آسمان زیر پای زنان
آموزشگاه خلبانی چند طبقه است و مملو از مراجعهکننده؛ مراجعانی که لباسهای بیشتر آنها شبیه هم است. هم دخترها و هم پسرها درحال آموزش هستند؛ عموم دانشجوهای حاضر در آموزشگاه هوانوردی و خلبانی درحال یاد گرفتن اصول مهمانداری هواپیما هستند اما فاطمه قربانیآذر، آرزو کریمی و جیران غراوی دانشجویانی هستند که درحال یاد گرفتن کاری دیگرند.
«خلبانی» شغلی است که این سه برای آینده خود در نظر گرفتهاند و با انجام پروازهای مختلف با هواپیمای آموزشی تکموتوره، آخرین گامهای آموزشی برای خلبانی را زیرنظر استاد خلبان خانم مرکز میگذرانند. به بهانه انجام نخستین پرواز مسافربری 2خلبان زن که سروصدای زیادی به پا کرد، با 3دانشجوی زن خلبانی همصحبت شدهایم و از آنها درباره نگاه مردم به خلبانان زن، خانواده و آیندهای که برای خلبانی زنان تصور میکنند، پرسیدهایم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، دانشجویان خلبانی با دستگاه «سیمیلاتور» آشنا هستند. مرکز آموزش هوانوردی و خلبانی معراج هم یکی از این دستگاهها را دارد. 3دانشجوی دختر خلبانی هم بارها سوار این شبیهساز پرواز شدهاند. بدنه سیمیلاتور، بدنه واقعی یک هواپیمای یک موتوره سسناست؛ هواپیمایی که پرواز میکرده و بهدلیل سانحهای که دید، از وسط دونیم شده است. کابین هواپیما بعد از برش، به مرکز آموزش هوانوردی آورده شده است و با نصب تجهیزاتی روی آن، تبدیل به دستگاه شبیهساز شده است. دانشجویان خلبانی با دیدن تصویری که مانند پرده سینما روبهرویشان قرار دارد، روشهای پرواز، فرود و جهتیابی را یادمیگیرند و اگر خطایی از آنها سر بزند در دفتر یادداشت میشود تا از امتیازشان کم شود. دختران دانشجوی خلبانی مرکز هم از این قاعده مستثنی نیستند و حتی سختگیرانهتر از دانشجویان پسر از آنها آزمون گرفته میشود؛ آزمونهایی که دختران به خوبی از پس آنها برآمدهاند و توانستهاند امتیازهای لازم را برای گرفتن «ریت»های بیشتر بهدست بیاورند. برای اینکه بتوانیم با دختران دانشجوی خلبانی حرف بزنیم مدتی در انتظار میمانیم تا کلاسشان تمام شود تا راحتتر و با دغدغهای کمتر پاسخگوی سؤالاتمان باشند.
چرا خلبانی؟
قربانیآذر: «دوست داشتم مهندس عمران شم. هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز بخوام خلبان بشم. توی خونواده ما نه فامیلی داشتیم که خلبان باشه و نه کسی که ارتباطی با شغل هواپیما و این چیزها داشته باشه». اوحرفش را اینطور ادامه میدهد: «تا زمانی که رفتم دانشگاه اصلا ارتباطی با هواپیما و خلبانی و این چیزها نداشتم. توی دانشگاه رشته هواوفضا رو زدم. اینکه چرا هواوفضا بهدلیل علاقهام به هواپیماسازی بود. اون موقع هم اصلا فکرم سمت خلبانی نمیرفت چون نمیدونستم که خانوما هم میتونن خلبان بشن. ترم یک دانشگاه تازه فهمیدم که خانومها میتونن خلبان بشن. منم کمکم به این فکر افتادم که خلبانی رو یاد بگیرم. اینطور شد که اومدم آموزشگاه هوانوردی و خلبانی دوره خلبانی رو شروع کردم».
کریمی: «دوست داشتم دکتر شم. چه دکتری، خیلی برام مهم نبود. بعدش هدفم تو زندگی تغییرکرد چون با خونواده با هواپیما سفر میرفتم، سوار هواپیما شدن و دیدن هواپیما، مهمانداران و خلبان که جلوی در میاومد و با مسافران حرف میزد خیلی برام جالب بود. آرزوی بچگیم از دکترشدن به خلبان شدن تغییر کرد و بودن تو هواپیما شد آرزوم. چند تا آشنای خلبان هم داشتیم که هر وقت میدیدمشون از تجربههاشون و لذتی که از پرواز میبردن حرف میزدن. حرفاشون علاقهمو به هواپیما و پرواز و خلبانی زیاد و زیادتر کرد. تا اینکه 2سال قبل، به واسطه شغلی که دارم توی فضای مجازی با خانم جهانداری آشنا شدم و این آشنایی باعث شد همون موقع برای خلبانی و آموزشاش بیام و تو کلاس شرکت کنم».
غراوی: «بچگیم طوری بود که اصلا اهل عروسکبازی و این حرفا نبودم. دوست داشتم باستانشناس بشم و همش برم توی جاهای جدید و چیزای جدیدی کشف کنم. اون موقع خونوادهها دوست داشتن بچشون دکتر بشه یا دندونپزشک یا داروساز و این چیزها. منم دوست داشتم شغل خاصی داشته باشم. یه کم که بزرگتر شدم، با خونواده میرفتیم سفر و هواپیما هم وسیلهای بود که خیلی ازش استفاده میکردیم. سوارشدن به هواپیما و دیدن مهماندارها با اون رفتار باوقار، لباسای قشنگشون و مهربونیای که داشتن منو عاشق شغل مهمانداری کرد. از اون وقت دوست داشتم مهماندار بشم اما بعدا فهمیدم خانوما میتونن خلبان بشن و منم اومدم آموزشگاه برای خلبانی ثبتنام کردم».
واکنش خانوادهها به شغل خلبانی
قربانیآذر: «چون قدم مناسب بود، یکی از اقواممون گفت که برم و برای مهمانداری هواپیما تست بدم. چون هیچ علاقهای نداشتم و دوست داشتم برم فنی بخونم، پیشنهادشو رد کردم. بعدا که نظرم عوض شد و دیدم راه برای خلبانی خانمها هست، موضوع رو به خونوادم گفتم. یه سال طول کشید که خونوادهمو راضی کنم بذارن برم برای خلبانی آموزش ببینم. غیر از مادرم کسی راضی نبود. همیشه میگفت: دختر! اگه خلبان بشی دیگه هیچ مردی نمیآد باهات ازدواج کنه و برات مشکل درست میشه. خطر داره. بالاخره مامانمو راضی کردم. بعد از اینکه «سولو» شدم و دیدن که میتونم هواپیما رو تنها هدایت کنم اونوقت باورم کردن و باهام کنار اومدن».
کریمی: «مامانم خیلی از ارتفاع میترسه و حاضر نمیشه با هواپیما سفر کنه اما وقتی فهمید که دوست دارم خلبان بشم تشویقم کرد که برم و علاقهمو دنبال کنم. مامانم میدونه ترسش درونیه و مابازای بیرونی نداره. وقتی که علاقهمو به خونواده گفتم همه خوشحال شدن و همه راضیان. روزی هم که برای بار اول رفتم برای پرواز خیلی استرس داشتم؛ نه بهخاطر اینکه تو ارتفاعم یا توی هواپیمام، از این میترسیدم که نکنه چیزی یادم بره و به موقع کاری رو که باید انجام بدم، انجام ندم».
غراوی: «پدرم وقتی نوجوون بود، دوست داشت خلبان بشه. به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد. وقتی موضوع علاقهام به مهمانداری رو تو خونه مطرح کردم، پدرم تشویقم کرد برم و خلبانی رو یاد بگیرم. یه جورایی من شده بودم برآوردهکننده آرزوی دوره نوجوونی پدرم. وقتی این پیشنهادو شنیدم گفتم چرا که نه و خودمام استقبال کردم. چون دختربزرگ خونه هستم و همه میدونن روحیهام از بچگی چی بوده و دنبال چیزهای خاص بودم و همه گفتن بالاخره به آرزوت رسیدی».
مردم و فامیل چی میگن؟
قربانیآذر:«توی شغل ما ریسک خیلی زیاده. از این بابت میگم ریسکش زیاده که ممکنه بعد از فارغالتحصیلی و گرفتن مدرک، بهعلت مشکلات و نگاههایی که جامعه به شغل خلبانی و زنان داره، کاری پیدا نکنیم. کار حتی برای مردا نیست و این نبود کار برای زنان هم که خیلی کمتره. چون نمیدونم قراره چه اتفاقی توی آینده بیفته، سعی میکنم کمتر درباره کارم با دیگران، حتی فک و فامیل حرف بزنم. این احتیاط برای اینه که اگه یه روز اون چیزی که دلم میخواد اتفاق نیفته، خیلی بد نشه. از زمانی که رفتم قزوین برای پرواز، فامیلامون کمکم متوجه شدن و الان یه جورایی فامیلا میدونن دارم خلبانی میخونم».
کریمی: «توی فامیلای ما خیلیها خبر ندارن دقیقا دارم چه کار میکنم. وقتی بعد از آموزشگاه مجبورم برم بیرون مثلا سرراه باید برم بانک، از کارمندای بانک گرفته تا مشتریها، همه میپرسن چطوری میشه خلبان شد؟ حتی میپرسن مگه خانوم هم خلبان میشه؟ یا میپرسن کجا آموزش میدن و خیلی مشتاقن و حتی آقایون برای دختر یا حتی همسرشون سؤال میپرسن. راستشو بخواین این کار، داخلش ما رو کشته و بیرونش مردمو. البته بگم که ما با این لباس معمولا بیرون نمیریم که کسی بخواد بیشتر تحویلمون بگیره».
غراوی: «خونوادم خیلی خوشحال شدن از اینکه میخوام برم دنبال علاقهمندیم و میخوام خلبان بشم. گنبدکاووس شهر کوچیکیه. چون توی گلستان و گنبدکاووس دختری که خلبانی بخونه یا خلبان باشه نداریم. خیلیا خونوادهمو میشناسن و فهمیدن که من دارم خلبانی میخونم. این اتفاق افتاده که تو شهرمون وقتی بیرون میرم برای خرید اونقدر سؤالپیچم میکنن که گاهی نمیدونم چه جوابی باید به سؤالایی که میشه بدم. فامیلامون هم همینطورن. توی دورهمیهای فامیلی، هرکس از بچههای خودش حرف میزنه و وقتی پدر و مادرم درباره من و کارم حرف میزنن، احساس خوبی بهم دست میده».
خلبانا پولدارن؟
قربانیآذر: «خیلیا فکر میکنن کسایی که میان برای آموزش خلبانی یا خلبان شدن، آدمای پولداران. البته اینکه باید توان جسمی کافی و مالی برای آموزش خلبانی داشت حرف درستیه اما این معنیش این نیس که همه کسایی که دارن آموزش میبینن پولدارن. بعضیها فکر میکنن که ما عشق پروازیم و به این خاطر اومدیم برای آموزش خلبانی. اینو بگم پرواز با خلبانی 2تا موضوع جدان. بنابراین کسی نباید فکر کنه باید پولدار بود که بشه آموزش خلبانی دید».
اگر همسرتان موافق شغلتان نباشد؟
کریمی: «الان خلبانی بخشی از درس ماست. یه روزی میرسه که خلبانی میشه شغلمون و ازش درآمد پیدا میکنیم. وقتی بخوام ازدواج کنم، همسرم باید شغلمو قبول کنه و با الزاماتی که داره کنار بیاد. توی این رشته خیلی زحمت کشیدیم و هزینه کردیم و هدف بزرگی توی زندگی داریم و درسته که ازدواج هم یه هدفه اما باید مرد زندگیم باهام کنار بیاد».
مردم چقدر خلبانهای خانم را قبول دارند؟
غراوی:«هیچکس نباید بگه این رشته ریسک داره یا سخته. باید تلاش کنی و با هر شرایطی کنار بیایی و راه خودت رو بری. خانم بودن یا مرد بودن خلبان نباید ملاک باشه بلکه کاری که انجام میشه رو باید دید».
کریمی: «ما هم خودمون رو باور داشتیم که اومدیم تو این رشته. وقتی میرم جایی و درباره خلبانی خانوما حرف میزنم، فکر میکنم مردم هنوز درباره خلبانی خانوما چیزی نمیدونن. الان با تبلیغاتی که داره میشه و با کمک شبکههای مجازی، شناخت مردم بیشتر شده اما فکر میکنم هنوز 80درصد جامعه با این واقعیت که خانوما خلبان میشن کنار نیومدن و باورشون نشده که این اتفاق داره میافته».
قربانیآذر: «بذارید یه موضوعی رو که برای خودم اتفاق افتاده براتون بگم. توی خونه مهمون داشتیم. درست همون روزی که 2تاخانوم خلبان برای نخستین بار هواپیمای مسافربری رو بردن مشهد. مادرم پرسید که شنیدی خانوما هواپیما رو بردن مشهد و مهمونمون گفت که اگر من جای مسافراش بودم سوار هواپیما نمیشدم. این لحظه را تصور کنید برای من که چقدر سخته! هنوز خیلی جاها حتی اگه بدونن که خلبان زنه، ممکنه خوب نباشه. بعضی وقتا یه حرفایی هس که باعث میشه اعتماد به نفس ما خانوما از بین بره و این سختی خیلی به چشم میآد».
تا سالها تعداد زنان خلبان در ایران به تعداد انگشتان یک دست بود و تقریبا میتوان گفت که زنان خلبان، جایگاهی در صنعت هوانوردی ایران نداشتند. در سالهای میانی دهه80، هنگامی که به نقش زنان در جامعه توجه بیشتری شد موضوع استفاده از زنان بهعنوان خلبان در پروازهای مسافربری نیز موردتوجه قرارگرفت. با وجود این، بهدلیل نگاه غالب جامعه به این مسئله که خلبانی شغلی مردانه است، سرعت حضور بانوان بهعنوان خلبان آنطور که باید، نبود. با اینکه در قوانین سازمان هواپیمایی کشوری، منعی برای استخدام خلبان زن وجود ندارد، عرفهای موجود در جامعه این حرفه را برای زنان دور از دسترس کرده بود. سختگیریها، تستهای سخت و شرایط دشوار برای کارکردن زنان خلبان و جو بیاعتمادی به زنان سبب شد حضور زنان در کابین بهعنوان کمک خلبان دور ازدسترس باشد اما همین شرایط سبب شد زنان با سختکوشی، تمرینهای بیشتر و کوششی مثالزدنی بهگونهای در این رشته حضور پیدا کنند که بسیاری از مردان همرده خود را پشتسر بگذارند. این در حالی بود که 10سال قبل وقتی دختری وارد شرکت هواپیمایی میشد، بسیاری تصور میکردند مراجعهکننده تقاضای شغل مهمانداری دارد؛ چرا که هیچوقت کسی فکر نمیکرد دختران برای خلبانی درخواست شغل بدهند اما امروز، وقتی دختری وارد شرکت هواپیمایی میشود با این سؤال روبهرو است که برای کدام شغل درخواست دارد. این بهمعنای آن است که نگاه به زنان در صنعت هوایی کشور هر چند به کندی، اما در حال تغییر است و مدیران ایرلاینها به موضوع استفاده از زنان بهعنوان خلبان توجه دارند. تغییر شرایط سبب ثبتنام جستهگریخته زنان در کلاسهای آموزش خلبانی و نه مهمانداری شد. شرکتهای هواپیمایی نیز به کندی اما با جرأت بیشتر به زنان آموزشدیده در رشته خلبانی اعتماد کردند. برخی ایرلاینها با وجود سختگیریهای بسیار سر راه جذب و استخدام خلبانان زن، کمکخلبان خانم استخدام کردند. در این میان، بودند زنانی که توانمندیهای بسیاری در این صنعت داشتند اما به دلیل نگاه نادرست جامعه به زنان و نقشدهی به این قشر در سالهای گذشته، موفق به حضور در صنعتهای کشور نشدند و استعدادها و توانمندیهایشان نادیده گرفته شد.
همسرم باید شغلم را قبول کند
کریمی: الان خلبانی بخشی از درس ماست. یه روزی میرسه که خلبانی میشه شغلمون و ازش درآمد پیدا میکنیم. وقتی بخوام ازدواج کنم، همسرم باید شغلمو قبول کنه و با الزاماتی که داره کنار بیاد. توی این رشته خیلی زحمت کشیدیم و هزینه کردیم و هدف بزرگی توی زندگی داریم و درسته که ازدواج هم یه هدفه اما باید مرد زندگیم باهام کنار بیاد
واکنش خانواده به شغل خلبانی
قربانیآذر: چون قدم مناسب بود، یکی از اقواممون گفت که برم و برای مهمانداری هواپیما تست بدم. چون هیچ علاقهای نداشتم و دوست داشتم برم فنی بخونم، پیشنهادشو رد کردم. بعدا که نظرم عوض شد و دیدم راه برای خلبانی خانمها هست، موضوع رو به خونوادهمو گفتم. یه سال طول کشید که خونوادهمو راضی کنم بذارن برم برای خلبانی آموزش ببینم
راه خودتو برو
غراوی: هیچکس نباید بگه این رشته ریسک داره یا سخته. باید تلاش کنی و با هر شرایطی کنار بیایی و راه خودتو بری. خانم بودن یا مرد بودن خلبان نباید ملاک باشه بلکه کاری که انجام میشه رو باید دید