قاچاق عضو در ایران سازمان یافته نیست
چسباندن آگهی به در و دیوار، دمدهترین و شایعترین راه جذب مشتری برای آنهاست؛ «کلیه او+ میخریم»، «قرنیه چشم واگذار میشود.» و جملاتی از این قبیل که روی تیرهای چراغ برق، اطراف بیمارستانها و... چسبانده میشوند، چشم همه ما را پر کرده، اما واقعیت این است که امروز دلالهای اعضای بدن، راههای مختلف و تازهای برای پیوند زدن آدمها و پر کردن جیبشان پیدا کردهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، تقریبا هیچکدامشان حاضر به مصاحبه برای توضیح روشهای تازه و میزان درآمدشان از این راه نیستند اما تخمینها نشان میدهد درآمد برخی از آنها تا ماهانه 80میلیون تومان هم رکورد میزند. یکی از آنها بر این باور است که شغلش دلالی نیست؛ چرا که خلأ کمکاری نهادهای موجود را جبران میکند و موجب نجات جان افراد میشود! عرضه و تقاضا در این بازار مهمترین عامل ایجاد بازارهای سیاه و گروههای دلالی خرید و فروش عضو است. مطابق اظهارات مسئولان، اهدا و پیوند کلیه باید زیرنظر مستقیم انجمن حمایت از بیماران کلیوی انجام گیرد، اما متقاضیان، فراوان هستند. انتظار طولانی در نوبت انجمن حمایت از بیماران کلیوی و رنج طولانی دیالیز و تبعات آن و از همه مهمتر مباحث مادی، پای برخی را به بازار سیاه فروش اعضای بدن باز کرده است. آمارهای وزارت بهداشت، میگوید که حدود 8هزارو 600نفر در لیست انتظار پیوند کلیه قرار دارند از سوی دیگر سالانه بیش از 20هزار مرگ مغزی در ایران ثبت میشود، اما کمتر از هزار مورد از خانوادههای متوفی به اهدای عضو رضایت میدهند و همه اینها دست بهدست هم میدهد که مطابق آمارهای غیررسمی و اثبات نشده، بیش از 50درصد از پیوندهای کلیه در ایران از طریق خریدوفروشهای غیررسمی انجام پذیرد. اما واقعا پشت پرده بازار سیاه فروش اعضای بدن چه میگذرد؟ چه راههای تازهای امروز به شیوههای کهنه دلالی اعضای بدن اضافه شده است؟ رضا غنیلو- عضو هیأت علمی دانشگاه علوم انتظامی، جرمشناس و سرهنگ بازنشسته ناجا میگوید: دلالهای اعضای بدن نرخ مشخصی ندارند و هرکس با نرخ خود دلالی میکند اما عموما بین 20تا 30درصد قیمت تمامشده یک عضو بدن را دلالها از طرفین معامله دریافت میکنند.
چه اتفاقی در حوزه خرید و فروش اعضای بدن میافتد؟ چطور میشود که دلالان این حوزه به راحتی بهکار مشغولند و اساسا سازوکار دسترسی آنها به گیرندهها چطور است؟ آیا هر خرید و فروشی جرم است؟
پیوند اعضا، بهخصوص هنگامی که فرد دچار مرگ مغزی شده، سازوکار مخصوص بهخودش را دارد. بیمارستانهای کلانشهرها که تحت نظارت دانشگاه علوم پزشکی هستند میتوانند محل مراجعهدهنده یا گیرنده باشد. مثلا در تهران مراکز رسمی مثل بیمارستان مسیح دانشوری، باید فرایند پیوند عضو را تأیید کنند.
پیوند عضو نباید در کلینیکها، درمانگاهها، کارگاهها و... انجام شود. در درجه اول خود گیرنده و دهنده باید بدانند که پیوند عضو در بیمارستانهای خاص، در شرایط خاص و تحت نظارت پزشکان معتبر انجام میشود.
هر عضوی با عضو دیگر متفاوت است. مثلا در رابطه با کلیه عموما خودِ دهنده زنده است. در این مورد یک انسان عاقل و بالغ که مالک و صاحب اختیار بدن خودش است، تصمیم میگیرد که در ازای دریافت مبلغی کلیه خود را به کس دیگری دهد. متأسفانه این شکل پیوند عضو تبدیل به تجارت رایجی شده است که نمیتوان جلوی آن را هم گرفت.
فراموش نکنید عرضه و تقاضا در این میان تعیینکننده است و میتواند علت اصلی توسعه بازارهای سیاه قلمداد شود. تقاضای دریافت اعضای بدن بالاست و در چنین بستری، چه کسانی که میخواهند از راه قانونی اقدام کنند و چه آنها که بهدنبال دلالی و خرید زیرزمینی و.. هستند، بهدنبال منبع اطلاعاتی میگردند تا نیازهای موجود در بازار را شناسایی کنند.
افراد مختلف چطور به بانکهای اطلاعاتی دسترسی پیدا میکنند و اساسا منظور از منابع اطلاعاتی چیست؟
بانکهای اطلاعاتی در لیستهای انتظار هستند. لیستهای انتظار هم عموما در اختیار انجمنهای مربوطه هستند. خود وزارت بهداشت هم بیمارستانهای خاصی را در سراسر کلانشهرهای ایران برای پیوند و اهدای عضو مشخص کرده است که در واقع اطلاعات دهندهها و گیرندهها در آن مدون شدهاست. البته همکارانم در بیمارستانها از شریفترین اقشار هستند اما دسترسی به این بانکهای اطلاعاتی، هدف هر دو گروه است و باید تحت مراقبت و محافظت باشد.
در چنین بستری چطور میتوان از توسعه دلالی اعضای بدن و شکلگیری گروههای فعال جلوگیری کرد؟ راه تمییز دادن این دو گروه از هم چیست؟
ساماندهی و نظاممند شدن بانکهای اطلاعات نخستین راهکار است. وزارت بهداشت باید سامانه استانداردی برای اطلاعرسانی راهاندازی کند. کارها باید بهصورت سیستمی، نوبتی، براساس ضرورت و با لحاظ تعرفههای مشخص انجام بگیرد تا فساد در این حوزه به حداقل برسد.
راهکار دوم وابسته به راهکار اول و اصل «شفافیت» است. این سامانه باید هنگام تدوین و راهاندازی طوری چیده و تنظیم شود که هیچ استثنایی تحت عنوان امضای طلایی، شرایط اضطراری و... برای آن لحاظ نشده باشد.
قاچاق اعضای بدن ایرانیها به خارج از کشور، چطور انجام میشود؟ آیا به شکل سازمانیافته افرادی پشت پرده این ماجرا هستند که منافعشان به اعضای بدن دیگری گره خورده و نیروی انتظامی هم کاری برای شناسایی و منهدم کردن آنها نمیکند؟
جرم سازمان یافته تعریف دارد. نمیتوان به هر نوع دلالیای بگوییم سازمانیافته. نه اینکه دلالی اعضای بدن انسانها جرم نباشد اما سازمانیافته نیست.
بسیاری از خبرهایی که در فضای مجازی درباره خرید و فروش اعضای بدن کودکان کار و... منتشرشده یا میشود مستندی ندارد و صرفا ناشی از یک جریانسازی رسانهای است. یا مثلا خبر میرسد که اعضای بدن ایرانیها به آن سوی مرزها به شکل سازمانیافته قاچاق میشود! اینها مکتوب نیست. مستند ندارد. نه اینکه اصلا وجود نداشته باشد یا بخواهم آن را انکار کنم اما گزارشهای رسمی منتشرشده نشان میدهد که نمیتوان نام جرائم سازمانیافته روی یکی دو مورد پرونده گذاشت. مثلا در کشورهایی از آفریقای مرکزی و آمریکای جنوبی، قاچاق اعضای بدن بهصورت سازمانیافته و گسترده به کشورهای ثروتمند وجود دارد اما در ایران، خیر.
شاکیان پروندههای دلالی باید شکایت خود را به کجا ببرند؟ اصلا آیا حقی برای شکایت گیرندهای که خود از طریق دلال اقدام به خرید کرده، وجود دارد؟
مرجع رسیدگی به جرائم مختلف در شهرهای مختلف، دادستانی آن شهر است. در تهران دادسرایی هم تحت عنوان دادسرای جرائم پزشکی وجود دارد که شاکیان در این حوزه باید به آن مراجعه کرده و شکایت خود را مطرح کنند. اما اگر این جرائم در فضای مجازی اتفاق بیفتد، شاکیان باید از طریق دادسرای جرائم رایانهای و پلیس فتا برای استیفای حقوق خود اقدام کنند.
آقای غنیلو! مجازات دلالی اعضای بدن یک انسان دقیقا چیست و چگونه تعیین میشود؟
بسته به نوع جرمی که انجام شده است، مجازات برای افراد تعیین میشود. در این حوزه جرائم مختلفی تعریف شده است. برای مثال کسی دلال نقل و انتقال کلیه با گرانفروشی بوده؛ کلیه سالم منتقل شده اما از راه درستی برای انتقال آن استفاده نشده است، این کار جرم است اما نتیجه جنایی در اصطلاح نداشته است. برای او حداقل مجازات درنظر گرفته میشود؛ بین یک سال تا 3سال حبس. اما زمانی هست که به واسطه انتقال کلیه به فردی از راه دلالی، برای گیرنده مشکلاتی مثل عفونت، مرگ یا.. پیش میآید در این صورت مجرم به اشد مجازات محکوم میشود چرا که جرم نتیجه جنایی داشته است. حداقل این مجازات 5سال حبس و حداکثر آن اعدام است؛ چرا که مثلا برخی از دلالان مدام مرتکب این جرم شدهاند و مثلا اعضای حیوانات را به جای انسان، ارائه کردهاند.
چه تعداد فرد یا گروه سالانه تحت عنوان دلال اعضای بدن انسان به نیروی انتظامی معرفی میشوند؟ آیا مشخص است که چه تعداد دلال در این حوزه وجود دارد؟
هیچ آمار مشخصی از تعداد دلالهای واقعی اعضای بدن وجود ندارد. اگرچه تعداد پروندههای تشکیل شده در دستگاههای قضا و مرکز اطلاعرسانی نیروی انتظامی موجود است، واقعیت این است که این پروندهها ناشی از شکایت گیرندههاست. اما بسیاری از افراد در این میان، پول زیادی پرداخت کردهاند اما خارج از نوبت عضو سالم مورد نظر خود را دریافت کردهاند و لذا شکایتی از دلال و واسطه ندارند.
واسطهها عموما از چه راههایی برای پیدا کردن متقاضیان خود انتخاب میکنند؟ این روزها دلالها از فضای مجازی استفاده میکنند و کمتر حضور فیزیکی در خیابانها دارند...
سایتهای غیررسمی یکی از راههایی است که برخی از دلالها از آن برای تبلیغ کار خود استفاده میکنند. در خیابانها هم معمولا اطراف بیمارستانهایی که محل پیوند اعضا یا نگهداری بیمارانی در این حوزه هستند، آگهیهایی توسط این افراد چسبانده میشود. اگرچه این آگهیها توسط نیروی انتظامی بارها و بارها معدوم میشوند اما دوباره چسبانده میشوند و این روند ادامه دارد. این واسطهها همچنین در محیط اطراف این بیمارستانها افرادی را میگمارند که تراکتهای مربوط به کارشان را بین کسانی که از بیمارستان خارج یا به آن وارد میشوند، پخش کند.
دلالها و واسطهها همچنین در ساعات ملاقات به بیمارستانها میروند و کیسهای مورد نظر خود را شناسایی میکنند یا با برخی از افراد دست دوم یا سوم بیمارستانها ارتباط میگیرند و یا از آنها به شکل زیرکانهای کسب داده میکنند یا با دادن وجهی رضایت آنها را جذب میکنند.
قاچاق رسانهای
بسیاری از خبرهایی که در فضای مجازی درباره خرید و فروش اعضای بدن کودکان کار و... منتشرشده یا میشود مستندی ندارد و صرفا ناشی از یک جریانسازی رسانهای است. یا مثلا خبر میرسد که اعضای بدن ایرانیها به آن سوی مرزها به شکل سازمانیافته قاچاق میشود! اینها مکتوب نیست. مستند ندارد