آیا استیضاح، سیاست خارجی ترامپ را تغییر میدهد؟
اندرو سالیوان، روزنامهنگار بریتانیایی- امریکایی در مقالهای در وبسایت فارن پالیسی مینویسد: در آخرین مطلبم به این موضوع پرداخته بودم که دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده باید استیضاح شود، چرا که او بارها نشان داده است نمیتواند منافع مردم را به اهداف سیاسی خود ترجیح دهد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، از زمانی که من آن مطلب را نوشتم ترامپ با درخواست از دولت اوکراین برای آغاز تحقیقات قضایی علیه فرزند جو بایدن، رقیب انتخاباتیاش، نشان داده که این نگرانیها بیمورد نبوده است. اگر ترامپ چنین چیزی را علنا اعلام میکند، مطمئن باشید در صورتی که فروش امریکا برای خودش سود داشته باشد، این کار را هم در دیدارهای خصوصی انجام میدهد.
و به خاطر داشته باشیم او همه این کارها را با اختیار خود انجام داده است. هیچکس ترامپ را مجبور نکرده بود در ماجرای اوکراین، موسسه امنیت سایبری کراوداسترایک و سرور کمیته ملی حزب دموکرات امریکا دنبال توهم توطئه باشد. هیچکس او را به قطع کمکرسانی به اوکراین و فشار به رییسجمهور این کشور برای تحقیق در خصوص خانواده جو بایدن مجبور نکرده بود (اوکراین قبلا در مورد پرونده فرزند بایدن تحقیق کرده و هیچ مدرک خاصی مبتنی بر خطاکار بودن این خانواده پیدا نکرده بود). هیچ کس از ترامپ نخواسته بود که وکیلش را به اوکراین بفرستد تا به دنبال این اهداف دست نیافتنی باشد. به یاد داشته باشید که درخواست از ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین برای همکاری با ویلیام بار، دادستان کل ایالات متحده در مورد این موضوع ساختگی، کاملا نظر خود ترامپ بود. نانسی پلوسی، رییس مجلس نمایندگان، به او نگفته که چنین جرایم قابل استیضاحی را مرتکب شود. خلاصه اینکه او تمامی این کارها را به ابتکار خودش انجام داده است.
این نتیجه نسبتا واضح سوال دیگری در ذهن ایجاد میکند، سوالی که دموکراتها، جمهوریخواهان، گروههای مستقل و سایر کشورهای جهان نیز باید نگران آن باشند: حالا که قرار است استیضاح انجام شود (و احتمالا منجر به رایگیری رسمی مجلس خواهد شد)، این وضعیت چه تاثیری بر سیاست خارجی ایالات متحده میگذارد؟
چه ترامپ را دوست داشته و چه از او متنفر باشید، مهم است که ببینیم آیا این استیضاح بر جایگاه امریکا در جهان و سیاستهایی که این کشور میتواند در ماههای آینده اتخاذ کند، تاثیری میگذارد یا خیر.
بدیهیترین دغدغه این است که فرآیند استیضاح در روند حل و فصل مسائل داخلی و سیاست خارجی امریکا اختلال بزرگی ایجاد کرده و کار را برای دولت ترامپ سختتر کند. ترامپ یا کاخ سفید چطور قرار است با مشکلاتی نظیر مواد مخدر، خشونت مسلحانه، افغانستان، کرهشمالی، جنگ تجاری و غیره کنار بیاید، در حالی که زمان زیادی را صرف مبارزه برای ادامه حیات سیاسی خود میکند؟
دغدغه بعدی این است که استیضاح موجب شده فضای چندقطبی که مدتی مانع از پیشبرد سیاستهای امریکا شده بود، عمیقتر شود. خصوصا زمانی که ترامپ سعی داشت کل ماجرا را طوری جلوه دهد که گویی یک داستان ساختگی از سوی پلوسی، کلینتونها، شبکه خبری «ام اس ان بی سی»، جورج سوروس یا هرکس دیگری است، تا به این وسیله بتواند طرفدارانش را متقاعد کند. (او فقط بازیگرانی چون مریل استریپ و رابرت دنیرو یا خواننده امریکایی دیکسی چیکس را مقصر جلوه نداده است، اما صبر کنید، وقت آن هم میرسد!)
اما آیا تاثیر فرآیند استیضاح بر سیاست قابل توجه است؟ من بعید میدانم. برای درک چرایی این موضوع خوب است که تاثیرات کوتاهمدت استیضاح بر توانمندی ترامپ برای اجرای موثر سیاست خارجی و تاثیرات بلندمدت آن بر قدرت نسبی ایالات متحده را از هم تفکیک کنیم. در موضوع نخست، اگر دولت امریکا به دنبال سیاست خارجی بلندپروازانه، فعال، کارآمد و موفق بود، امکان داشت استیضاح آثار منفی داشته باشد. اگر این طور بود، حتی دموکراتها نیز که در موضوعات دیگر مخالف ترامپ هستند امکان داشت نگران این باشند که شاید استیضاح باعث شکست تلاشها برای حل مشکلات بزرگ بینالمللی و یا پیشبرد منافع ملی امریکا شود.
اما این موضوعی نیست که سریع حل شود. در واقع دولت ترامپ هنوز نتوانسته در عرصه سیاست خارجی دستاورد مهمی داشته باشد و ابتکارات غلط و متعددش او را به بنبست کشانده است. کره شمالی در حال ساخت سلاحهای هستهای بیشتری است و موشکهای خطرناک بیشتری را آزمایش میکند؛ ایران با از سرگیری تدریجی برنامه هستهای خود به مقابله با کمپین «فشار حداکثری» ترامپ برخاسته و به روشهای دیگر نیز امریکا را به چالش میکشد؛ نسخه اصلاحشده توافق تجاری با کانادا و مکزیک (که از ابتدا نیز موفقیت چشمگیری محسوب نمیشد) هنوز به تصویب نرسیده؛ روابط با روسیه همچنان بدون تغییر مانده است؛ طرح صلح خاورمیانه دیپلمات تازهکار و داماد ترامپ، جرد کوشنر، که اکنون به عنوان مشاور ارشد رییسجمهور فعالیت میکند نیز به جایی نرسیده است و حمایتهای بیقید و شرط امریکا از محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان نیز موجب تشدید بیثباتی منطقه شده است؛ به علاوه، برخلاف ادعاهای اخیر ترامپ، ثابت شده که جنگ تجاری با چین نه خوب است و نه میشود به راحتی در آن پیروز شد.
همه موارد فوق به علاوه گاف اخیر ترامپ در مورد اوکراین همگی حاصل دسترنج خود او هستند. با توجه به نداشتن یک دید راهبردی واضح، ناتوانی در تصمیمگیری، ایدههای ناآگاهانه در مورد مسائل مهم و بیقراری ترامپ برای حمله که اصلا با دیپلماسی جدی همخوانی ندارد، میتوان گفت رییسجمهور امریکا در حوزه سیاست خارجی، تشکیلاتی بههمریخته و ناکارآمد را مدیریت میکند. او قول بهکارگیری «بهترین افراد» را داده بود، اما در عوض زیردستانی را برای خود انتخاب کرد که یا به دلیل رسواییهای کیفری مجبور به استعفا شده (مانند مایکل فلین مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده) یا از سوی خود رییسجمهور اخراج شده بودند (مانند دو مشاور امنیت ملی سابق، اچ آر مک مستر و جان بولتون، و وزیر خارجه سابق این کشور رکس تیلرسون و بسیاری دیگر) . پستهای کلیدی دولت همچنان خالی مانده، هزینههای کابینه به بالاترین حد رسیده و به نظر میرسد خود رییسجمهور نیز بیش از آنکه به دنبال گسترش و پیگیری یک سیاست خارجی منسجم و موفق باشد، به توطئههای کم ارزش روی آورده است.
اگر کاخ سفید تحت فشار استیضاح هم نبود، باز در کوتاهمدت در زمینه سیاست خارجی به پیشرفت خاصی دست پیدا نمیکرد. درست است که ما دایما شاهد کنفرانسهای مطبوعاتی عجیب و خجالتآور با مهمانان خارجی هستیم، اما این موضوع نیز برای ما جدید نیست. ترامپ برای استیضاح نیازی به بدرفتاری با رهبران خارجی در نشستها نداشت. حتی زمانی که او نیت بدی ندارد - مانند تمایل او به «خروج از پروژه ملتسازی» و اجتناب او از حضور دایمی نظامیان امریکایی در مکانهایی چون افغانستان یا سوریه- رویکرد بیفکرانهاش در تصمیمگیری باعث میشود تا بدترین روش ممکن را انتخاب کند و در این راه حتی آمادگی لازم یا توجه کافی به عواقب طولانیمدت نیز کمکی به او نخواهد کرد.
در واقع هرکسی نحوه مدیریت روابط خارجی ایالات متحده در دولت ترامپ را مشاهده کند، خود به این نتیجه میرسد که استیضاح او کاملا درست است. هر چه او زمان و توجه کمتری به امور خارجه اختصاص دهد برای همه بهتر خواهد بود.
اما این موضوع در بلندمدت چه اهمیتی دارد؟ در اینجا پرسش این است که آیا رییسجمهور قادر است در داخل، سیاستی را پیش بگیرد که ایالات متحده را تا زمانی که امکان دارد در اوج قدرت نگه دارد و به بیشتر مردم امریکا این اجازه را بدهد تا زندگی طولانیتر و امنتری داشته باشند؟ سیاستهای هوشمندانهای که با شیوع مواد مخدر مقابله کرده، خشونت مسلحانه را کاهش داده، در برابر تغییرات آب و هوایی و بلایای طبیعی از ما محافظت کرده، زیرساختهای ویران شده امریکا را بازسازی کرده، استانداردهای آموزشی را بهبود بخشیده، در کوتاهمدت به نفع بسیاری از مردم امریکا تمام شده و در بلندمدت نیز رقابتپذیری جهانی امریکا را حفظ کند. عدم موفقیت در پیشبرد این مسائل به دیگران اجازه میدهد تا به راحتی حاشیه برتری امریکا را کم کرده و تصویر جهانی آن را خدشهدار کنند.
شاید اگر ترامپ در جبهه داخل در زمانی کوتاه به دستاوردهای خوبی رسیده بود و استیضاح باعث میشد اقدامات مثبت او تحت تأثیر قرار بگیرد، مخالفت با این موضوع قابل توجیه بود. اما اکنون سیاست داخلی ترامپ نیز شکست خورده است. برنامه کاهش مالیاتی که او در سال اول ریاستجمهوریاش اجرا کرد باعث وخیم شدن اوضاع نابرابری در جامعه شد اما مزایای ماندگاری برای اقتصاد نداشت (به همین دلیل است که او رییس بانک مرکزی ایالات متحده امریکا را که خود منصوب کرده است به دلیل رشد اقتصادی کند امریکا دایما مقصر میداند.) او با وعده بازسازی عظیم زیرساختها روی کار آمد اما هنوز به خودش زحمت نداده که یک برنامه منسجم پیشنهاد دهد. حتی زمانی که کنترل مجلس و سنا در اختیار جمهوریخواهان بود نیز تلاشهای بیثمر او برای لغو «قانون مراقبتهای پزشکی ارزان» به جایی نرسید.
قرار نیست در مرز مکزیک دیوار واقعی وجود داشته باشد، قطعا مکزیک با آن موافقت نمیکند و دیواری که او برای ساختش از بودجه وزارت دفاع خرج کرده است به هیچوجه موجب کاهش مهاجرت غیرقانونی نخواهد شد. برخی از وزرای کابینه مانند بتسی دواس (وزیر آموزش) و دیوید برنهارد (وزیر کشور) اعمال مخرب خود را ادامه خواهند داد، اما این مساله فارغ از اینکه ترامپ استیضاح شود یا نشود، اتفاق میافتاد. بار دیگر باید گفت که قرار نیست استیضاح ترامپ بر توانایی او برای پیشبرد یک سیاست داخلی مثبت تاثیری داشته باشد، چرا که ظرفیت او برای این کار مدتهاست به پایان رسیده است.
همه این دلایل باعث میشود به این نتیجه برسیم که استیضاح به خودی خود تاثیر چندانی بر سیاست داخلی یا خارجی ترامپ نخواهد داشت. اما اگر اسناد مربوط به تخلفات دولت در نهایت باعث شود مجلس نمایندگان به استیضاح رای مثبت دهد، اگر مردم از این رای حمایت کنند، و اگر این تحولات جمهوریخواهان را نیز راضی کند تا کشور را ارجح بر حزب خود بدانند و از استیضاح حمایت کنند، کاخ سفید بهشدت مستاصل خواهد شد و در چنین شرایطی ترامپ ممکن است از سیاست خارجی برای به حاشیه راندن مساله استیضاح استفاده کند. (نکته جالب اینکه ریچارد نیکسون هم دقیقا از همین روش استفاده کرد!)