چرا سازمان شما به یک اکوسیستم نوآوری نیاز دارد؟
دانشکده کسبوکار دانشگاه هاروارد، شرکتی را به نام Harvard Business Publishing)HBP) با هدف «ارتقای عملکرد مدیریتی در دنیای در حال تغییر از طریق افزایش دسترسی افراد به ایدههای جدید و منابع مطالعاتی» تأسیس کرده است که با تمرکز بر سه گروه مخاطب دانشگاهی، شرکتها و مدیران شخصی، محصولاتی علمی و محتوایی ارائه میدهد.
در ادامه خلاصهای از یافتههای تحقیقاتی این مؤسسه که اخیرا منتشر شده، ترجمه شده است:
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، اکوسیستمها به یک موضوع مهم برای مدیران کسبوکارها تبدیل شدهاند. سرعت تغییر در محیطهای تجاری معاصر به این معناست که خلق ارزش و تصمیمگیری نمیتواند متمرکز باشد. این امر بهویژه
در مورد نوآوری شدت بیشتری مییابد. مدیران کسبوکارها باید بپذیرند که آنها همیشه ایدههای برنده ندارند و باید بر ساختن اکوسیستمی تمرکز کنند که اجازه دهد ایدههای برنده به طور مداوم ظهور کنند. در دو دهه تحقیق و مشاوره استراتژی با بیش از صد شرکت، ما آموختهایم که ساختن یک اکوسیستم مستلزم قابلیتهای توسعه برای کشف ایدههای جدید، آزمایش، پذیرش شکست و کار با شرکای خارجی است.
اولین قدم توسعه نوآوری در یک سازمان، برای مدیران ارشد سازمان است. آنها باید به این مهم بپردازند که چگونه میخواهند تیمهای نوآوری داخل سازمان خود را مدیریت کنند؟ این تیمها باید با استفاده از همان اصولی که برای مدیریت استارتاپهای خارج از سازمان استفاده میشود، مدیریت شوند. یعنی هر گروهی که درون یک سازمان بزرگ متولی امر نوآوری هست، خودش همانند یک استارتاپ جداگانه روند نوآوری را پیش ببرد. به عنوان مثال، به جای انتخاب یک ایده از میان ایدههایی که از تیم تحقیق و توسعه میآید، شرکتها باید رویکردی پلتفرمی را پیش بگیرند که در آن چالش و مشکلات پروژهها مطرح شود و متصدیان نوآوری به ارائه راهکارهای خود بپردازند. سپس شرکت با نظارت دقیق بر روند پیشرفت راهکارهای نوآورانه از بازخوردهای دریافتی باید ببینند کدام راهکار شواهد بیشتری از کشش و علاقه بازار را نشان میدهد. برای این کار مدیران میتوانند از معیارهای کلیدی مانند میزان تمایل مشتری به پرداخت برای آن راهکارها استفاده کنند. البته لازمه انجام چنین فرایندی آن است که مدیران شرکتها بدانند و بپذیرند که در فرایند نوآوری قرار نیست همه پروژهها و راهکارهای ارائهشده کار کنند و اغلب آنها احتمالا با شکست مواجه خواهند شد؛ همچنانکه استارتاپهای فراوانی نیز در بازار و خارج از سازمانها شکست میخورند.
تحقیق و مشاوره کاری ما با شرکت بوش (Bosch) نمونهای از چگونگی راهاندازی و مدیریت خط نوآوری با استارتاپهای داخلی را ارائه میدهد. برنامه شتابدهنده بوش (Bosch Accelerator Program) ساختاری را برای تیمهای نوآوری داخلی فراهم میکند که به طور سیستماتیک ایدههای تجاری خود را اعتبارسنجی کنند. در این برنامه مدیران نوآوری شرکت، 25 تا 30 تیم را از سراسر جهان انتخاب میکنند که به مدت شش تا 12 ماه با یکدیگر کار کنند. تیمها حدود 120 هزار یورو بودجه اولیه دریافت میکنند و سه ماه فرصت دارند تا ارزیابی کنند آیا ایدهها یا مدلهای تجاری آنها میتواند در مقیاس بازار بزرگ بوش نیز موفقیت کسب کند یا نه؟! بسته به نتایج، تیمها میتوانند بودجه اضافی 300 هزار یورو یا بیشتر را بهدست آورند.
از سال 2017، بوش در بیش از 169 تیم سرمایهگذاری کرده است. از این تیمها، 70 درصد پروژههای خود را پس از سرمایهگذاری اول متوقف کردند و 72 درصد تیمهای باقیمانده پس از سرمایهگذاری دوم، پروژههای خود را متوقف کردند. بوش با این فرایند، 14 تیم را کشف کرده است که پروژههای خود را با موفقیت انجام دادهاند تا با سرمایهگذاری بعدی، در مقیاس واقعی کار خود را پیش ببرند.
با این حال، حتی با وجود بهترین استعدادهای داخلی و وجود یک فرایند ساختارمند نوآوری، شرکتها نمیتوانند صرفا با تکیه بر بهترین ایدههای داخلی رشد کنند. به همین دلیل، یک اکوسیستم نوآوری کامل به همکاری و تشریک مساعی با مبتکران خارجی نیز نیاز دارد. کافی است به شرکتهای موفق فناوری تنسنت (Tencent) و علیبابا (Alibaba.com) نگاه کنید: طبق گزارش روزنامه فایننشیالتایمز، آنها بیش از یکسوم از درآمدهای خود را از سرمایهگذاریهای در استارتاپهای خارجی، تولید میکنند.
صنعت بانکداری عرصهای است که فعالان آن، همکاری با استارتاپهای خارجی را کارآمد یافتهاند. با توجه به تعداد بالای استارتاپها و فناوریهای نوظهور، مدیران شرکتها نمیتوانند پیشبینی کنند که کدام استارتاپهای فینتک در نهایت برنده بازار میشوند (در سال 2018 سرمایهگذاری سرمایه مخاطرهآمیز در استارتاپهای حوزه بانکی و پرداختی (فینتک - Fintech) یک رکورد سالانه 39.6 میلیارد دلاری را با افزایش سرمایهگذاری1463 شرکت، ثبت کرد). بنابراین برای یافتن بهترین ایده و مدلی که بتواند در بازار موفقیت بهدست آورد، باید فضا و بستر مناسب برای فعالیت استارتاپهای مختلف فراهم بیاید تا آنها بتوانند گرایش و کشش بازار به ایده خود را در معرض آزمایش قرار داده و نهایتا فعالان بزرگتر صنعت، بر ایدههای موفقتر سرمایهگذاری بیشتر انجام دهند.
با چندین مؤسسه مالی اسکاندیناوی که با آنها مصاحبه و کار کردهایم، این چالش را تشخیص دادهایم. مؤسساتی مانند بانک نوردیا (Nordea)، بانک اسپارنورد (Spar Nord) و دانسکهبانک (Danske Bank) در ایجاد کپنهاگن فینتک (Copenhagen Fintech)، مؤسسهای که به مؤسسات سرمایهگذاری مالی بزرگ، دسترسی سرمایهگذاری، همکاری و مشارکت با استارتاپها را میدهد، بانی شده و حمایت مالی کردند. در مصاحبههای ما با توماس کروگ ینسن (Thomas Krogh Jensen)، مدیرعامل شرکت کپنهاگن فینتک، او متذکر شد که چگونه همکاری با استارتاپها، شرکتهایی با اعتبار سریع بازار و مقیاس جهانی را تولید کرده است. ما همچنین با یکیدیگر از اعضای هیئتمدیره کپنهاگن فینتک، اوله مادسن (Ole Madsen) که معاون ارشد بانک اسپارنورد است، مصاحبه انجام دادیم. مادسن و تیمش یک بستر و پلتفرمی باز ایجاد کردند که در آن استارتاپهای فینتک بتوانند ایدههای خود را ساخته و مورد آزمایش قرار دهند. هدف اولیه آنها فراهمکردن بستری برای استارتاپها بود که در آن بتوانند به پلتفرمهای بانکی و پایگاه بزرگی از مشتریان دسترسی داشته باشند. اما در عوض، اسپارنورد به جدیدترین نوآوریهای فینتک دسترسی پیدا کرد. مادسن به ما گفت که تا کنون بانک اسپارنورد در صدها استارتاپ سرمایهگذاری کرده است که تاکنون شش تای آنها موفق شدهاند که با ورود به پلتفرم اصلی بانک، خدمات خود را به مشتریان نهایی بانک ارائه دهند.
این رویکرد کسبوکارها به نوآوری، یعنی بهرهگیری هم از استعدادهای داخل شرکت و هم از استارتاپهای خارج از آن، بهترین راه برای پاسخگویی به یک فضای رقابتی و دائما در حال تغییر است. اگر رهبران میخواهند یک موتور رشد پایدار برای شرکت بسازند، آنها میباید برای گرفتن بهترین ایدهها، شرایط خوب را ایجاد کنند.