قدردانی زائران اربعین از میزبانی گرم عراقیها
مسیر ۴۵۰ کیلومتری شلمچه به نجف پر است از موکبهایی که از زوار اربعین حسین پذیرایی میکنند. قدم به قدم، خانه به خانه، روستا به روستا، تعدادشان را کسی نمیداند، خودشان میگویند «الف، الف» یعنی هزار هزار. پیر و جوان حتی کودکان راه را بند میآورند برای پذیرایی. با سینی آب و چای و میوه و غذا ایستادهاند و التماس میکنند. عقیده دارند افتخار است برایشان که میهمانان امامحسین(ع) آنها را قابل دانستهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، شیوههای پذیرایی هم مختلف است، اختیاری و اجباری. برخی موکبداران با اشاره از دور میخواهند ماشین توقف کند و زوار میهمانشان باشد اما بعضی دیگر هم متوسل به بیل و کلنگ و تبر میشوند! به رانندهها که سرعتشان را کم میکنند، میگویند اگر توقف نکنند با تبر ماشین را به دونیم میکنند! البته با خنده و خواهش از مسافران میخواهند حتی اگر شده جرعهای چای و قهوه یا آبی بنوشند. مردم عراق این روزها زندگیشان را وقف پذیرایی از زوار کردهاند و به آن افتخار میکنند.
از شلمچه تا نجف
مرز شلمچه شاید تنها مرزی باشد که زوار میتوانند در طول شبانهروز از آن خارج شوند اگر آنطرف مرز اتوبوس و ون و ماشینهای سواری برای انتقال زوار مهیا باشد. معمولاً بیشتر زوار شب را در پایانه شلمچه و در موکبها استراحت میکنند و اول صبح از مرز عبور میکنند به همین خاطر از ساعت ۶ صبح گیتهای بازرسی و کنترل گذرنامه خیلی شلوغ میشود ولی گذر از مرز ایران روان است؛ مشکل اصلی که زوار را زیر تیغ برنده آفتاب کلافه میکند صفهای طولانی و زمانبر در گیتهای مرزی عراق است. دستکم یکساعت زمان میبرد تا از مرز عراق عبور کنیم. زیرساختهای اینسوی مرز آنچنان فراهم نیست و زوار بخصوص زنان و کودکان از این موضوع گلایهمندند. بعد از گیتهای بررسی گذرنامه، موکبهای عراقی با آب و چای و غذا منتظر پذیرایی از میهمانان هستند. اتوبوس، ونها و تاکسیها منتظرند برای سوار کردن مسافران. سر کرایه چانه میزنند. روزهای نزدیک به اربعین است و کرایهها بالا رفتهاند، دستکم دو برابر چند روز پیش. بیشتر ماشینها بهسوی نجف میروند. پیادهروی اربعین از آنجا شروع میشود.
ابتدای جاده همچون چند سال گذشته همچنان پردستانداز و خاکی است و رانندههای عراقی از این موضوع گلایهمندند. ابوعلی راننده ونی که سوار ماشینش شدهام با دست اشاره میکند به جاده، سرش را تکان میدهد به نشانه تأسف و میگوید: «سال به سال به تعداد زوار افزوده میشود ولی این وضع جاده ماست، عرضش کم است و هر چند کیلومتر جاده پردستانداز میشود. دولت ما باید جادههایی را که به نجف و کربلا میرود، مرمت کند ولی کو گوش شنوا.»
از شلمچه تا بصره راهی نیست، ۱۵ کیلومتر. راننده بصرهای است و ابراز تأسف میکند بابت اتفاقی که چند ماه پیش بر سر کنسولگری ایران آمد. میگوید: «عراقیها و ایرانیها با هم دوست و برادر هستند و عدهای میخواهند این بین اختلاف بیندازند و بعضی از جوانها بدون اینکه فکر کنند دست به کارهایی میزنند که شرمندگی به همراه دارد. هر اتفاقی هم بیفتد برای اربعین همه دوباره جمع میشوند، مثل امسال که تعداد زوار ایرانی از سالهای گذشته هم زیادتر شده.»
پذیرایی موکبداران از زوار
جاده بصره تا دوراهی جاده نجف کویری است، تعداد روستا کمتر از مناطق دیگر بهنظر میرسد. مجتمعهای پذیرایی هر 10 کیلومتر پرچمهای سیاه عزا را به نشانه رایگان بودن خدمات کنار جاده نصب کردهاند و در نقش موکب در خدمت زوار هستند. راننده ما را برای ناهار و نماز به یکی از مجتمعها میبرد. نمازخانه و چایخانه و سالن غذاخوری در اختیار مردم قرار گرفته. صاحب مجتمع برای رفاه زوار حتی حمام هم تدارک دیده. «موفق مرشد» ۵۰ ساله صاحب این مجتمع عقیده دارد ماه صفر همه خدمات پذیرایی را رایگان میکند چون عقیده دارد هر چه خرج کند به برکت اربعین چند برابرش به مال و زندگیاش برمیگردد. این حرف همه موکبداران عراقی است که از مرز تا اینجا با آنها همکلام شدهام.
کویری بودن بخش زیادی از مسیر گویی به طولانی بودن راه میافزاید اما ۱۰۰ کیلومتر مانده به نجف وضعیت تغییر میکند. هر چه به پایان مسیر نزدیک میشویم زمینها حاصلخیزتر میشوند و تعداد موکبها زیادتر.
روستاهایی که نزدیک جاده هستند خانههایشان را به موکب تبدیل کردهاند. حمام و دستشویی ساختهاند، میز و صندلی گذاشتهاند و از زوار پذیرایی میکنند. برخی دیگر که خواستهاند از غافله جا نمانند سعی کردهاند خانههای در حال ساختشان را زودتر تمام کنند. آنهایی که خانهشان از جاده فاصله دارد چادرهایی شبیه به سیاهچادرهای ایل بختیاری برپا کردهاند. فاصله موکبها یا همان خانههای اهالی با هم در حد چندصد متر است.
جاده نجف شلوغ است، اتوبوسها، ونها و سواریها در حال انتقال مسافران هستند. به راننده خبر دادهاند چند کیلومتر مانده به نجف ترافیک سنگین است. موکبداران این موضوع را میدانند و سعی میکنند حتی شده برای چند ساعت زوار را برای استراحت در خانه خود جای دهند مثل «ابو سجاد» که صاحب موکب «احباب الحسین» است. او کشاورز است، برنج میکارد. از اول صفر تا بیستم کار و زندگی را تعطیل میکند و به زوار امامحسین رسیدگی میکند. سه پسر دارد که همگی به او کمک میکنند.
«هشت سال است در این مسیر خدا لطف کرده تا به زوار خدمت کنم. این کمترین کاری است که از دستم برمیآید. وقتی زائری لیوان آب یا شربتی سر میکشد انگار دنیا را به من میدهند، لذت میبرم. خدا به من سه پسر داده که آنها هم در این موکب به زوار خدمت میکنند. اینجا مردم عقیده دارند هر چه داریم و نداریم از لطف امام حسین است و باید به آدمهایی که از دور و نزدیک به زیارتش میروند تمامقد احترام گذاشت. آنها ولینعمت ما هستند.»
کمی جلوتر یعنی بعد از شالیزارهای سبز برنج و دقیقاً جایی که باریک، تنگ و البته شلوغ میشود مرد دشداشهپوشی با یک تبر بزرگ ایستاده و به ماشینها اشاره میکند که به شانه خاکی بروند، موکب او برای صرف غذاست. راننده به او میگوید یکساعت پیش ناهار خوردهایم و باید خودمان را به نجف برسانیم، عصبانی میشود و سر راننده فریاد میزند:«من کاری ندارم، باید مسافرهایت را پیاده کنی تا پذیرایی شوند وگرنه با این تبر ماشینت رو دو نیم میکنم.» همه زیر خنده میزنند و مرد موکبدار راه را برایمان باز میکند.
پسربچهها هم از این قافله عقب نماندهاند و سرتاسر جاده با پرچم کوچک ایستادهاند و اتوبوسها و ونها را دعوت میکنند برای استراحت و پذیرایی. صورتشان خندان میشود وقتی ماشینی کنار جاده میایستد. بعضیهایشان آنقدر التماس میکنند که زوار دلشان میسوزد حتی اگر تشنه یا گرسنه نباشند سری به موکبشان میزنند.
پذیرایی با اینترنت رایگان
در ۳۰ کیلومتری نجف موکبها تقریباً به هم چسبیدهاند. در همه خانهها باز است. پتو و بالش تمیز گذاشتهاند برای استراحت میهمانان. جوان میانهقد و سبز رویی بهنام «عامر» بلند داد میزند:«زائر تفضل، اینترنت مجانی». میپرسد از کجا آمدهام و شغلم چیست. وقتی میگویم «صحافی» از فرط تعجب چشمانش گرد میشود. دستم را میگیرد و میبرد داخل موکب و چایی میدهد. گوشیم را میخواهد تا رمز وایفای را وارد کند. میگوید: «خبرنگار نیاز به اینترنت دارد. امشب را همینجا بمان و خبرهایت را با اینترنت همینجا بفرست، کجا میخواهی بروی که اینترنت داشته باشد. اینترنت کل عراق قطع شده.»
عامر مغازه لوازم جانبی موبایل دارد. او هم مثل بقیه مردم جنوب عراق کار و زندگی را برای ۲۰ روز تعطیل میکند برای پذیرایی از زوار اربعین. عامر و برادرانش توی موکب هستند و مادر، خواهر و عمههایش هم توی خانه روزی ۳۰۰ غذا میپزند برای زوار.
پیادهروی حسینی بعد از اعدام صدام
پیادهروی روستاییان اطراف نجف تقریباً از همین جا شروع میشود. اهالی بصره، بغداد، حله، قادسیه و... خود را به نجف میرسانند تا با بقیه زواری که از ایران، ترکیه، جمهوریآذربایجان، هند، پاکستان و افغانستان آمدهاند به پیادهروی اربعین بروند. مسافت طولانی و گرمای هوا با برپا بودن موکبها که از آب و غذا گرفته تا ماساژ و اینترنت رایگان به زائران ارائه میدهند سختی و خستگی راه را کم میکند.
«ابو ماجد» ۶۰ ساله پسرانش در ۵ کیلومتری نجف موکب دارند و او ۳روز مانده به اربعین پای پیاده به کربلا میرود. با او تا نجف همراه میشوم. او چند سالی زمان صدام در زندان بوده به جرم سیاسی بودن.
«زمان صدام از این خبرها نبود که محرم و صفر بتوانی حتی به همشهریهایت خیرات بدهی. کسی جرأت نداشت دستهجمعی به زیارت برود. آن سالی که بازداشت شدم قرار بود با چند نفر از قوم و خویشم پای پیاده برویم کربلا و توی راه چندتا از آشناها هم به جمع ما ملحق شوند، یک روز مانده بود به روز پیادهروی مرا بازداشت کردند. هیچ وقت فکرش را نمیکردم صدام با آن وضعیت دستگیر و در نهایت اعدام شود. او خون ما شیعیان را توی شیشه کرده بود. حتی نمیتوانستیم برای امامحسین(ع) عزاداری کنیم. خدا جای حقی نشسته و انتقام ما را از صدام گرفت. از زمان فرار صدام وضع ما به کلی تغییر کرد و خدا را شکر ۱۵-۱۶ سال است که آزادانه برای اهلبیت(ع) عزاداری میکنیم. توی این چند ساله که پیادهروی اربعین راه افتاده باعث شده اتحاد شیعیان عراق با سایر کشورها محکم شود، این هم از برکت امام حسین(ع) است. شاید هیچ جای دنیا نباشد که این همه زائر بیاید و مردم اینطور و با همه وجود به آنها خدمت کنند.»
۳ کیلومتری نجف جاده قفل است ومسافرها پیاده میشوند تا بقیه راه را پیاده بروند. پیر و جوان توی جاده ایستادهاند تا زائران را برای استراحت به خانه خود ببرند، بعضیهایشان التماس میکنند.
مسیر زائران مشخص است همگی میروند بهسوی حرم حضرت علی(ع) تا پس از زیارت از کنار قبرستان قدیمی «وادی السلام» به مسیر پیادهروی بروند؛ قرارها عمود اول است.