x
۰۹ / آبان / ۱۳۹۸ ۰۷:۲۲

محاکمه پدری که دختر عصیانگرش را کشت

محاکمه پدری که دختر عصیانگرش را کشت

دختری بدون اجازه خانواده با نامزدش به سفر رفت و پدرش به‌خاطر این سفر پنهانی چنان خشمگین شد که پس از یک درگیری، او را به قتل رساند.

کد خبر: ۳۹۱۲۰۰
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، این دختر 22 ساله مرداد سال‌جاری کشته شد و پدر 72 ساله‌اش بعد از قتل فرزند، خود را به مأموران تسلیم کرد و گفت: من دخترم را کشته ام. آنقدر خشمگین بودم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و از اینکه دستم به خون فرزندم آلوده شد، پشیمان هستم.

این مرد سالخورده به مأموران گفت: دخترم، نسترن سال‌ها بود که به مواد مخدر اعتیاد داشت و شیشه می‌کشید او خیلی پرخاشگر شده بود و هرچه می‌گفتیم اعتیادش را ترک کند قبول نمی‌کرد. نسترن مدت‌ها قبل هم با پسر جوانی به‌نام نادر آشنا شده بود و تصمیم داشت با او ازدواج کند. نادرچند باری به خانه ما آمده ‌بود و برای من تعجب آور بود که این جوان چرا باید با دختری مثل نسترن که خیلی پرخاشگر است ازدواج کند. اما به هر حال قبول کرده ‌بود و من هم حرفی نمی‌زدم. ما با نسترن خیلی درگیری داشتیم و با خودم می‌گفتم مدتی او را تحمل می‌کنم تا آنها ازدواج ‌کنند و دخترم سر خانه و زندگی خودش می‌رود و همه چیز تمام می‌شود اما نشد.

 من به نسترن گفته بودم تا زمانی که عقد نکرده حق ندارد شب‌ها بیرون از خانه بماند ضمن اینکه این اواخر متوجه شده‌ بودم نادر هم قصد ازدواج با دخترم را ندارد.

پدر نادر هم مخالفتش را اعلام کرده‌ بود و هر بار ما را می‌دید برخورد بدی می‌کرد. چند باری هم به من گفته بود این دو طوری رفتار می‌کنند که نشان می‌دهد مواد مصرف می‌کنند. به همین خاطر هم من اجازه نمی‌دادم دخترم با این جوان به مسافرت برود تا اینکه نسترن چند روز قبل از مرگش به طور ناگهانی از منزل رفت و دیگر نیامد ما خیلی تلاش کردیم پیدایش کنیم. جواب تلفنش را هم نمی‌داد. اما بالاخره بعد از چند روز جواب تلفن ما را داد و گفت که با نادر به سفر شمال رفته‌است و تا یک هفته هم برنمی‌گردد. وقتی از سفر برگشت من خیلی عصبانی شدم گفتم چرا بدون اینکه به من بگوید به سفر رفته است. من و نسترن دوباره با هم دعوا کردیم، درگیری بالا گرفت. او به من حمله کرد و وسایل خانه را شکست و من که دیگر نمی‌توانستم بر خشمم غلبه کنم عصبانی شدم و او را خفه کردم. من از کاری که کرده‌ام خیلی پشیمان هستم اما 8 سال بود که دخترم اعتیاد داشت و زندگی ما در این مدت سیاه شده بود.

در جریان رسیدگی به پرونده ، مادر نسترن به‌عنوان تنها ولی‌دم این دختر نسبت به شوهرش اعلام گذشت کرد و گفت: من شکایتی ندارم ما سه فرزند داریم. دو فرزند دیگرمان بچه‌های سربه‌راهی هستند. اما نسترن خیلی اذیتمان می‌کرد ما خانواده آبروداری هستیم. او آبروی ما و بچه‌های دیگرم را برده‌ بود. ما هر کاری که می‌توانستیم برای نجات دخترم کردیم. یک بار او را بستری کردیم اما فرار کرد، پیش دکتر و مشاور بردیم اما فایده‌ای نداشت. او خودش نمی‌خواست که چیزی تغییر کند هر چند روز یکبار یک چیز را بهانه می‌کرد و وسایل خانه را می‌شکست و مدام به ما خسارت می‌زد. پول می‌خواست که مواد بخرد و اگر به او نمی‌دادیم حمله می‌کرد و ما را هم کتک می‌زد و وسایل خانه را خرد می‌کرد. از وقتی هم با نادر رابطه داشت بدتر شده‌ بود. ضمن اینکه خانواده نادر هم هرگز دختر ما را به چشم عروسشان نمی‌دیدند. آنها فکر می‌کردند دختر ما برای پسرشان یک سرگرمی است و واقعیت هم همین بود چون نادر هرگز با دختری که تا این حد اعتیاد داشت ازدواج نمی‌کرد. روز حادثه هم وقتی پدرش معترض شد که چرا به شمال رفته دوباره عصبانی شد و شروع به پرخاشگری و فحاشی کرد. وسایل خانه را شکست و به سمت ما پرت کرد. شوهرم هم کنترل خودش را از دست داد که منجر به قتل دخترمان شد.

بعد از گفته‌های این زن و اعلام گذشت او از شوهرش، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد تا این مرد از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x