عکسهایت را برای خودت نگهدار!
پدیده عکس و عکاسی در پهنای زمان، تغییر کم نداشته است. این یادداشت، یک جستار فنی یا تاریخی پیرامون عکاسی نیست، بلکه به دنبالههای اجتماعی عکس امروز میپردازد. تحلیلی که شاید عمومیت نداشته باشد یا حتی بدبینانه به نظر آید، اما میرود که فراگیر شود.
بنابراین اگر شما خواننده محترم در قاب این تحلیل نمیگنجید، پوزش میخواهم. ضمن آنکه این یادداشت به دنبال آن نیست که یک حکم کلی راجع به پدیده تصویر و تصویرشدگی دهد، بلکه یک جستار انتقادی است در خصوص نحوه استفاده از شبکههای مجازی که بر پایه تصویر و به صورت بدیهی درآمده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، تقریبا در هر خانهای آلبومی است از عکسهای قدیمی. اما رفتهرفته، این آلبومها «دود میشوند و به هوا میروند». زمانی نه چندان دیر، آلبومها همانند یک دفترچه خاطرات بود و عکسها جهت ثبت در تاریخ برداشته میشدند تا روزی، در خلوت و جلوت، به مثابه یک ضیافت ورق بخورند. امروزه اما، تغییرات فنی و سبک زندگی مفهوم این ایده را به کلی دگرگون کرده است؛ بیراه نیست اگر همین آینده نزدیک، سخن از زبان تصویر گفته شود. پدیده سلفی (خویشگرفت) یکی از بدیهیات زندگی روزمره شده است. در کنار آن، شبکههای پرشمار اجتماعی به مثابه بازار پر رونق عکسهای خوشبختی است که به همان سرعتی که تولید میشوند، مصرف میشوند. اما حتی این پدیده نیز امر مذمومی نیست.
مشکل از آنجا شروع میشود که از مرحلهای، مخاطبان آلبومهای مجازی، در همان حالی که تصویر شما را پسند میکنند، خویشتن خویش را قضاوت میکنند؛ زمانی که مخاطب با چند تصویر منتخب از چند فرد گوناگون مواجه شود، ذهنش شروع به سناریوسازی کرده و قبل و بعدی برای عکسها میسازد. با افزایش این تصاویر، مخاطب به دنبال جایگاه خویش است و تلاش میکند قد و قامت خود را در ردیف این خوشبختیها بیابد؛ مقایسه خود با موقعیتهایی که از دیگران ساخته شروع میشود؛ کنجکاوی تشدید میشود؛ بازدید مدام صفحه یک اعتیاد میشود. بازخواست خود آغاز میشود: چرا من به اندازه کافی خوشبخت نیستم؛ چرا من موقعیت دیگران را ندارم؛ چرا دیگران خوشاقبال و طالع من شوم است. استفاده ناصحیح از این شبکهها یا پیامد اجتنابناپذیر استفاده از آنها، «تصویرسازی» و «حسرتزایی» را موجب میشوند. از یک مرحلهای، مقصریابی شروع میشود: خانواده، همسر، کار، دوستان، شهر محل زندگی و... مظنونین هستند و ارتباطات پیشین آسیب میبینند.
بدیهی است که این قیاسها و سناریوسازیها و میزان مقاومت در برابر این جریان، به عوامل بسیاری بستگی دارد: آموزش، تربیت، عزت نفس، تجربه و پختگی، آگاهی و غنای فرهنگی و بسیار عوامل دیگر در کند شدن و حتی خنثیسازی این فرآیند کمک میکند. اما متاسفانه، سازوکار این آلبومها، مبتنی است بر پرتوافکنی بر لحظات خوب دیگران و برجسته ساختن کمبودهای خویشتن. با تکرار چند باره و چند روزه این فرآیند، لحظات تاریک و کمبودها بیشتر شده و به استیصال فزایندهای میانجامد. البته سیستم شما را فراموش نکرده است. شما هم برای فرار از این حملات میتوانید وارد این «بازی تصاویر» شوید و شما هم لحظات خوبتان را به مقابله بفرستید. اگر لحظات خوب نداشته باشید، کم باشد یا در قد و قوارههای تصاویر رقبا نباشد، حرکت بعد شما آغاز میشود: خوشبختی بسازید. این فعالیتهای شما، دعوتنامه ناخودآگاهی است برای دیگران تا به این بازی تصویر ملحق شوند. بازی ادامه مییابد.
اضطرابها بیشتر میشود؛ از تصاویر، هویتی برایتان ساخته شده است که بازتابنده کامل واقعیت شما نیست. از یک جایی باید خودتان را شبیه تصاویرتان و تصورات دیگران از خودتان کنید و این آسان نیست. معاشرتها کمتر خواهد شد، چراکه هر لحظه امکان مخدوش شدن تصویرتان میرود. خودتان میتوانید ادامه این روند را حدس بزنید. درست شبیه به بازیهای استراتژیک که تقریبا همه تجربه آن را داشتهاند. ما نیز مهرههای بازی دیگرانی شدهایم که چندان پیدا نیستند. شما برای پیشبرد بازی باید خودتان را قوی کنید؛ از انبار پررونق سیستم قرض کنید؛ مبادله کنید؛ چانه بزنید؛ حقه بزنید؛ نقش بازی کنید؛ تیم بسازید؛ خیانت کنید و... یک بازی که میشود «تصویرشدگی» نامید. تصاویرتان از آخرین دورهمی، تازهترین سفر، عادتها، ژستها و کژنماییهای مبهوتکننده و «همین حالاهای» پرشمار که غایبان را به تصور میاندازند.
ارتباط اجتماعی به ارتباط و مبادله تصورات تقلیل مییابد؛ رابطه فرد- فرد به رابطه تصور- تصور فروکاهیده میشود. هر لغزشی که تصویر ذهنی افراد را از دیگری مخدوش کند، میتواند به افسردگیها و بیاعتمادیهای وسیع منجر شود. مثل هر ساختار زبانی دیگر، در اینجا نیز تصاویر، بار نمادین و استعاری دارند؛ مجموعهای از رفتارها و سبکهای مختلف زندگی را با خود تعریف کرده است. حتی زاویه دوربین، نور و حرکات دست به مثابه الفبای این زبان، مفهومی را منتقل میکنند که پیشتر و بر اثر بمباران تصاویر، بین مخاطبان به صورت قاعده پذیرفته شده است. دیگر حتی تصاویر کوچک و به ظاهر کماهمیت میتواند ویرانگر شود. کم نیستند افرادی که با دیدن تصویر کیک عصرانه یک دوست، بد اقبالیهای خویش را شماره میکنند. این روزها، تصویرها از ابزار ثبت، به هدف بدل شدهاند. چندی پیش با یکی از دوستان مقیم بارسلونا همکلام شدم که تورگردان هم بود و گردشگران ایرانی زیادی را در بارسلونا و اروپا گردانده است. خاطرات ایشان از گروههای مختلف بسیار شنیدنی بود: از گردشگرانی میگفت که با صرف هزینه زیاد آمده بودند و بیشتر از آنکه کشف فضا کنند، تنها به فکر تولید تصویر و ممتاز شدن از گروه مخاطبان صفحههای شخصیشان بودند. ایوان کلیما زمانه اکنون را عصر زباله اطلاعات نامیده است: انبوه اطلاعات به همان سرعت که تولید میشوند، دور ریخته میشوند.
اما به نظر میرسد امروز از این هم فراتر رفتهایم و عصر زباله تصاویر آغاز شده است. تصویرهای پرشمار تولید میشوند، به سرعت مصرف میشوند، اما دور ریخته نمیشوند. این تصاویر در ذهن مخاطبان بسیار انباشت میشود و کمکم به ناخودآگاهشان منتقل میشود؛ به قضاوتها و پیشداوریهای فراوان ختم میشود؛ آستانه تحمل مشکلات را کاهش داده و خلاقیت عبور از بحرانها را کمرنگ کرده و امید و اعتماد به نفس را پایین آورده است و در نهایت «اینکه دیگران خوشبخت و ما بدبختیم». متاسفانه پدیده «عقلشان به لنزشان» در حال فراگیری است و ما از عصر تحلیل و تخیل به عصر تصویر و تصور غلتیدهایم. شاید بهتر باشد این گونه عنوان شود که ذهن ما زبالهدان تصاویری است که دیگران تولید کردهاند که شاید در نگاه نخست هدف دیگری داشتهاند، اما در لایههای پسین خود، تسلسلی از «دیگرکس پنداری» و «خودخس پنداری» را همراه دارند.
بازی تصویر از این هم فراتر رفته است. احساسات مختلف روزمره، به ایموجیها و شکلکها تقلیل یافتهاند. حتی معماری و شهرها هم در حال برساخته شدن با تصاویرند. این روزها سبکی در معماری، بازارپسند شده است که معماری رومی نامیده شده است. برخی از برجستهترین این بناها صرفا ساخت یک پوسته کاذب از روی عکس شهرهای اروپایی است. استعارهای تلخ به این معنا که بناهای معمولی برای دیده شدن و بازارپسند شدن باید نقاب بزنند یا کمی آنطرفتر نوعی معماری سطح بالاتر، معماری archdaily که بر اساس نمونههای معرفی شده توسط این سایت، کپی دست چندمی از آنها را ارایه میکند.
همچنان که ساختمانها و شهرها هر روز به یکدیگر شبیه میشوند، انسانها هم روز به روز به هم شبیهتر میشوند و همانند محصولات کارخانهای در مقیاس انبوه تکثیر میشوند. یک خویشگرفت (سلفی) ساده میتواند موجی از جراحیهای زیبایی ایجاد کند. بینیهای اصلاحشده، گونهها و لبهای برآمده، مدل موها و لباس و ... و هر روز نیاز تازهای را برای مخاطبان و مصرفکنندگان تعریف میکنند. کارخانهای که دنیای سرمایهداری متاخر به راه انداخته است و کارگران آن، مصرفکنندگان بیخبر و ولیع هستند. کارگرانی که به جای گرفتن دستمزد، مشتاقانه در صف پرداختهای مختلف ردیف شدهاند و با هر بار مصرف تصاویر، ناخودآگاه به بازتولید ساز و کار این چرخ بیاحساس کمک کردهایم. شهروندان امروز فارغ از رنگها و ملیتها در یک مفهوم مشترکند: هر شهروند همزمان هم تولیدکننده تصویر و هم مصرفکننده تصویر است.
البته بسته به بنیانهای فرهنگی، اقتصادی و سرمایه اجتماعی هر سرزمینی، این پدیده تغیر دارد. گوشیهای جدیدتر، خانههایی ویژهتر، خودروهایی متمایزتر، سفرهای لوکستر، مهاجرت و اقامت به هر قیمت یا حتی ژست روشنفکری و منتقد گرفتن و تفضلنمایی و نقش دانای در اقلیت به نیت تولید تصویر، همه از نتایج این بازی تصاویر است که بهطور کلی به مصرف بیشتر حسرتها، قضاوتها، تنهاییها و افسردگیها میانجامد و در انتها، در بمباران شبانهروزی تصاویر، ویرانتر و بیپناهتر سر بر بالین میگذاریم.