کانون زلزله بدون سکنه بود اما چرا روستاییها مردند؟
بنیاد مسکن در سال ۵۸اصلا به این هدف ایجاد شد که روستاها را نوسازی کند و در آن زمان نصف جمعیت کشور یعنی حدود ۲۲میلیون نفر روستایی بودند و به نظر میآمد ایجاد این بنیاد لازم بود. من بررسی در این رابطه انجام ندادم اما به نظر میرسد آنها یک درصد قابل ملاحظهای از بافت روستایی را نوسازی کردند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، دیروز شمال غرب ایران با یک زلزله ۵.۹ ریشتری لرزید و در نتیجه آن چند نفر از ساکنین روستاهای آذربایجان غربی و شرقی جان خود را از دست دادند، اتفاقی که در چند سال اخیر در مناطق مختلف تکرار شده است.
این زلزله با عمقی حدود ۱۸ کیلومتر ساعت ۲.۱۷ دقیقه بامداد، حوالی شهر «تَرک» در شهرستان میانه را لرزاند؛ کانون این زلزله در یک منطقه خالی از سکنه بود اما باز هم یک اتفاق تکراری در نتیجه آن رخ داد؛ روستاها به حد زیادی از این حادثه آسیب دیدند و حتی ۶ نفر از آنها جان خود را از دست دادند، اتفاقی تکراری که دقیقا در روستاهای اطراف سرپل ذهاب بعد از کرمانشاه هم رخ داده بود.
مهدی زارع، استاد پژوهشگاه زلزلهشناسی، میگوید: «متاسفانه در خیلی از مناطق روستایی کشور ما وقوع چنین اتفاقاتی عادی است، اما عادی بودن به معنای خوب بودن نیست، تقریبا همه روستاها ایران برای چنین حوادثی در خطر هستند، روستاهایی که تراکم جمعیتی بیشتری دارند مثل آذربایجان، مازندران و البرز آسیبتر هم هستند.»
آقای زارع، زلزله دیروز که ساکنان چندین استان آن را حس کردند، از نظر زمینشناسی چه نکاتی داشت؟
اولا که بزرگای این زلزله نزدیک به ۵.۹ ریشتر بود که مقدار قابل توجهی است، از سویی عمق این زلزله هم حدود ۱۸ کیلومتر برآورد شد که باز هم زیاد است. این ۲ عامل در کنار هم باعث شدند تا این زلزله از گیلان تا کردستان احساس شود.
همچنین این اتفاق از حرکت گسل «بزقوس» به وجود آمده است، گسلی که تاکنون زلزلههای بزرگی تجربه کرده است.
تفاوت این زلزله با حوادث قبلی هم این بود که این زلزله در پایین ترین قسمت سیستم گسل رخ داد، از سویی این به گسل شمال تبریز نزدیک بود و این حادثه نشان داد که یک گسل می تواند روی گسل دیگر تاثیر بگذارد.
از سویی جمعیت پهنهای که در آن زلزله رخ داد کم و کانون آن در یک منطقه خالی از سکنه بود. به همین دلیل خوشبختانه تلفات این حادثه کم بود و اکثرا هم ساختمانهایی روستایی در این حادثه تخریب شدند.
این دقیقا موضوعی است که به تازگی در ایران به شکل زیادی دیده میشود؛ زلزلهای میآید و بیشتر مناطق روستایی آسیب میبینند، مثل اتفاقی که در سرپل ذهاب رخ داد. چنین موضوعی عادی است؟
البته بحث سرپل ذهاب با زلزله میانه فرق میکند؛ اکثر ساختمانهای این شهر بعد از جنگ بازسازی شدند، اما بیشتر خرابی های شمال میانه به ساختمان های روستایی سنگی مربوط است.
اما در رابطه با سوال شما، متاسفانه در خیلی از مناطق روستایی کشور ما وقوع چنین اتفاقاتی عادی است، اما عادی بودن به معنای خوب بودن نیست، تقریبا همه روستاها ایران برای چنین حوادثی در خطر هستند، روستاهایی که تراکم جمعیتی بیشتری دارند مثل آذربایجان، مازندران و البرز آسیبتر هم هستند.
براین اساس اگر ساختوساز شهری در روستاها انجام بشود اوضاع بهتر میشود؟
مسئله اینجاست که همین بافت روستایی را در شهری مثل بم هم دیدیم، ممکن است روستایی وجود نداشته باشد ولی بافت روستایی در خیلی از شهرها وجود دارد. از این نظر بافت نامقاوم و فرسوده که مسئله بسیاری از روستاها است متاسفانه مسئله شهرهای ما هم هست. از سویی دیگر بلای شهرها مجتمعهای ساختمانی هستند.
نمونه این موضوع زلزله ایزمیت ترکیه است که ۲۶ خرداد ۱۳۷۸ با بزرگای ۷.۲ رخ داد و حدود ۱۵۸۰۰ کشته داد که بیش از ۷۰ درصد کشته های این زلزله مربوط به کسانی بود که در مجتمع های آپارتمانی زندگی می کردند.
زلزله ۱ آبان ۱۳۹۰ وان ترکیه هم ۶۴۰ کشته داد و بیشتر افراد در همین ساختمانهای آپارتمانی نوساز زندگی میکردند، پس این نوع بافت ناپایدار را فقط به روستاها محدود نکنیم، چه روستایی ها و چه آپارتمان ها چالش مناطق لرزه خیزی مثل ایران، ترکیه و پاکستان هستند...
آقای زارع، همیشه وقتی بحث از زلزله میشود سازمانهای مدیریت بحران و شهرداریها از برنامههای نوسازیشان در شهرها میگویند و هیچ خبری از روستاها نیست، اصلا اقدامی در این رابطه انجام شده است؟
بنیاد مسکن در سال ۵۸ اصلا به این هدف ایجاد شد که روستاها را نوسازی کند و در آن زمان نصف جمعیت کشور یعنی حدود ۲۲ میلیون نفر روستایی بودند و به نظر میآمد ایجاد این بنیاد لازم بود. من بررسی در این رابطه انجام ندادم اما به نظر میرسد آنها یک درصد قابل ملاحظهای از بافت روستایی را نوسازی کردند.
ولی همانطور که در گزارش زلزلهها میبینیم هنوز هم بافت فرسوده در روستاها وجود دارد. بافت فرسودهای که میتواند مربوط به ۲۰ سال پیش باشد. باید اقدامات بنیاد مسکن بررسی شود.
البته این را بگویم خیلی از ساختمانهای روستایی که به شیوه قدیمی ساخته میشوند، خیلی هم قدیمی نیستند.
عوامل این اتفاق چیست؟
به نظر من عوامل اقتصادی و فرهنگی دلایل ایجاد این گونه بافتهاست، خیلی از روستاییها ساختمانهای مدرن را نمیپسندند، برای مثال در زلزله بوشهر در ۲۰ فروردین ۱۳۹۲ که ۶۰ کشته داشت این موضوع را خودم دیدم؛ این که خیلی از کشته شده ها از خانههایی بودند که بناهای اصلی آنها قدیمی بود و از بنای نو در حیاط به عنوان انباری استفاده میکردند، این یعنی در این روستا اقدامات فرهنگی انجام نشده بود.
وضعیت مدیریت بحران در اینگونه مناطق چگونه است؟
اگر منظور از مدیریت بحران شبکههای سنتی مردم در روستاها است باید بگویم در خیلی از از مواقع روستاها با اینگونه سیستمها بهتر کار میکنند، متاسفانه چنین نهادهای اجتماعی در شهرها کارایی کمتری دارند.
البته ساختار روستایی هم از این موضوع آسیب دیده و روستاییها هم دیگر بیشتر منتظر کمک دولت هستند. در نتیجه تعداد زیادی از افراد در روستاها منفعل میشود.
در مورد نقش سازمانهای مدیریت بحران شهرستان در مورد زلزله دیروز هنوز داوری ندارم، اما هر شهرستانی که یک هسته مدرن مدیریت بحران دارد بهتر میتواند کارش را انجام بدهد. اما به طور کلی ساختار مدیریت بحران در ایران کارایی لازم را ندارد و اصلا کارایی ساختار سنتی را ندارد. به همین دلیل در حوادث طبیعی در ایرن دارای آسیب و هزینه زیادی هستند.