه یک «زن بدسرپرست» است و تقریباً هیچ گونه حمایت دولتی و غیردولتی به او تعلق نمیگیرد. چرا که وقتی اسم مردی در شناسنامه زن باشد، آن زن صاحب سرپرست است، ولی اگر این مرد توانایی کار کردن نداشته باشد، یا بیکاری دائمی داشته باشد و یا اعتیاد اجازه ندهد او به سرپرستی خانواده بپردازد، این زن، بدسرپرست است، چون از طرفی دارای سرپرست قانونی است و از حمایتهای دولتی برای زنان بیسرپرست محروم میماند و از سوی دیگر، خود نانآور خانواده محسوب میشود. البته تعداد این زنان خانوادهها در جامعه زیاد وجود دارد. فاطمه نمونهای از زنان بدسرپرست بوده چرا که شوهرش اعتیاد داشته و خرج خانه و فرزندان را خودش می داده است. الان ولی ۵ سالی میشود که طلاق گرفته و خرج بچه هایش را با کار کردن در خانههای مردم میدهد. با اینکه تازه به چهل سالگی رسیده ولی دچار ساییدگی مهرههای کمر شده است و دیگر نمیتواند زیاد کار کند. نمی تواند کار کند هنوز نمی داند که ستاد زنان سرپرست خانواری در بهزیستی وجود دارد و او می تواند در حداقل ترین امکانات شاید ماهی صد هزار تومان کمک هزینه بگیرد.