چگونه تصمیمهای سخت بگیریم؟
انتخاب های دشوار بین دو گزینه که هیچ کدام برتری محسوسی ندارد به ما کمک می کند تبدیل به آدمی شویم که دلایل را می سازد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خراسان، به انتخاب سختی که در آینده نزدیک با آن روبهرو هستید، فکر کنید. انتخابهایی مانند «باید دنبال چه شغلی بروم؟ حسابدار شوم یا هنرمند؟»، «کجا زندگی کنم؟ در شهر یا حومه شهر؟» یا «با چه کسی ازدواج کنم؟». تصمیمات بزرگ و مهمی شبیه این موارد زجرآور و استرسزا هستند. به این دلیل که ما انتخابهای سخت و نقشی را که در زندگی ما بازی میکنند بد متوجه شدهایم، این نظر فیلسوفی به نام «روث چانگ» است که در کنفرانس تد درباره «چگونه تصمیمهای سخت بگیریم؟» مطرح میکند.او میگوید:
آن چه یک انتخاب را سخت میکند، روشی است که آن را با انتخابهای دیگری که وجود دارد، مربوط میکند. در انتخابهای آسان یک انتخاب از دیگری به طور مشخصی بهتر است مانند انتخابی که درباره صبحانهتان میگیرید، اما در یک انتخاب سخت یکی در بعضی موارد بهتر است و دیگری در موارد دیگری برتری دارد و هیچ کدامشان در همه موارد از دیگری بهتر نیست. این جاست که تصمیمگیری مشکل میشود.
شاید نباید این طور فکر کنیم که انتخابهای سخت، چون ما نادانیم سخت هستند. انتخابهای سخت، سخت هستند چون اصلا بهترین گزینهای وجود ندارد.
او در ادامه معمایی را بیان میکند: «دو شغل متفاوت را در نظر بگیرید که هیچ کدام از دیگری بهتر یا به اندازه هم خوب نیستند، خوب چگونه قرار است انتخاب کنیم؟»
من فکر میکنم معما به دلیل فرض پیشبینی نشدهای است که ما درباره ارزش داریم. ما ناآگاهانه فرض میکنیم که ارزشهایی مانند عدالت، زیبایی و مهربانی با مقادیر علمی مرتبط هستند مثل طول، وزن و جرم. برای هر سوال مقایسهای میتوان سه پاسخ بیشتر، کمتر یا مساوی یافت اما درباره ارزشها این گونه نیست. باید دقت کنیم آنچه در یک انتخاب سخت اتفاق میافتد یک رابطه جدید چهارمی است که فراتر از بیشتر، کمتر یا مساوی است. این که انتخابها در یک بازه ارزشی قرار دارند که با وجود این از نظر نوع ارزش بسیار متفاوت اند، به همین دلیل انتخاب سخت است.
بنابراین وقتی با انتخابهای سخت روبهرو میشویم نباید سرمان را به دیوار بکوبیم و تلاش کنیم بفهمیم کدام انتخاب بهتر است، در واقع هیچ بهترین انتخابی وجود ندارد. ما باید درون خود به دنبال دلایلی بگردیم، وقتی برای خودمان دلیل تراشی میکنیم که این جور آدمی باشیم به جای آن جور، ما با تمام وجود به آدمهایی که هستیم به عبارتی به نویسندگان زندگی خودمان تبدیل میشویم، اما آدمهای بیاراده به دنیا اجازه میدهند که داستان زندگیشان را بنویسد.پس درس انتخابهای سخت این است که شما بتوانید طرفدار چه چیزی باشید و تبدیل به آن آدم شوید. این است که از اهمیت برخوردار است. جدای از منشأ ترس و رنج بودن، انتخابهای سخت موقعیتهای ارزشمندی برای ما هستند تا آن چه راکه شرایط ویژه نوع بشر هست جشن بگیریم. زیرا انتخابهای سخت این قدرت را به ما میدهند که برای خودمان دلیل بتراشیم که همان آدمهای متمایزی باشیم که هستیم و به همین علت انتخابهای سخت نفرین نیستند بلکه رحمتاند.