عراقیها پیش پای زائران آب میپاشند
این همه آدم چرا به کربلا میروند؟ چرا بخشی از راه را پیادهروی میکنند؟ چرا این همه موکب بر پا شده تا به آنها خدمت برساند؟ هر کسی ممکن است به این سوالها براساس منطق خودش جواب بدهد. آنها که به پیادهروی اربعین میروند تا عتبات عالیات را زیارت کنند هم جوابهایشان با هم فرق دارد، هر کدامشان به نیتی خانه و زندگی را برای چند روز رها میکنند و پا در این راه میگذارند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، رامین نصر اصفهانی جوانی 25 ساله اهل اصفهان انگیزه خود را از سفر اربعین شوق دیدن حرم امام حسین(ع) میداند: «این مسیر با تمام سختیها، خستگیها و مشکلات برایم هدفمند است.» و این هدف انگیزه سفر را برایش دو چندان میکند. رامین علاوه بر آنکه خودش زائر کربلا است، از زائران دیگر هم عکاسی میکند. عکاسها معمولا جزییات را بهتر میبینند. زاویه نگاهشان با خیلیها فرق دارد. برای رامین آنچه بیش از همه جالب توجه بوده حضور پررنگ زائران دیگر کشورها است. آنها معمولا به وسیله اتوبوس تا جایی از مسیر اصلی میآیند و از آن پس به جمعیت اصلی میپیوندند. زائرانی از کشورهای ترکیه، هند، ترکمنستان، پاکستان، آذربایجان و... که هر کدامشان برای رسیدن به حرم حسین بن علی(ع) آیین و عزاداری مخصوص به خودشان را دارند. رامین با شوق وصفناپذیری از میزبانی و مهربانی مردم عراق با زائران حرف میزند: «عراقیها هم در حمل و نقل رایگان زائران به شهرهای نزدیک کربلا دستی دارند و هم برای اسکان و پذیرایی بیست و چهار ساعته، در مسیر جاده نجف به کربلا، پخت و پز انواع غذاهای گرم و پذیرایی با میوه، شربت و چای و... با جان و دل کار میکنند.» او میگوید کسانی را دیده که حتی اگر چیزی برای پذیرایی از زائران نداشتند با
آب پاشی سعی بر آن داشتند تا کمی از گرما و خستگی مسیر را از زائر دور کنند. خانوادههای ایرانی هم برای تقدیر از عراقیها ابتکار خودشان را دارند. مثلا برخی از زائران به کودکان و دختربچههای عراقی هدایای کوچکی میدهند که موجب خشنودی کودکان عراقی میشود. زائران ایرانی همچنین هدایای دیگری مثل دستمال کاغذی، عطر و آبپاش هم به عراقیها هدیه میدهند.
موکبهای ایرانیها مجهزتر از همیشه
هر سال که از راهپیمایی اربعین میگذرد، برنامهریزی نهادهای مردمی و دستگاههای دولتی برای میزبانی از زائران و خدماترسانی به آنها بهتر شده است. به گفته رامین امسال حضور موکبهای ایرانی بسیار پررنگتر بوده است: «بیشتر موکبها دارای امکانات و شرایط مناسب نظیر کولر، پتو، حمام، سرویس بهداشتی و محل شارژ موبایل هستند. موکبهای دیگری هم در مسیر بودند که صرفا برای کار خدماتی زائران بر پا شده بودند و فعالیتهایی مثل تعمیر کالسکه کودک، خیاطی لباس و کولهپشتی، خدمات مشاوره و موکبهای مخصوص خدمات پزشکی و درمانی و خدمات فرهنگی نیز جداگانه فعالیت میکردند.» سپیده شفیعیپور که از کرمان به همراه خانواده و دختر هفت ساله و پسر خردسالش در مراسم پیادهروی اربعین شرکت کرده است تمام انگیزه خودش و همسرش را درک حضور امام زمان(عج) در این فضا میداند. او از هوای گرم، سختی طی کردن مسیر با دو کودک، تاول پاها، کمطاقتی در انتهای مسیر و زمان کم برای استراحت در شلوغی موکبها میگوید. اما این سفر آنقدر برایش جذاب بوده که شیرینیاش را فراموش نمیکند. سپیده میگوید: رعایت نکات بهداشتی در موکبها از نگرانی ما خیلی کم کرد. عراقیها هم خیلی سنگتمام گذاشتند. موکبهای جداگانهای هم برای ماساژ زنان و رفع خستگی زائران پیشبینی کرده بودند که برایم جالب بود.»
حمید ثامری شهروند ساکن آبادان که از مرز شلمچه با ماشین به بصره و از آنجا به نجف رفته است و از نجف تا کربلا را پیموده، درباره تجربه این سفر میگوید: «من مرتبه دوم است که به عشق امامحسین(ع) به این سفر میروم. من آدمهایی در مسیر دیدم که شاید در شرایط عادی نتوانند بیشتر از 15 دقیقه در شهر راه بروند اما در این سفر کمتر از دو یا سه ساعت در طول روز استراحت میکردند و بیشتر در حال پیادهروی در مسیر بودند. آدمهایی که معلولیت شدید داشتند و حتی نمیتوانستند خوب صحبت کنند اما جالب اینکه همیشه در مسیر از ما جلوتر بودند.» او برخورد عراقیها را بینظیر میداند: «هیچوقت نمیتوانم خود را جای آنها قرار بدهم و شاید نهایت دو روز بتوانم تحمل کنم و مانند عراقیها با این کیفیت از زائران پذیرایی کنم.»
مزه سفر زیر زبان زائران
علیرضا جوکار تحصیلدار یک شرکت خصوصی در تهران است. او یکی دیگر از زائرانی است که تجربه سفرش را در مصاحبهای کوتاه در میان میگذارد. او به جز سفر اربعین امسال دو سال گذشته را هم در راهپیمایی اربعین حضور داشته است. اما سفر پیادهروی اربعین امسال را با خانواده خود تجربه کرده است. عشق و علاقه به امامحسین(ع) را دلیل خود برای این سفر میداند. او در پاسخ به این سوال که چرا دوباره در این مراسم شرکت میکند، جواب میدهد: «هر کس که یکبار برود، برای همیشه عاشق این سفر میشود چون متفاوت از سفر با کاروان و دیگر ایام سال به کربلاست و حال و هوای سفر اربعین شبیه هیچ سفر دیگری نیست. پیادهروی اربعین سختیهای خاص خودش را دارد، چون سفری را شروع میکنی که نه جا و مکان مشخصی دارد و نه جایی را از قبل رزرو کردهای که خیالت راحت باشد و آنجا بروی پس یک دلشورهای داری برای جا که شب را کجا بخوابم مخصوصا اگر زن و بچه هم همراه خودت آورده باشی، چون به دلیل ازدحام جمعیت امکان اسکان ممکن است به سختی فراهم شود.» او میگوید، در سفرهای قبل چند شب را در خیابان خوابیده است اما باز همان انگیزه اصلی او باعث تکرار دوباره سفرش شده است. جوکار بغض میکند و با لبخندی در صورتش میگوید تا این سفر را کسی نرود درکی از آن پیدا نمیکند. او که امسال با همسر و پسر خود این سفر را آغاز کرده است، از اشتیاق و جاذبهای که این سفر برای آنها هم داشته است، خوشحال است.
او از تهران به زادگاه خود ملایر و از آنجا به ایلام و شهر مهران برای عبور از مرز رفته است، شلوغی و ازدحام زیاد شهر مهران را در این ایام طبیعی میداند و از امکانات این شهر مرزی در ایام اربعین امامحسین(ع) میگوید: «به دلیل ترافیکهای سنگین در ورودیهای شهر مهران امسال چند پارکینگ بزرگ چند کیلومتری نرسیده به شهر مهران درنظر گرفتهاند و داخل شهر مهران هم خدمات بهداشتی متوسطی دارد.» جوکار ماشین خود را در منزل یکی از ساکنان شهر مهران میگذارد که با پلاکاردهایی به مردم جای پارک میدهند و بعضی هزینه هم دریافت میکنند اما در روزهای نزدیک اربعین دیگر شهر گنجایش حجم ماشینهای ورودی را ندارد و باید در پارکینگهای بیرون از شهر پارک کنند. از آنجا با اتوبوسهای درنظر گرفته شده به پایانه مرزی بروند. در پایانه مرزی عراق ماشینهای مینیبوس، ون و سواری عراق زائران را به شهرهای مختلف عراق مثل سامرا، کاظمین، نجف، کربلا و امامزاده سیدمحمد میبرند. او و همراهانش با ماشینهای کربلا و هزینه کرایه نفری صد هزار تومان سفر امسال خود را از مهران شروع میکنند که تا قبل از اوج شلوغی اربعین خانودهاش اولین زیارت کربلا را نائل شده باشند. او میگوید: «از مهران تا کربلا حدود 6 ساعت مسافت است. از قدیم در بین ما استان همدانیها نقل است که میگویند ما به کربلا نزدیکتر هستیم تا مشهد.» نحوه پذیرایی عراقیها برایش جالب است و تعریف میکند که آنها معمولا هر دو نوع خوراکیهای ایرانی و عراقی را دارند و بسیار خوشحال میشوند که مثلا اگر چای میخواهی بگویی چای عراقی به جای چای ایرانی. صبح که مسیر برگشتن به حرم شلوغ است تصمیم میگیرند با تاکسیهای نزدیک همان موکب به نجف بروند. 50 هزار تومان هزینه تاکسی تا نجف را میپردازند، با ورود به نجف باز هم موکبهای مردمی همه جا برپا بودند و آنجا حتی محلهایی برای دوش گرفتن زائران درنظر گرفته شده بود. جوکار و همراهانش هم بعد از سه روز رایگان در حمامهای مطلوب استحمام میکنند. او از ابهت خاص حرم حضرت علی(ع) میگوید و زمانی که این حسش را با دیگران در میان میگذارد همه از این عشق خاص مشترک حرف میزنند. از حس مهر و پدرانه حرم امام حسین(ع) هم با بغض میگوید. بعد از زیارت و نماز در مسجد کوفه در نجف خانوادهای با اصرار آنها را شام مهمان میکنند و بعد خانه آنها را به قصد مسجد سهله ترک میکنند تا بعد از آن جایی برای خواب پیدا کنند و طلوع فردا پیادهروی از سمت نجف به کربلا را شروع کنند. آنها خیابان اصلی اطراف آنجا به نام طریقالعلما که تجمع موکبها در آن بوده است را گم میکنند و در خیابانی تاریک سرگردان میشوند و دنبال پیدا کردن مسیر قبلی هستند که بیشتر از قبل سرگردان میشوند. یکی از ساکنان خانههای آن خیابان با خوشحالی از آنها میزبانی میکند؛ حمام و لباسشویی در اختیار آنها قرار میدهد. اثاث و لوازم خواب در طبقهای مجزا برایشان فراهم میکند و ساعت پنج صبح آنها را برای نماز صبح بیدار کرده و صبحانهای مفصل برای مهمانانش تدارک میبیند. آنها صبح زود مسیر راهپیمایی را از مسجد کوفه آغاز میکنند و به مسیر اصلی راه کربلا و عمودهای مسیر نجف تا کربلا میرسند. عمودها تیرهای چراغ برق این مسیر هستند که با تابلو شمارهگذاری شدهاند که از اول نجف و پشت قبرستان وادیالسلام شروع میشوند و تا کربلا 1456 عمود دارند و هر عمود تا عمود بعدی 50 متر فاصله دارد. مسیر پیادهروی اربعین همان مسیر اتوبان است که دو طرف آن هم موکب زدهاند. در بین راه به جز زائران ایران از کشورهای پاکستان، افغانستان، آذربایجان، ترکیه و از کشورهای اروپایی هم در مسیر پیادهروی اربعین دیده میشوند. اما جمعیت غالب همان عراقیها هستند که اکثرا خانوادگی و با فرزندان کوچک خود در مسیر هستند. تمام طول مسیر موکبها زنان و کودکان هم به زائران انواع و اقسام پذیراییها و خدمات را ارایه میدهند.
نزدیک غروب که میشود ساکنان خانههای اطراف کنار راه از زائران میخواهند به منزل آنها بروند تا استراحت کنند و همه جلویت را میگیرند و صدا میکنند بیت بیت. غروب دو پسربچه عراقی به اصرار دست آنها را گرفته و سمت خانه خود میبرند نکته دیگری که میگوید اینکه در بین راه زائران مخصوصا کسانی که تنها هستند یا تجربه اولشان است با زائران دیگر ارتباط برقرار میکنند و بعد از آشنایی با یکدیگر به صورت گروهی شب را با آسودگی بیشتری در منزل میزبانان عراقی سپری میکنند، خانواده جوکار هم با خانوادهای گرگانی همراه میشوند و چون تا منزل عراقی از راه اصلی مسیر راهپیمایی چند کیلومتر فاصله است، میزبان با ماشین به استقبال آنها میآید و مهمانان را منزل خودش دورتر از جاده اصلی بین نخلستانها میبرد، درخانه میزبان عراقی گروهی از زائران یزدی هم از قبل رسیدهاند و مهمان هستند که با مهمانان تازه رسیده حدود
20 نفر زائر مهمان آن خانواده عراقی شده بودند. میزبان عراقی ابراز علاقه زیادی به ایرانیان مخصوصا رهبر ایران از خود نشان میدهد و هر زمان که تلویزیون تصویر ایشان را پخش میکرد پیرمرد عراقی میزبان دستش را روی سینه خود میگذاشت و میگفت، سید هذا امام خامنهای و به عربی میگوید، ما مدیون آقا و ایرانیان و سربازان مدافع حرم هستیم و اگر نبودند داعش زمانی که تا 20 کیلومتری کربلا آمده بود ما را نابود کرده بود. بعد از آشنایی و خوشامدگویی شام مناسبی را میزبان عراقی برای مهمانان تدارک میبیند و اهل خانه سعی میکنند سریعتر از زائران پذیرایی کنند تا آنها هم زمان بیشتری برای حمام و عبادت و خواب داشته باشند. عراقیها تمام وسایل خانه را در اختیار زائران مسافر گذاشته بودند و مشخص بود که برای پذیرایی بهتر و خالصانه از هیچ دریغ نمیکردند، حتی لوازم موردنیاز خود را دراختیار مهمانان قرار میدادند. ساعت چهار صبح جوکار که کمی زودتر از خانوادهاش بیدار میشود، میبیند تعدادی از زائران یزدی مشغول نماز شب هستند و تعدادی از زائران عراقی که بعد از آنها آمده بودند بدون حتی روانداز یا بالشت خوابیدهاند. آنها هم مثل میزبان اولویت وسایل را به ایرانیها اختصاص دادهاند. کمکم بقیه زائران همه برای نماز صبح بیدار میشوند و بعد از صرف صبحانه آماده میشوند تا روز دوم راهپیمایی مسیر نجف به کربلا را شروع کنند. همه مهمانان با میزبان مهربان عراقی عکس یادگاری میگیرند (آنها این رسم عکس یادگاری ایرانیان را خیلی دوست دارند) و بعد پیرمرد میزبان عراقی و پسرش با دو ماشین ون و سواری زائران را به مسیر اصلی برمیگرداند؛ «ما مسیر را ادامه میدهیم معمولا هر 10 تا 20 تا عمود را که پشت سر میگذاریم در موکبهای بین راه استراحت میکنیم اینطوری سختی راه برای افرادی که دفعه اولشان است و عادت به دشواری مسیر و ازدحام و گرمای هوا ندارند، کمتر میشود.» در همین زمان استراحت، عراقیها به سمت شما میآیند و میخواهند که به شما کمک کنند کفش شما را واکس بزنند، پای شما را ماساژ بدهند و واقعا از این همه مهربانی و صبر و تحمل آنها آدم متاثر میشود، روز دوم هم به پایان خود نزدیک میشود و زائران تا نزدیکی غروب راه میروند. اینبار در این نقطه از مسیر چون روستا یا خانهای نبوده که آنها شب را در آن مهمان عراقیها باشند اما در عوض موکبهای مجهزی برپا بودهاند. آنها شب را در این موکب به صبح میرسانند، بعد از نماز صبح روز سوم پیادهروی را شروع میکنند و تا عمود 900 میروند.
بعد از حدود 45 کیلومتر پیادهروی به دلیل خستگی و پاهای تاول زده بعضی از همراهان کمتوانتر تصمیم میگیرند بقیه راه را با ماشین بروند. او از انصاف و مهربانی اکثر رانندههای عراقی چه آنهایی که کرایه حمل و نقل میگرفتند چه آنها که بدون هزینه میبردند، بسیار تعریف میکند و میگوید، به نظر تمام مردم عراق زن و مرد، پیر و جوان، دارا و ندار در این مسیر بسیج شدهاند که هر چه در توان دارند برای زائران پیادهروی اربعین مهیا کنند، برای بار دوم که در این سفر به کربلا میرسند ازدحام جمعیت بیشتر شده است. اینبار از راه دور زیارت میکنند و از کربلا خداحافظی میکنند، میگوید به محض خداحافظی رویمان را که برگرداندیم متوجه شدیم در همان نزدیکی رانندهای داد میزند؛ مرز مهران، به سمت ماشین او رفتیم و با نفری 70 هزار تومان در ماشین خوب و کولردار راننده در آن هوای گرم منتظر ماندیم تا ظرفیت ماشین پر شود. راننده به مسافران آب خنک میدهد و برای تکمیل ظرفیت ماشین چرخی در اطراف میزند.
جوکار میگوید، دیدم پیرمردی تنها بسیار ناتوان با عصا از دور به طرف ماشین میآید که اتفاقا مقصدش مهران بود. پیرمرد با کمک راننده و بقیه مسافران سوار میشود. پیرمرد حول و حوش 90 سال سن و قدرت تکلم پایینی داشت. راننده لیوان آبی به او میدهد تا نفسی تازه کند. «به پیرمرد گفتیم چرا حاج آقا با این شرایط و سن و سال تنها آمدهای؟ پیرمرد گفت که با کاروان بودم اما دیشب کاروانم را گم کردم و آنها هم تا حالا حتما رفتهاند، میگوید شب گذشته عراقیها او را به خانهشان بردند و لباسهایش را شستند، گوشی تلفن همراهش را شارژ کردند تا او بتواند به خانوادهاش خبر بدهد»، گفتم شاید دیگر بعد از عمل قلب باز که امسال داشتم عمرم کفاف ندهد تا خود را به کربلا برسانم، تصمیم گرفتم که هر طور شده در مراسم اربعین امسال شرکت کنم. من 9 تا فرزند دارم اما هیچکدام مرا همراهی نکردند. من هم تنها از اصفهان با کاروان به کربلا آمدم. به مرز مهران که رسیدیم پیرمرد مقدار پولش کمتر از کرایه ماشین بود و از کسی هم پول قبول نمیکرد، گفت نه، صد تومن دارم پنجاه میدهم، پنجاه هم باید تا اصفهان بروم. راننده عراقی هم با خوشرویی پذیرفت. در پایانه مرزی مهران دو تا از مسافران جوان پیرمرد را کول کردند تا از مرز رد کنند. قول دادند او را سوار ماشینهای اصفهان کنند. مرز شلوغتر شده بود و ترافیک در گیتهای ورودی و خروجی هم زیادتر شده بود، از مرز با اتوبوس به شهر مهران رفتیم تا ماشین خود را که در منزل یکی از ساکنان مهران گذاشته بودیم، برداریم و به سمت خانه حرکت کنیم که خانواده مهرانی هم با مهماننوازی خود و شستوشو و نظافت ماشین، ما را خجالتزده محبت خود کردند. در خروجی و ورودیهای شهر مهران ترافیک سنگینی بود که جمعیت میخواستند سواره و پیاده خود را به مرز برسانند. موکب بزرگ و مجهز اداره راه در ورودی شهر آخرین محلی بود که ما شب را آنجا سپری کردیم.