معرفی «ژنهای خوب» فوتبال
شایستهسالاری موضوعی است که در سالیان اخیر، ورزش ایران را تحتالشعاع خود قرار داده است. بسیاری عقیده دارند اغلب مدیران ورزشی با توجه به رابطه و ضابطهای که دارند به پستهای بالا میرسند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، در ورزش ایران، بهویژه در فوتبالش اما مدل دیگری از «ژن خوب» تعریف شده که بسیاری از ورزشکاران به واسطه ارتباط فامیلی که با افراد مشهور در حوزه مربوطه دارند پیشرفت قابلملاحظهای کردند. هرچند بسیاری هستند که تلاش کردند از زیر سایه شهرت پدر یا برادر خود خارج شوند و با تلاش خود، جایگاه واقعی و مطلوب را به دست بیاورند. این گزارش چند نفر از ژنهای خوب ورزش ایران را زیر ذرهبین قرار داده که آیا جایگاهی که دارند با استفاده از تلاش خود بوده یا صرفا به واسطه شهرت خانواده یا نسبت فامیلی به دست آمده است. موارد ذکرشده در این مطلب از این هم میتوانست بیشتر باشد، ولی تلاش شده مطرحترین این ژنها معرفی شوند.
محمد پروین، پدر را سربلند نکرد؟
علی پروین کسی است که خیلیها عقیده دارند اگر او نبود، پرسپولیسی هم ساخته نمیشد و البته برعکس! ارتباط پرسپولیس و پروین طوری است که هر دو با هم رشد کردند. پروین در بین پرسپولیسیها معروف به «سلطان» است که توانسته بیش از 20 جام قهرمانی را به تالار افتخارات باشگاه اضافه کند، هرچند بسیاری از فوتبالیها نیز معتقدند علی پروین هرچه دارد از صدقهسر پرسپولیس است و این یک بازی دو سر برد برای هر دو بوده است. پروین سالها کاپیتان تیم ملی ایران و پرسپولیس بود؛ آنقدر عشق فوتبالی بود که یکبار بعد از خداحافظی، به فوتبال برگشت و تا دو سال هم بازی کرد، پس انتظار هوادارانش این بود که پسر پروین هم مثل سلطان از هافبکهای خلاق دنیای فوتبال شود. محمد اما آنطور که باید نتوانست افتخارات پدر را کسب کند و اصلا جزء ستارههای درجه یک فوتبال ایران لقب نگرفت. محمد در سال 84 عضو تیم پرسپولیس شد و تا دو سال برای این تیم بازی میکرد، اما سنگینی نام پدر اجازه نمیداد تواناییهای او شکوفا شود. با هر دریبل یا پاسی که میداد، ذهن ناخودآگاه مخاطب به سمت علی پروین میرفت. او طی سه فصل حضور در پرسپولیس فقط 14 بار پیراهن این تیم را پوشید و دو پاس گل هم داد، اما بعد تصمیم گرفت به تیمی برود که باز هم سایه پدر در آنجا حضور داشت؛ «استیلآذین»، تیمی متمول با حسین هدایتی که قصد آغاز پادشاهی در فوتبال ایران را داشت. محمد پروین بهجرئت بهترین فصل فوتبالی خود را در این تیم و در لیگ دسته یک آزادگان سپری کرد و با زدن 15 گل جزء گلزنان برتر این لیگ لقب گرفت، اما در گام آخر با شکست مقابل سپاهان نوین از صعود به لیگ برتر بازماند تا پروژه صعود محمد ناکام بماند. او فصل بعد تصمیم گرفت به تیم لیگبرتری سایپا ملحق شود. در این تیم هم فقط 13 مسابقه دوام آورد و ترجیح داد برای اولینبار و در 21 سالگی لژیونرشدن را در لیگ اسلواکی تجربه کند؛ او به تیم دونایسکا استرادا پیوست و باز هم طی 13 مسابقه توانست دو گل برای تیمش بزند و یک پاس گل بدهد تا عملکردش نسبت به تیمهای قبلیاش با 13 مسابقه بهتر باشد. او اما در این تیم هم نتوانست قراردادش را تمدید کند و بار دیگر به پرسپولیس پیوست و تا سال 1390 برای سرخپوشان بازی کرد، اما باز هم عدد «13» برای او انگار شوم بود و روی همین تعداد بازی پرونده حضور دوسالهاش در پرسپولیس بسته شد؛ بدون گل زده و دادن پاس گل. تیمهای بعدی او در لیگ برتر پیکان و گلگهر سیرجان بودند که مجموعا 27 مسابقه برای این دو تیم به میدان رفت و 3 بار گلزنی کرد. آخرین تیم او در 25 سالگی «پارسه تهران» بود که در لیگ یک حضور داشت. محمد پروین سه مسابقه برای این تیم به میدان رفت و به دلیل مصدومیت و دلزدگی از فوتبال، کفشها را آویخت و برای همیشه از این رشته ورزشی کنار رفت. فوتبالیستی که ممکن بود یکی از بهترینها باشد، اما «سایه سلطان» اجازه نداد او «خودش» باشد...
سیدرضا افتخاری
استقلال تهران در سالهای اخیر اسیر حواشیای شده که مدیران این تیم برایش ایجاد کردهاند. هر مدیری میآید میگوید مدیر قبلی مقصر است، اما حکایت سیدرضا افتخاری کمی متفاوتتر از قبلیهاست. افتخاری که سالها بهعنوان رئیس کمیته فوتسال فعالیت میکرد، در سال 95 بهعنوان مدیرعامل استقلال تهران منصوب شد و کارش را با این تیم آغاز کرد. او چالش عجیبی با علیرضا منصوریان داشت و بارها بازیکنان قدیمی این تیم مانند سیدمهدی رحمتی با سرمربی درگیر میشدند، اما مدیریت کاری از دستش برنمیآمد. سرانجام تحت فشار تماشاگران او را از سمت مربیگری تیم برکنار کرد و با وینفرد شفر قراردادی دوساله به امضا رساند. شفر که از هفته هشتم سکان هدایت استقلال را برعهده گرفته بود، با کسب نتایج قابلقبول قرارداد مشروطش نیز تمدید شد و برای فصل هفدهم نیز با استقلال کارش را ادامه داد. شفر اما ترجیح داد بهجای دوران آمادهسازی تیمش به سوئیس سفر کرده و مفسر یکی از شبکههای سوئیسی برای جام جهانی شود. افتخاری بهعنوان مدیرعامل نیز دراینباره سکوت کرد تا اولین گاف مدیریتی او داده شود. استقلال با او بحرانهای عجیب مالی را تجربه کرد و در فصل هفدهم و هجدهم این تیم مشکلات عدیده مالی داشت تا جایی که بازیکنان بارها اعتصاب کردند و او نمیتوانست از پس چنین مسائلی بربیاید. در یکی دیگر از تاریخیترین برنامههای «نود» که با حضور افتخاری در حال اجرا بود، فردوسیپور از افتخاری سؤالی کرد که باعث شد زندگی او در رسانهها مرور شود؛ عادل از افتخاری درخصوص اینکه آیا ژن خوب است یا خیر سؤال کرد که افتخاری پاسخ داد اگر من ژن خوب بودم یا ارتباطی با آقازادهها داشتم که وضع استقلال این نبود! بااینحال عنوان میشود حضور افتخاری در فوتبال و مدیرعاملی استقلال بیارتباط با رابطهها نیست؛ افتخاری یکی از آشنایان نماینده اسبق مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی است. بااینحال سرنوشت افتخاری اما آنطور که خودش تصور میکرد پایان خوبی نداشت و کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال پس از بررسی پرونده جنجالی جعل و تخلف در آکادمی فوتبال باشگاه استقلال تهران در نهایت مدیرعامل وقت و مسئول آکادمی این باشگاه (صادق ورمرزیار) را جمعا به ۱۵ سال محرومیت از فعالیتهای فوتبالی و به پرداخت جریمه نقدی یک میلیاردریالی محکوم کرد.
امیر عابدزاده؛ فرزند خلف عقاب
آن سالهایی که بچهدبستانیهای دهه 70 عاشق بازی «کارتبرگردان» بودند، کارتی که احمدرضا عابدزاده پسرش را با یک دست بلند کرده بود از کارتهای محبوب آن دوران بود. عابدزاده بیشک در کنار ناصر حجازی محبوبترین دروازهبان فوتبال ایران است که اگر آن اتفاق ناگوار سال 81 برای او رخ نمیداد چهبسا میتوانست رکورد بازیهای ملی را در تیم ملی بشکند، اما او بعد از جام جهانی 98 به دلیل مسائلی که برایش پیش آمد از فوتبال کنار رفت. امیر عابدزاده اما از همان ابتدا نشان داد که میخواهد نامش را از زیر سایه پدر جدا کند. او در 16سالگی با حمایت پدر راهی جوانان دیناموزاگرب شد و بعد از یک فصل به جوانان تاتنهام پیوست تا پایه فوتبالیاش خارج از ایران شکل بگیرد. در سال 2010 به لسآنجلسبلوز آمریکا رفت و یک سال برای این تیم دروازهبانی کرد تا اینکه طبق عرف با پرسپولیس قراردادی دوساله امضا کرد؛ اما هرگز نتوانست حتی یک مسابقه رسمی برای این تیم در ورزشگاه آزادی داشته باشد تا محکی جدی بخورد. امیر در سال 2015 راهی راهآهن شد و 9 بار در دروازه این تیم قرار گرفت تا سرانجام در 22سالگی تجربه حضور در لیگ برتر ایران را کسب کند. عابدزاده کوچک اما بازهم تصمیم گرفت ترانسفر شود و به همین دلیل پیش از جام جهانی 2018 راهی مارتیمو پرتغال شد. یک فصل کامل نیمکتنشینی او را دلسرد نکرد تا اینکه در فصل جدید (2019) موفق شد 23 مسابقه برای تیمش درون دروازه بایستد و مقابل پورتو یکی از درخشانترین مسابقات خود را پشت سر بگذارد. او حالا در اندیشه حضور در تیمهای بزرگتر پرتغال است و با توجه به اینکه سه بازی ملی در بزرگسالان در کارنامه خود دارد، میتواند به روزهای آتی امیدوار باشد.
اردلان آشتیانی؛ کمنامونشان برعکس پدر
ابراهیم آشتیانی دفاع راست قدرتمند دهه 50 پرسپولیس بود که پیشتر برای شاهین نیز به میدان رفت. او از قدیمیهای شاهین بود که بعدها با تأسیس پرسپولیس به این تیم ملحق شد و شش فصل برای سرخپوشان توپ زد. ابراهیم آشتیانی دو مقام قهرمانی جام ملتهای آسیای 1968 و 1972 و صعود به المپیک 72 مونیخ را با تیم ملی ایران در کارنامه خود دارد؛ اما اردلان، فرزند او، آنطور که باید نتوانست راه پدر را طی کند و بهجز دو فصلی که برای پرسپولیس آنهم فقط 13 مسابقه به میدان رفت، نتوانست کارنامه خود را پربارتر کند. اردلان آشتیانی مدتی را بهعنوان مربی تیمهای پایه پرسپولیس گذراند و بعد مربی تیم ملی نونهالان ایران شد.
آتیلا حجازی؛ اسطوره استقلال نشد
بالاتر عنوان شد که احمدرضا عابدزاده و ناصر حجازی دو اسطوره دروازهبانی تاریخ فوتبال ایران هستند که هرکدام در عصر خود با مهارتی که داشتند، دروازه ایران و باشگاه خودشان را بیمه کرده بودند. ناصر حجازی سنگربان شماره یک تیم ملی ایران در جام جهانی 1978 آرژانتین، با وجود دریافت هشت گل در سه مسابقه، عملکردی پذیرفتنی از خود به جای گذاشت و اگر پنالتیهای پی در پی نبود، شاید کمتر دروازه خود را بازشده میدید. آتیلا فرزند ارشد او اما همیشه سعی کرد کنار پدر قرار بگیرد. بهترین دوران فوتبالی حجازی پسر، مربوط به حضور دوساله در استقلال ( 1376-78) بود. آتیلا در این دو سال هر وقت در زمین حضور داشت، پنالتیزن اول تیمش بود؛ اما با رفتن پدر به ذوبآهن و استقلال رشت، او هم تصمیم گرفت با ناصر حجازی به این دو تیم برود و فوتبالش را در اصفهان و رشت ادامه دهد. آتیلا بعد از خداحافظی از فوتبال، به مربیگری روی آورد و در تیمهای استقلال تهران و گسترش فولاد نیز سابقه مربیگری دارد. آتیلا سالهای اخیر ترجیح داد به ترکیه مهاجرت کند تا طبق گفته خودش آکادمی «ناصر حجازی» را در این کشور راهاندازی کند؛ پسری که نتوانست راه پدر را ادامه دهد.
محمد دایی؛ یار و یاور شهریار
علی دایی نیمکت ثابتی برای تیمهایی دارد که در آن مربیگری میکند. شهریار فوتبال ایران که دوره مربیگری خود را همزمان با بازیگری خود در سایپا آغاز کرد، از سال بعد از قهرمانی در لیگ برتر با توجه به اعتمادی که به محمد دایی داشت، او را برای کادر فنی خود وارد میکرد. محمد دایی به واسطه حضور علی، در پرسپولیس، سایپا و... سابقه مربیگری دارد و یکی از انتقاداتی که همیشه از سوی منتقدان به کادر فنی شهریار میشود، این است که عیار فنی و دانش لازم محمد دایی در حدی نیست که او در تمام تیمها همراه کاپیتان سابق تیم ملی ایران است. در هر صورت، محمد دایی که طبق گفته برادرش مدرک مربیگری آسیا را دارد، اگر برادر علی دایی نبود، شاید کمتر کسی شناختی از او در حوزه فوتبال داشت.
مریم ایراندوست، ژن خوب قدرشناس
فوتبال انزلی را با «ایراندوست»ها میشناسند که هم در فوتبال مردان و هم فوتبال زنان خوش درخشیدند.نصرت ایراندوست که سالها مربی و بازیکن تیم ملوان بوده و افتخارات زیادی را با این تیم کسب کرده است، میتواند به داشتن دختر فوتبالی خود افتخار کند. مریم ایراندوست که سالها به عنوان مربی و بازیکن برای تیم زنان فوتبال ملوان کار کرد، قهرمانیهای زیادی را با این تیم به ارمغان آورد و میتوان گفت از معدود کسانی است که در کنار پدر توانست اسم و رسمی برای خود دستوپا کند.
پگاه نوری، خواهری که پابهپای پژمان آمد
پژمان نوری از بازیکنانی است که در هر دو تیم استقلال تهران و پرسپولیس بازی کرده و در تیم ملی ایران هم دوران کوتاه اما پرفروغی را پشت سر گذاشته است. پژمان که سالها برای ملوان به میدان رفت، برای یک سال به عضویت تیم پگاه گیلان درآمد؛ اما بازهم به ملوان برگشت و در همین تیم نیز از فوتبال خداحافظی کرد. پگاه، خواهر پژمان، همتراز با برادرش فوتبالش را از ملوان آغاز کرد و از همین تیم نیز به تیم ملی فوتبال زنان رسید و دوران درخشانی را بیش از یک دهه سپری کرد.
احسان کفاشیان، دوومیدانیکار اما نه به اندازه پدر
شاید این یکی زیاد ارتباطی با فوتبال نداشته باشد، ولی از آنجا که فرزند علی کفاشیان، رئیس سابق فدراسیون فوتبال است، میتواند در این دسته گنجانده شود. کفاشیان پدر، بهطور قطع یکی از جنجالیترین چهرههای فدراسیون فوتبال در یک دهه اخیر است؛ مردی که تقریبا همیشه در قبال مسائل واکنشی یکسان و البته از روی زیرکی داشت؛ «لبخند»! بعد از اینکه از ریاست فدراسیون کنار رفت، به سبک تئوری مدودف و پوتین بهعنوان نایبرئیس مهدی تاج کارش را ادامه داد تا اینکه با فشار مقامات بر اساس منع قانون بهکارگیری بازنشستگان، استعفا داد. علی کفاشیان هیچوقت نسبت به اعضای خانوادهاش سانسور نداشته و با اشتیاق زیاد درباره فرزندانش صحبت کرده است و بارها گفته چیز مخفی در زندگی ندارد که از آن بترسد.
احسان، فرزند علی کفاشیان، مانند پدر وارد رشته دوومیدانی شد و در سال 1382 عضو ذخیره تیم ملی دوومیدانی داخل سالن ایران در بازیهای آسیایی بود که با کسب مقام قهرمانی از سربازی معاف شد.
او بعدها به واسطه همین مقام، در وزارت نفت استخدام شد. او تجربه هدایت تیم نونهالان دوومیدانی نفت را در کارنامه ورزشی خود دارد؛ اما برای رسیدن به افتخارات ورزشی پدر، راهی طولانی در پیش دارد!