چه کسی زنان را به ورزشگاه راه داد؟
«چرا این زنان پرشور نباید حق حضور در ورزشگاهها را داشته باشند؟» اردیبهشت 1396 که حسن روحانی این جمله را در جمع زنان پرشوری که برای حمایت از او خودشان را به سالن 12 هزارنفری آزادی رسانده بودند، به زبان آورد، فکرش را نمیکرد محققشدن این خواسته برایش تبدیل به کلافی سردرگم شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، از زمان رویکارآمدن این دولت، درست شبیه به دولتهای قبلی، ولی با شدت بیشتری، بحث حضور زنان در ورزشگاه مطرح شده، ولی عملا گام بلندی که نشانهای از پیشرفت در این زمینه باشد، برداشته نشده است. جستهگریخته زنان توانستهاند به ورزشگاه بیایند؛ با تعداد کم و پس از عبور از فیلتر گزینش. در سایه همین گامهای کوچک اما بالاخره اتفاق مهمی رخ داده و قرار است برای اولینبار به صورت «نیمهرسمی»، زنان آزادانه طعم حضور در ورزشگاههای فوتبال را بچشند و برای بازی ایران با کامبوج راهی «آزادی» شوند. اینکه چرا «نیمهرسمی» هم دلیل دارد؛ اول «رسمی» به این خاطر که بالاخره برای اولینبار بعد از انقلاب اسلامی تعدادی از زنان علاقهمند به فوتبال توانستهاند بلیت بخرند و شرایط را برای حضورشان در ورزشگاه آماده کنند. اما «نیمهرسمیاش» هم این است که به اندازه استقبالی که زنان از این فرایند داشتهاند، بلیتی فروخته نشده است. پیشتر میگفتند قرار است یکدهم ظرفیت ورزشگاه برای بازی با کامبوج در اختیار زنان قرار بگیرد؛ یعنی چیزی نزدیک به هشت هزار نفر. بعد اما مسئولان فدراسیون فوتبال در اقدامی نسنجیده اعلام کردند 10 درصد ظرفیت مردانی که قرار است برای این بازی به ورزشگاه بیایند بلیت برای زنان کنار میگذارند! تصور آنها این بود که نزدیک به 15 هزار مرد از این بازی دیدن میکنند، پس باید چیزی نزدیک به هزارو 500 بلیت برای ورود زنان به ورزشگاه بفروشند. این مورد را به صورت رسمی مشاور فرهنگی فدراسیون فوتبال اعلام کرد و گفت که دو جایگاه را برای آنها در نظر گرفتهاند؛ یعنی تقریبا هزارو 600 زن میتوانند راهی ورزشگاه شوند. فردای آن روز اما ظاهرا وزیر ورزش در دستوری فوری، به فدراسیون امر کرده که این تعداد باید به چهارهزارو 600 نفر؛ یعنی به هشت جایگاه ارتقا پیدا کند. دستآخر هم که سههزارو 500 صندلی برای زنان تا به الان فروخته شده و شایعاتی هم مطرح شده که امروز و فردا دوباره قرار است تعداد کم دیگری بلیت برای آنها در نظر گرفته شود. حالا چه با سههزارو 500 و چه با چهارهزارو 600 نفر، بالاخره زنان برای اولینبار قرار است با تهیه بلیت راهی ورزشگاه شوند و دیدار تیم ملی و بازیکنان این تیم را ببینند؛ اتفاقی که از آن بهعنوان یک «گام مثبت» یا شاید یک «پیروزی کوچک» نام برده میشود. همین گام و همان پیروزی کوچک، حالا محل اختلاف شده است؛ فعلا افراد مختلفی ادعا میکنند تلاشهای آنها به نتیجه نشسته و این پیروزی، هرچند کوچک، را باید به نام آنها زد.
فعالان حقوق زنان
این عده در راستای ورود زنان به ورزشگاه تلاش بسیار زیادی کردهاند؛ آنها بهویژه در چندسال اخیر با راهاندازی کمپینهای ریزودرشت سعی کردهاند توجه مسئولان را جذب کنند که ورود به ورزشگاه حق طبیعی آنهاست؛ در این راه البته تلاشهای زیادی هم کردند و بعضا با بازداشتهای موقتی که رفتند، تاوانش را هم دادند. عدهای هم با ریشگذاشتن و آرایشهای مردانه، به ورزشگاه رسیدند و با گذاشتن عکس و تصویر از این اتفاق، تلاش کردند وضعیت زنان برای ورود به ورزشگاهها در ایران را دستکم در رسانههای مختلف جهانی برجسته کنند. آنها البته پای ثابت تجمعات بعضا اندک و گاهی بزرگی بودند که هربار به بهانه انجام یک دیدار بزرگ، جلوی در ورزشگاه آزادی جمع میشدند. این عده حالا میگویند ورود زنان به ورزشگاه برای دیدار ایران با کامبوج حاصل تلاشهای بیوقفه آنها بوده وگرنه همین گام کوچک هم محقق نمیشد. مخالفان این افراد میگویند جواز ورود زنان به ورزشگاه بهخاطر تهدیدهای فیفا صادر شده وگرنه تلاش آنها برای مسئولان ایرانی چندان قابل رؤیت نبوده است. دلیل این گروه آخر که اعتقاد دارند نقش فعالان زن در این موضوع چندان پررنگ نیست هم شنیدنی است: آنها میگویند اگر تلاش فعالان حقوق زنان به نتیجه نشسته، باید ورود زنان برای همه بازیها، نه فقط بازیهای ملی آزاد شود. پس مشخص است که تلاش فیفا بوده که توانسته بازیهایی را که زیر نظر این نهاد بینالمللی برگزار میشود با حضور زنان برگزار کند. پاسخ فعالان زن هم اما روشن است: اگر تلاشهای بیوقفه ما نبود، هرگز فیفا، فدراسیون فوتبال را مجبور به چنین کاری نمیکرد.
فیفا
با مروری ساده بر رسانههای خارجی، این موضوع کاملا مشهود است که همگی ورود زنان به ورزشگاهها در ایران را بهخاطر تلاش و البته فشار فیفا میدانند. آنها با پررنگکردن یکی، دو بیانیه اخیر اینفانتینو، رئیس فیفا، به این مورد اشاره میکنند که فدراسیون فوتبال ایران بهخاطر ترس از تعلیق، مجبور شده به خواسته فیفا احترام بگذارد و مسیر را برای ورود زنان به ورزشگاه هموار کند. حرف آنها هم فعلا برش داشته؛ فدراسیون فوتبال ایران موظف شده از این بهبعد، تمامی بازیهای ملی را که زیر نظر فیفا و به میزبانی ایران برگزار میشود با حضور زنان برگزار کند. حتی خود جانی اینفانتینو هم تأکید زیادی داشته که این امر محقق شود. این مرد سوئیسی-ایتالیایی بعد از سفرش به ایران و در تنگنا قرارگرفتن از سوی مدافعان حقوق بشر، قول داد مسئله ورود زنان به ورزشگاه در ایران را حلوفصل کند. او حالا در هر نشستی که با مسئولان اروپایی و جهانی دنیای فوتبال دارد طوری از ورود زنان به ورزشگاهها در ایران حمایت میکند که از آن بهعنوان یک پیروزی و برد به نفع خودش یاد میکند. اینفانتینو البته میتواند چنین ادعایی داشته باشد؛ او بعد از سفرش به ایران و دیدار با حسن روحانی، به سوئیس برگشت و خبر داد که رئیسجمهور ایران قول داده مشکل ورود زنان به ورزشگاهها را حل کند؛ با پیگیریهای فیفا، بالاخره این موضوع، هرچند به صورت ناقص اما عملی شده است. البته اینکه کار، کار فیفاست هم محل سؤال است؛ مگر نه اینکه قوانین فیفا از مدتها پیش وجود داشته؟ پس چطور میشود در بازه تقریبی یکساله، فشار این نهاد بر فدراسیون فوتبال ایران بیشتر میشود؟ اینجا دوباره فعالان حقوقبشری میگویند تلاشهای آنها بوده که فیفا را وادار به این کار کرده است؛ بیشتر مدافعان حقوق زنان؛ چه در داخل و چه خارج از ایران، با ارسال مستندات زیادی به فیفا، از این نهاد خواسته بودند مسیر را برای ورود زنان به ورزشگاهها در ایران هموار کنند. حالا آنها میگویند فیفا به درخواست این عده عمل کرده و درواقع باید این مهم به اسم همین افراد زده شود.
وزارت ورزش
وزارتیها هم در بحث حضور زنان به ورزشگاه سهیم هستند و هرچند کمتر ادعایی دارند، ولی در خفا، ورود زنان به ورزشگاه را به اسم خودشان زدهاند. چه آن زمان که محمود گودرزی سکان وزارت ورزش در دولت روحانی را به دست داشت و چه بعدها که مسعود سلطانیفر هدایت این مجموعه را بر عهده گرفت، همواره تلاشها برای ورود زنان به ورزشگاه در جریان بوده است. البته اعتقاد هر دو وزیر مبنی بر این بود که کارها باید به آهستگی و در خفا پیش برود. هر دو از جنجالی احتمالی که برخی رسانهها ممکن بود در این ماجرا راه بیندازند، خبردار بودند و ترجیح میدادند اگر گامی هم در این زمینه برداشته میشد، بدون هیاهوی خبری باشد. حلوفصلشدن مشکل ورود زنان به ورزشگاه برای تماشای مجدد رقابتهای والیبال، در راستای همین حربه به دست آمد؛ دستکم این ادعایی است که وزرای یادشده دارند. البته از بحث رایزنیها هم نباید به این سادگی گذشت. در کنار این دو وزیر، شخص رضا صالحیامیری، رئیس کمیته ملی المپیک، قرار میگیرد. او که معتقد بود مشکل ورود زنان حلشدنی است و باید زیرساختها فراهم باشد، به تعامل نهادهای مختلف اعتقادی ویژه داشت و هنوز هم میگوید با تعامل میشود همه نگرانیها در این زمینه را از بین برد. نقش این افراد در محققشدن این گام کوچک، ملموس ولی بسیار کمرنگ است. کمرنگبودنش شاید به خاطر چراغخاموش حرکتکردن آنها در این ماجراست؛ موضوعی که البته باعث شده مخالفان آنها بگویند اگر قرار بود این آدمها کاری برای ورود زنان به ورزشگاه کنند، خیلی زودتر دست به کار میشدند، پس زیاد هم نباید در این زمینه مدعی باشند.
مراجع تقلید
بحث ورود زنان به ورزشگاه یکی از مهمترین بحثهای دهه اخیر در ایران بوده است؛ چه زمانی که احمدینژاد ایستاد و گفت این مشکل را حل میکند و چه زمانی که روحانی وعده داد زنان به ورزشگاه میروند، میدانستند باید نظر مثبت مراجع تقلید را در این زمینه بگیرند. این موضوع اما چندان هم راحت نیست؛ تعدادی از مراجع با گفتن «جایز نیست»، پروسه ورود زنان به ورزشگاه را رد میکردند، ولی در این بین عدهای، هرچند اندک نیز بیان میکردند که اگر مسائل شرعی رعایت شود و ورودی و خروجیها جداگانه و جایگاهها بهگونهای تعبیه شود که خطایی رخ ندهد، ایرادی نیست. بااینحال، کیست که نداند اگر نگرانی مراجع تقلید در این زمینه برطرف نمیشد، بعید بود حتی همین نزدیک به چهار هزار زن هم وارد ورزشگاه شوند. در این بین، مخالفت مراجع تقلید با ورود زنان به ورزشگاه اختلاف بسیار فاحشی با موافقت مشروط آنها داشت.
فدراسیون فوتبال
آیا باید فدراسیون فوتبال را هم در داستان ورود زنان به ورزشگاه سهیم کرد؟ عملا این نهاد نقش اصلی را ایفا میکند. آنها باید ورزشگاه و زیرساخت را مهیا و مسیر را برای ورود زنان به ورزشگاه هموار کنند، ولی آنهایی که از نزدیک مهدی تاج و پیشتر علی کفاشیان را میشناسند، میدانند این دو نفر، آدمهایی نیستند و نبودند که بخواهند در این داستان نقش آوانگارد را ایفا کنند. این دو بیشتر نقش «بلهقربانگو» را داشتهاند؛ در واقع در این مورد اگرچه در رسانهها به حق طبیعی زنان برای ورود به ورزشگاه بعضا تأکید کردهاند، ولی هر بار حرفهایشان را هم تغییر دادهاند و با گفتن اینکه همه نهادها باید دراینباره تصمیم بگیرند، سعی کردهاند خودشان را از این داستان جدا کنند. فدراسیوننشینها اما نمیخواهند بهسادگی از کنار این موضوع عبور کنند؛ آنها حالا بالاخره مدعی هستند توانستهاند با رایزنی با نهادهای مختلف، تا حدودی این داستان را حلوفصل کنند. شاید مسئولان این نهاد عملا از آن بهعنوان یک برد یا موفقیت یاد نکنند، ولی طبیعتا بعدها و در گذر زمان، قطعا به فراخور حال، گریزی به این داستان میزنند و سهم خودشان را در هموارکردن ورود زنان به ورزشگاه برجسته میکنند.
نمایندههای مجلس و سیاسیون
نمیشود نقش این افراد را هم نادیده گرفت؛ اگرچه اندک، ولی بااینحال، چندین نفر از نمایندگان مجلس همواره تلاش کردهاند مسئله ورود زنان به ورزشگاه را مطالبه کنند. نطقهای اندک آنها در مجلس و پیگیریهای آنها بیتأثیر در عملیشدن این خواسته نبوده است. سیاسیون هم در کنار نمایندههای مجلس سهیم هستند. بالطبع نقش آنها در رایزنی با نهادهای بالاتر بیتأثیر نیست؛ پس اگر در آینده یک یا چند نفر از میان همین افراد مدعی شوند که کار، کار آنهاست، نباید زیاد تعجب کرد. مخالفان این عده هم کم نیستند؛ آنها میگویند این دغدغه نزدیک به یک دهه وجود داشته و از نمایندگان مجلس توقع بسیار بیشتری داشتهاند.
رسانهها
سهم رسانهها هم کم نیست؛ با این تفاوت که نقشی دوگانه داشتهاند؛ رسانههای نزدیک به جریان اصلاحات بیشترین حمایت را از ورود زنان به ورزشگاه داشتهاند و با بازتاب خواستههای زنان و پررنگکردن اتفاقات رخداده در این زمینه، نقش مهمی در هموارکردن این مسیر ایفا کردهاند. در آن سو اما رسانههای مخالف هم تعدادشان کم نیست. همین حالا هم رسانههای نزدیک به جریان اصولگرا و البته نگاه حاکم بر صداوسیما، از بحث ورود زنان به ورزشگاه بهعنوان فاجعه یاد میکنند و با یادآوری اتفاقات دیگر، میگویند ورود زنان به ورزشگاه در اولویت نیست. جدال این دو طیف از رسانهها، در طول دهه اخیر همواره وجود داشته است.
کار، کار خودشان است!
در بین طیفهای مختلفی که میخواهند سهم خودشان در داستان شیرین ورود زنان به ورزشگاه را پررنگ جلوه دهند، عدهای هم هستند که همچنان علاقه دارند مسائل بعضا بیربط را به هم ربط بدهند! آنها با بیان این جمله که «کار خودشان است»، میگویند فضایی به وجود آوردهاند تا بحث ورود زنان به ورزشگاه را مطرح کرده و سر مردم را اینطور گرم کنند! به عقیده این افراد، نه فعالان حقوق زنان، نه فیفا، نه وزارتیها و نه فدراسیوننشینها نقشی در این زمینه نداشتهاند، بلکه «خودشان» این موضوع را برجسته کردهاند تا حواسها از بقیه مشکلات جامعه پرت شود.