راه و بیراه سرمایهگذاری در بورس
این روزها خیلی از افراد راهی بورس تهران میشوند، به شوق کسب سود بیش از حساب بانکیشان. اما آیا همه آنها موفق هستند.برای آنکه ماجرای موفقیت در بورس تهران را بشنوید، باید کمی حوصله کنید.باید ابتدا نمایی کلی از اقتصاد داشته باشید و مشاهده کنید که بورس در چه موقعیتی قرار دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، پول را میتوان با تصورات نهچندان قوی یک موجود زنده در اقتصاد معرفی کرد. ردیابی نقدینگی در اسفند 1397 و خرداد 1398 نشان میدهد به ترتیب جریان نقدینگی حدود 1883و 1980 هزار میلیارد تومانی پول قادر بوده پس از مانور در بازارهای طلا، ارز و مسکن، به سمت بازار سهام روانه شود؛ آغاز رخنمایی نقدینگی در بازار سهام از خرداد ماه 1397 خود را نشان داد و پس از یک رفت و برگشت چندماهه به بازار مسکن، همزمان با رشد شاخص بورس در اسفندماه 1397 جریان خود را به سوی این بازار دوباره از سر گرفت.
همزمان با سیل نقدینگی به سوی بورس بخصوص طی ماههای اخیر، گزارشهای زیادی مبنی بر افزایش کد بورسی و تمایل به سرمایهگذاری در بورس نیز شنیده میشود؛ به گونهای که معاون عملیات شرکت سپردهگذاری مرکزی در شهریورماه اعلام کرد که در پنج ماه نخست امسال بیش از ۱۹۸ هزار کد سهامدار جدید در بازار سرمایه صادر شده است تا رقم کل کدهای صادر شده به ۱۱ میلیون و ۴۲ هزار کد برسد. مدیرعامل بورس تهران نیز در 21 مهرماه اظهار داشت که از ابتدای سال نزدیک به ۴۰۰ هزار کد جدید وارد بورس تهران شد که کدهای جدید نزدیک به ۳ هزار میلیارد تومان منابع خالص وارد بورس کردهاند؛ طبق این آمار گویا فقط در شهریورماه 202 هزار کد بورسی صادر شده است! تجربه افزایش کد بورسی را همزمان با رشد شاخص کل بورس میتوان در سال 1390 نیز مشاهده کرد؛ رکورد افزایش کدهای سهامداری با نرخ رشد ۴۸ درصدی در این سال ثبت شده است.
این اعداد هر چند در مقیاس جمعیت 83 میلیونی جامعه ایرانی و حدود 60 میلیون نفری قادر به سرمایهگذاری در بورس، رقم کمی به نظر میرسد، اما روند رو به رشد آن، این امید را ایجاد میکند که به تدریج بازار سهام نیز چون دیگر بازارهای موازی در بین عموم جامعه جا باز میکند. مهمترین نگرانی نسبت به این آمارها را میتوان در افزایش ناگهانی آن در برخی مقاطع رشد شاخص کل بورس مشاهده کرد.
هدایتی که نمیشود
آنچه مشهود است، تجربه بازار سهام در جهان و بالاخص در اقتصادهای پیشرفته و نوظهور نشان میدهد که این بازار نسبت به بازارهایی چون طلا، ارز و مسکن جایگاه بالاتری دارد؛ اما متأسفانه در ایران این موضوع برعکس است و از دیگر نکات تأسف بار دیگر، تأکید نهادهای آموزشی و اطلاعرسانی سازمان بورس و اوراق بهادار و شرکتهای عملیاتی این سازمان روی فرهنگ «سرمایهگذاری مستقیم» (Direct Investment) است، این در حالی است که در جهان بیشترین تأکید روی «سرمایهگذاری غیرمستقیم» (Indirect Investment) یعنی صندوقهای سرمایهگذاری و سبدگردانی اختصاصی است. طبق آخرین آمار ارائه شده سازمان بورس و اوراق بهادار در مردادماه 1398، حدود 2 میلیون و 150 هزار نفر در صندوقهای سرمایهگذاری اقدام به سرمایهگذاری کردهاند. این آمار در مقایسه با تجربههای جهانی و تعداد کدبورسی، گواه بیتوجهی محض سیاستگذاری، نظارتی، آموزشی و اطلاعرسانی در بازار سرمایه است و با کم کاری در این عرصه نه تنها باعث عدم بهرهمندی اقشار مختلف جامعه از بازار سرمایه شدهایم، بلکه نتوانستهایم بازار سهام را به عنوان یک بستر شفاف و کارآمد برای اقتصاد ملی ارتقا دهیم.
چرا سرمایهگذاری غیرمستقیم مناسبتر است؟
حال سؤال این است که چرا تمایل به سرمایهگذاری غیرمستقیم (صندوقهای سرمایهگذاری و سبدگردانی اختصاصی) رو به افزایش است و در جهان و بخصوص اقتصادهای پیشرفته و نوظهور در حال رشد و قوام است؟
بدون شک افراد زیادی را در اطراف خود مشاهده کردهاید که در مقاطع هیجانی بازار سهام و تحت تأثیر فضای غالب جامعه وارد این بازار شدهاند و در زمان افول این بازار با تصمیمات هیجانی دیگر خروج کرده و متضرر شدهاند. این تجربههای گاه ناخوشایند برای برخی سرمایهگذاران باعث میشود که بعد از هر سقوط بخشی از افراد جامعه این بازار را از سبد سرمایهگذاری خود حذف کنند؛ تصمیمی که نه نتیجه ذاتی بورس، بلکه معلول دانش بورسی و مالی عموم سرمایهگذاران است.
سرمایهگذاری مستقیم نیاز به «تخصص»، «تحلیل بازار»، «صرف زمان» و «سامانههای معاملاتی» سرمایهگذاران دارد. سرمایهگذاران باید ضمن رصد مداوم بازار، اقدام به خرید و فروش سهام کنند. سرمایهگذاران در این روش باید حرفهای بوده و شناخت کافی از سازوکار بورس و ابزارهای معاملهگری داشته باشند؛ در واقع، حضور افراد غیرحرفهای در سرمایهگذاری مستقیم، ریسک و چالشهای حضور در بورس را افزایش میدهد.
حال در صورتی که سرمایهگذاران هیچ کدام از ویژگیهای بالا را نداشته و تمایل به سرمایهگذاری در بورس داشته باشند، میتوانند به صورت غیرمستقیم و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری (Mutual Funds&ETF) یا سبدگردانی اختصاصی (separate assessment) ورود کنند؛ این نوع سرمایهگذاری در بازار سهام به دلیل مدیریت حرفهای، ریسک سرمایهگذاری را کاهش میدهد و زمینه را برای حضور بورس در سبد سرمایهگذاری افراد بالا میبرد.
در این روش سرمایهگذار با بررسی سابقه بازدهی و مدیران صندوقها و سبدها و همچنین سنجش ریسک صندوقها، در یکی از صندوقها سرمایهگذاری کرده یا یک سبد اختصاصی تشکیل میدهد و به این ترتیب عملاً کاری به وضعیت بازار و چالشهای آن ندارد. سرمایهگذار دیگر زمان زیادی صرف رصد بازار نمیکند و نیازی نیست که نگران شرایط مختلف سیاسی یا اقتصادی باشد. در روش سرمایهگذاری مستقیم، سرمایهگذاران نهادهای متخصص بازار سرمایه را برای به حداکثر رساندن سرمایه بهخدمت میگیرند و در ازای مدیریت دارایی که این نهادهای متخصص انجام میدهند، کارمزد کمی به آنها پرداخت میشود؛ این روش حتی برای افراد حرفهای بازار سرمایه نیز مناسب است.
صندوقهای سرمایهگذاری و تورم زدایی
هماکنون 180 هزار میلیارد تومان از نقدینگی کشور در صنعت صندوقهای سرمایهگذاری پارک شده است که 9 درصد نقدینگی را به خود اختصاص داده است. اگر این عدد با حجم نقدینگی ای که طی 6 ماه اول امسال وارد بورس و موجب آرامش در بازارهای طلا، ارز و مسکن شد، مقایسه شود، بهتر میتوان به جایگاه این صنعت پی برد. طبق آمارهای ارائه شده 400 هزار کد بورسی جدید، حدود 3 هزار میلیارد تومان نقدینگی را طی 6 ماه اخیر وارد بورس کرده است، عاملی که باعث آرامش نسبی در دیگر بازارها نیز شد؛ این عدد 0.0015 نقدینگی کشور را دربرمیگیرد؛ عددی که در مقیاس بسیار ناچیز و اما تأثیرگذاری انتظاری بالا بر اقتصاد ملی ایجاد میکند. حال مسأله این است که سرمایهگذاری مستقیم که در بسیاری موارد اسیر هیجان شده است، به همان میزانی که میتواند در جذب منابع تأثیرگذار باشد، نمیتواند در ماندگاری بلندمدت خوب عمل کند و طبیعتاً در زمان سقوط شاخص کل بورس موجب برهم خوردن تعادل اقتصادی و سیاستگذاری اقتصادی بلندمدت میشود؛ این در حالی است که این مشکل میتوانست با سرمایهگذاری غیرمستقیم (صندوقهای سرمایهگذاری و سبدگردانی اختصاصی) به بهترین شکل هدایت شود و ضریب ماندگاری نقدینگی را در بخش تولید بالا ببرد.
در واقع با توسعه سرمایهگذاری غیرمستقیم و با محوریت صندوقهای سرمایهگذاری، دو جنبه مهم از موانع توسعه بازارهای مالی از میان میرود؛ اولاً نقدینگی فزایندهای که طی سالیان وارد اقتصاد شده است و خاصه در دو سال اخیر با سرک کشیدن به هر بازاری که مجال عرض اندام داشته نتایجی متلاطم، احساسی، پرنوسان و آسیبزننده را به بار آورده، قابل کنترل خواهد بود. با هدایت صحیح منابع در این کانال و اطمینان نسبی افراد از کارآیی محل سرمایهگذاری میتوان از ورود ناکارآی این نقدینگی به جامعه که با تورم شدید در بخشهای اقتصادی همراه است، جلوگیری کرد؛ علاوه بر این، نکته دیگری که از سوی مدیران سرمایهگذاری و فعالان این حوزه به نظر میآید عدم ثبات منابع در تمامی بازارهای مالی است، بنابر تجربیاتی که در سال 1392، 1397 و در همین اواخر در هفته سوم مهر 1398 شاهد آن بودیم، سیل ورود افراد کم تجربه به بورس جز با دامن زدن به نوسانات شدید و بیمنطق در بازار سرمایه، همراه نبوده است. در این مرحله با ورود رسانه و کانالهای مختلف اطلاعرسانی، افراد غیرحرفهای متوجه وجود بازار سرمایه و پتانسیلهای مترتب شدهاند، اما با تأسف با عدم هدایت این افراد به سمت سرمایهگذاری حرفهای و استفاده از ابزارهای مالی یا مشاوران حرفهای و روی آوردن ایشان به خرید مستقیم سهام شاهد چندین اثر بودیم که در واقع با فلسفه بازارهای مالی در تناقض است. تخصیص بهینه منابع به شرکتهای حاضر در بازارهای مالی در واقع یکی از مهمترین مفاهیمی است که از طریق کارایی تخصیصی حاصل میشود اما با ورود افرادی که قدرت تحلیل صحیحی از شرایط شرکتها نداشته و در واقع با ایجاد حباب قیمتی روی برخی از سهمها یا انجام معاملات به قیمتهایی به مراتب کمتر از ارزش ذاتی برخی دیگر، حتی گاهی موجب اخلال در کار تحلیلگران حرفهای بازار نیز میشوند؛ در حالی که با مدیریت تحلیلگران و متخصصان در قالب سرمایهگذاری غیرمستقیم این نقیصه مرتفع میشود. در مجموع، جذب نقدینگی در صندوقهای سرمایهگذاری، امکان ماندگاری حجم پولی را بالا میبرد که در نتیجه در دو مسیر موازی باعث کنترل تورم و تزریق منابع مالی به بخش تولید میشود. طبیعتاً تزریق منابع مالی به تولید به جای بازارهایی چون طلا، ارز و مسکن موجب افزایش تولید ناخالص ملی و در نتیجه رشد اقتصادی خواهد شد و موجب کاهش نرخ بیکاری میشود. آنچه تفسیر و توصیف شد فقط یک گزاره اقتصادی تئوریک نیست، بلکه طبق آمارهای جهانی که پیش از این ارائه شد، یکی از اهرمهای مفید در اقتصادهای پیشرفته و نوظهور تعریف شده است.
انواع صندوق سرمایه گذاری
صندوق سرمایهگذاری، نهادی مالی است که فعالیت اصلی آن سرمایهگذاری در اوراق بهادار است و مالکان آن بهنسبت سرمایهگذاری خود، در سود و زیان صندوق شریکاند. صندوقهای سرمایهگذاری منابع خرد سرمایهگذاران را جمعآوری و یککاسه میکنند و به سرمایهگذاری آن در بازار سرمایه میپردازند. صندوقها انواع مختلفی دارند که بر حسب نوع، اندازه و شرایط تقسیم سود گروه بندی میشوند. هماکنون حدود 200 صندوق سرمایهگذاری در بازار سرمایه و تحت نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار فعالیت میکنند که عمده این صندوقها در سه گروه «در سهام» (equity funds)، «مختلط» (Hybrid/mixed Funds) و «با درآمد ثابت» (Fixed-Income Funds) قرار دارند. صندوقهای سرمایهگذاری طلا، جسورانه و پروژه از دیگر صندوقهای سرمایهگذاری هستند که به دلایل محدودیتهای مقرراتی، ضعف اطلاع رسانی، فرهنگ سازی، آموزش و... نتوانستهاند جایگاه درخوری در بازار سرمایه پیدا کنند.
مزیتهای صندوق سرمایه گذاری
مدیریت حرفهای دارایی: سرمایهگذاران خرد به این دلیل در صندوقهای سرمایهگذاری حضور پیدا میکنند که تخصص و زمان کافی را برای سرمایهگذاری انفرادی ندارند؛ از این رو، با سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری یا اتخاذ یک سبداختصاصی میتوانند از تخصص، مهارت و توانایی اشخاص حرفهای بهرهمند شوند؛ چرا که این صندوقها دارای مدیران سرمایهگذاری و تحلیلگران متخصصی هستند.
کاهش ریسک سرمایه گذاری: مدیران سرمایهگذاری صندوق ملزم هستند که طبق قوانین سازمان بورس و اوراق بهادار سبد متنوعی از داراییهای نقدی و اوراق بهادار تشکیل دهند. سپردههای بانکی و اوراق بادرآمد ثابت بخشی از این داراییها هستند که ریسک سرمایهگذاری را کاهش میدهند.
نظارت و شفافیت اطلاعاتی: صندوقهای سرمایهگذاری بهطور مستمر توسط سازمان بورس و اوراق بهادار، مورد بازرسی قرار میگیرند و از سوی دیگر بهصورت دورهای تحت نظارت حسابرس هم است.
نقد شوندگی بالا: مکانیسمهای تعریف شده در صندوقهای سرمایهگذاری به گونه ای است که قدرت نقدشوندگی واحدها را بالا میبرد.
صرفهجویی نسبت به مقیاس: حجم بالای سرمایه صندوقها هزینههایی چون تحلیل و بررسی، ارزشگذاری و خرید و فروش را بین سرمایهگذاران سرشکن میکند که موجب صرفه اقتصادی برای سرمایهگذاران میشود؛ بیشک این روش سرمایهگذاری هزینه کمتری از سرمایهگذاری مستقیم بر افراد تحمیل میکند.
بازدهی و مزیت صندوق سرمایه گذاری
صندوقهای سرمایهگذاری در سهام در حالی بهطور متوسط توانستهاند 64 درصد بازدهی کسب کنند که بازدهی شاخص کل بورس عدد 60 درصدی را نشان میدهد. این در حالی است که میانگین 10 صندوق برتر این گروه صندوقی عدد 108درصد را نشان میدهد؛ این عدد گویای مدیریت حرفهای این صندوقها است. طبیعتاً این گروه صندوقی به موازات رشد بازار سهام، روند صعودی بازدهی را خواهند داشت و در زمان سقوط شاخص کل بورس نیز روند نزولی را بههمراه دارند؛ البته در مقایسه با سرمایهگذاری مستقیم، ضریب نزول پایینتری را میتوان در این گروه صندوقی مشاهده کرد؛ چرا که مدیریت حرفهای و تنوع پرتفویی این صندوقها سپر حمایتی مناسبی برای سرمایه اشخاص خواهد بود. صندوقهای سرمایهگذاری مختلط نیز میانگین بازدهی 51 درصدی را نشان میدهد؛ این صندوقها که ریسک متوسطی دارند و حداکثر 60 درصد دارایی خود را میتوانند در سهام سرمایهگذاری کنند، توانستهاند بازدهی مناسبی را نصیب سرمایهگذاران خود کنند. هر چند میانگین کل این صندوقها فاصله 9 درصدی از شاخص بورس را نشان میدهد، اما منطقیترین شاخص مقایسهای با این گروه صندوقی برای تصمیمگیری، «شاخص صندوقهای مختلط» (AMFI) خواهد بود؛ این عدد برای دوره یک ساله منتهی به 28 مهرماه 1398، حدود 36 درصد ثبت شده است. عموماً روند کلی بازدهی این گروه صندوقی، اعداد مثبتی را نشان میدهد. صندوقهای سرمایهگذاری مختلط، مناسب سرمایهگذارانی است که علاقهای به سود بانکی ندارند و از سوی دیگر سطح ریسکپذیری بالایی را نمیتوانند متقبل شوند، اما تمایل دارند که از رشد بورس نیز بیبهره نمانند.
در نهایت صندوقهای با درآمد ثابت جزو گزینههای انتخابی سرمایهگذارانی است که قدرت ریسکپذیری بالایی ندارند و میخواهند سود بالاتر از بانک و بهصورت دورهای دریافت کنند. میانگین عملکرد این صندوقها 3 درصد بالاتر از نرخ غیررسمی و 8 درصد بالاتر از نرخ رسمی بانکی بوده است. این صندوقها بهدلیل قدرت مانور 25 درصدی در سهام، حق تقدم سهام، قرارداد اختیار معامله سهام و گواهی سپرده کالایی، معمولاً در مواقعی که بازار سهام و گواهی سپرده شرایط مناسبی دارند، امکان کسب بازدهی بالاتری از بانک را برای سرمایهگذار فراهم میکند. از دیگر مزیتهای این گروه صندوقی نسبت به بانکها، اختصاص سود روزشمار به سرمایهگذاران است؛ موضوعی که در سیستم بانکی به ماه شمار تبدیل شده است. علاوه بر این، برخلاف سیستم بانکی که سپردهگذار با خروج پیش از موعد مقرر با شکست نرخ سود مواجه میشود، در صندوقهای با درآمد ثابت سرمایهگذار میتواند در هر زمانی بدون شکست نرخ از صندوق خارج شود و فقط کارمزد خرید و فروش را متقبل میشود؛ این در حالی است که نرخ شکست براساس نرخ رسمی 15 درصد نظام بانکی، برابر با 5 درصد است که برای نرخهای غیر رسمی با مبنای سود کوتاه مدت 10 درصد، اعداد بالاتری را برای نرخ شکست نشان میدهد. در مجموع مقایسه بازدهی صندوقهای سرمایهگذاری در بلندمدت و کوتاه مدت نسبت به بازارهای موازی چون طلا، ارز، مسکن و بورس گویای اعداد قابل اتکایی است.