x
۲۶ / شهريور / ۱۳۹۸ ۱۰:۵۵

در کمین گل‌فروشان

در کمین گل‌فروشان

سال80، 0/5درصد بودند، سال۹۰ شدند یکدرصد،‌ سال95 یکباره شدند دو برابر و رسیدند به 2درصد، از آن به بعد هم هروقت آمار می‌دهند، می‌گویند دانش‌آموزان معتاد حول و حوش همین عددند. عدد دقیق است یا نه، مسؤولان ستاد مبارزه با موادمخدر می‌گویند دقیق است ولی نمی‌دانم دخترکانی که درمانگران اعتیاد معتقدند مصرف‌کننده‌اند ولی اعتیادشان را بروز نمی‌دهند و رغبتی به ترک ندارند یا پسرکانی که هنوز اعتیادشان لو نرفته و در مدرسه کسی بو نبرده است نیز جزو همین آمارند یا نه.

کد خبر: ۳۸۱۲۹۷
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، سال96،  500 مدرسه بود، سال 97 رسید به 2000 مدرسه و امسال قراراست بشوند 2800 مدرسه و بروند در کانون نظارت‌های محسوس و نامحسوس پلیس و به گفته رئیس‌پلیس کشوری موادمخدر علاوه شوند به 150 مرکز آموزش عالی در سراسر کشور. 2800مدرسه و 150دانشگاه. اگر 150 را بگذاریم در کفه ترازوی دانشگاه‌های کشور که 2569 موردند و2800 را بچینیم مقابل مدارس ایران که بیش از 105هزار تایند، 2800 و 150 قطعا عددهایی کوچکند ولی پلیس می‌گوید شاید اینها کم باشند اما درد مشترکشان بودن در آسیب‌پذیرترین نقاط و آلوده‌ترین مناطق کشور است.

گشت‌ها چه می‌کنند؟

دیروز نه پلیس مبارزه با مواد مخدر و نه ستاد مبارزه با موادمخدر برای ارائه آمارهای به‌روز و جدید، درباره برنامه‌های امسال‌شان برای مبارزه با خرده‌فروشی اطراف مراکز آموزشی یا پراکندگی جغرافیایی مدارس و دانشگاه‌های آلوده، وقت مصاحبه به ما ندادند و ما را با حافظه تاریخی‌مان تنها گذاشتند و ما ماندیم با مشتی اطلاعات آرشیوی، با یک تفاهم‌نامه که سال 96 میان ستاد مبارزه با موادمخدر و پلیس بسته شد تا بساط خرده‌فروشان لااقل تا شعاع 500 متری مراکز آموزشی به‌خصوص مدارس جمع شود.

مهر امسال که بیاید، می‌شود دومین مهری که بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها مقارن است با طرح ویژه موادمخدری در کشور؛ طرحی که در آن نیروهای پلیس در سه قالب پیاده، موتوری و خودرویی از ساعات ابتدایی صبح تا ساعات تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها آن حوالی گشت می‌زنند و ساقی شکار می‌کنند، البته نه فقط ساقی که معتادان متجاهر، عرضه‌کنندگان اقلام ضد فرهنگی و خودروها و موتورسیکلت‌های مزاحم را.

این گشت‌ها سال 97 طبق آمارهای پلیس 2000 کیلو انواع موادمخدر را حوالی مدارس و دانشگاه‌ها کشف کردند، به یک روایت اما - روایت سخنگوی اسبق ستاد- 1900 کیلو مواد که در بسته‌های یک گرمی بوده‌اند و البته به روایت مسعود زاهدیان رئیس پلیس موادمخدر ناجا، موادی بیشتر از نوع گل، ماری‌جوانا و حشیش.

پیمان، یک دانش‌آموز معتاد

این داستانِ پیمان نیست، داستان رضا باشد شاید، داستانی با روایتگری یک درمانگر اعتیاد که اسم پسرک را برای ما فاش نکرد ولی دو شب پیش چند دقیقه مانده بود به یک نیمه‌شب سراسیمه رفته بود تا خانه رضا که از بدن‌درد داشت می‌مرد. رضا گل می‌زده، بعد رفته سراغ دستمال، دستمال را می‌گذاشته روی سیگار و پک پشت پک می‌زده وَرَش می‌شده، بعد هم از شر گل و دستمال پناه برده به ترامادول با آن بدن‌دردهای وحشتناک نیمه‌شب و بقیه داستان.

این داستان پیمان است ولی، دیروز خودش گوشی تلفن را از مادرش گرفت و با ما حرف زد. گفت دانش‌آموز است، مثل رضا و مثل خیلی از رضاهای دیگر که در مدرسه‌شان ساقی دارند. اسم مدرسه را که گفت شاخی آمد روی سرمان، از آن مدارس خاص و البته خوشنام که خیلی‌ها پزش را می‌دهند.

پیمان را همین ساقی، همین ساقی هم‌مدرسه‌ای دو سال پیش معتاد کرد، معتاد به سیگاری (حشیش)، گل، شیره، متادون و چیزی عجیب و غریب به نام کمیکال. پیمان صدایش گرفته و لحن حرف زدنش تند است، آخر برخی کلمات را هم می‌جود، هیجان‌زده که می‌شود بیشتر. کمیکال را او دو سال می‌ریخته روی سطحی صاف و به سر سیگار آب‌دهان می‌مالیده و دو سه پر از آن بر می‌داشته و می‌رفته توی هپروت، به قول خودش کما؛ پیمان می‌گوید هرکس اولین بار کمیکال بزند بالا می‌آورد.

ساقی مدرسه پیمان را کسی در مدرسه نمی‌شناسد به‌جز بچه‌هایی که از او جنس می‌خرند. پیمان معتقد است ساقی نامرد بود که او را معتاد کرد ولی او نامرد نیست که ساقی را لو بدهد، پسرکی دبیرستانی که هنوز یک رول گل را به بچه‌های هم‌سن و سالش می‌فروشد 15 هزارتومان.

گرچه آمار رسمی نداریم که تاییدمان کند ولی از این ساقی‌های درون‌مدرسه‌ای کم نیستند، خرده‌فروشانی در لباس دانش‌آموز و زیر نقاب معصومیت که آن سوی دیوارهای مدرسه، تازه پلیس می‌خواهد مراقب‌شان باشد که گیر ساقی‌ها  نیفتند.

عجب تناقض غریبی است این، آسیب‌ها از دل مدارس می‌جوشند و بیرون مدارس عده‌ای به این فکرند که دانش‌آموز نشئه یا خمار را بپایند. دیروز پلیس با ما مصاحبه نکرد تا بپرسیم بعد از دو سال گشتزنی ویژه حوالی مدارس و دانشگاه‌ها به‌جز دو تن موادمخدری که کشف شد، چه نتیجه دیگری به دست آمد و آیا حضور پلیس در آن حوالی به کاهش گرایش دانش‌آموزان و دانشجویان به موادمخدر یا سخت‌تر شدن دسترسی‌شان به مواد مخدر منجر شده است یا خیر. پاسخ این سوال را البته تقریبا یک سال قبل سخنگوی اسبق ستاد مبارزه با موادمخدر داده و گفته بود که این نظارت‌ها دسترسی به مواد را سخت‌تر کرده است، ولی این که آیا این نظارت‌ها جنبه پیشگیرانه داشته و باعث منصرف شدن دانش‌آموزان مشتاق مواد از این مسیر شده است یا نه همچنان بر ما مجهول است. با این حال مرتضی خوشگفتار، کارشناس درمان اعتیاد که دانش‌آموز معتاد فراوان دیده به ما می‌گوید شاید بشود با نظارت‌های پلیسی، مدارس و دانشگاه‌ها را تا محدوده‌ای از حضور موادفروشان پاک کرد، اما مسیر مدرسه تا خانه، پارک محله یا خانه افراد را باید چطور مراقبت کرد.

او به این ترتیب نتیجه می‌گیرد که بهترین راه مصون نگه داشتن نوجوان‌ها و جوان‌ها اقدامات پیشگیرانه، دادن آموزش‌های مناسب به آنها و برقرار کردن رابطه دوستانه با آنهاست تا اگر روزی خرده‌فروشی سر راه‌شان قرار گرفت یا کسی پیشنهاد مصرف به آنها داد هم مهارت نه گفتن داشته باشند و هم موضوع را با بزرگ‌ترها درمیان بگذارند.

البته اینها نافی اقدامات پلیسی نیست، چون مقابله با موادمخدر یکی از وظایف این نیرو و یکی از ارکان مبارزه با موادمخدر است، ولی این طرز مقابله برای مصون نگه داشتن جامعه کافی نیست. یک درمانگر اعتیاد دیروز برایمان از دختری می‌گفت که هروقت به ساقی‌اش که با موتور به مشتری‌ها سر می‌زده، زنگ می‌زد و می‌گفت پدرم پایپم را شکسته، ساقی از پنجره پشتی خانه هم برایش شیشه می‌انداخت و هم پایپ.

نقش خانواده در پیشگیری، شناخت و درمان

مصرف مواد توسط اعضای خانواده، سوءرفتار فیزیکی، استرس‌های روانی شدید و فشار زیاد روی بچه‌ها و نوجوانان می‌تواند زمینه‌ساز اتفاقات خطرناکی از جمله مصرف مواد مخدر باشد و چون نوجوانان نمی‌توانند فشار زیاد را تحمل کنند، ممکن است پا در هر راهی بگذارند. نظارت نکردن خانواده‌ها به دلایل مختلف شغلی و فرهنگی و آزادی‌های بیش از حد هم از دیگر شرایطی هستند که نوجوانان را هرچه بیشتر به سمت اعتیاد هل می‌دهد. البته به اینها، عوامل اجتماعی مانند دسترسی آسان، ارزانی مواد و یادگیری از راه‌های مختلف مانند فضای مجازی را نیز باید اضافه کرد.

 موضوع قابل توجه این است که گاهی خانواده‌ها نمی‌دانند سر رفتن حوصله نوجوانان و در اختیار قرار دادن پول توجیبی زیاد اگر همراه با نبود نظارت باشد، می‌تواند احتمال بروز اعتیاد را بالا ببرد.

نظارت، همان کلید موفقیت است. آنها باید بیشتر از همیشه به گروه دوستان فرزندشان توجه کنند؛ باید بدانند فرزندشان با چه کسانی و در واقع با چه سبک خانواده‌هایی رفت و آمد می‌کند. واقعیت این است که هر بچه‌ای با یک شبکه سه چهار نفری از هم‌سن و سال‌هایش ارتباط دارد که باید این خانواده‌ها قواعدی مشابه یکدیگر داشته باشند. اما چطور متوجه شویم فرزندمان دچار این مسائل شده است؟ طبیعتا هر نوجوانی که درگیر این ماجرا می‌شود، علائمی دارد که خانواده‌ها باید به آن دقت کنند. افت تحصیلی و تغییرات رفتاری می‌تواند نشانه‌هایی باشد که نباید چشم‌مان را روی آنها ببندیم. پدر و مادر یک نوجوان باید به صورت مداوم با مدرسه ارتباط داشته باشند؛ چیزی که این روزها آن را کمتر می‌بینیم و متاسفانه در بعضی از خانواده‌ها این روال وجود دارد که یک‌بار در اول سال فرزندشان را در مدرسه ثبت‌نام می‌کنند و یک‌بار هم آخر سال موقع گرفتن کارنامه مراجعه می‌کنند، در صورتی که باید بدانند همه‌چیز بر عهده مدرسه نیست و آنها هستند که باید به حال و احوال فرزندشان نظارت کافی داشته باشند.

اما زمانی که با این اتفاق روبه‌رو و متوجه شدند فرزندشان پا در چنین راهی گذاشته است، باید چند نکته را رعایت کنند. اول این‌که دنیا به آخر نرسیده است؛ اتفاقا می‌توانند خوشحال باشند که خیلی زود متوجه شده‌اند و راه برای جبران وجود دارد. نکته دوم این است که آنها باید باور داشته باشند هر جبرانی، با خشونت، ترس و تحقیر فرزندشان، قطعا اتفاق نخواهد افتاد و در نهایت و بعد از گذر از این مراحل، حتما به کارشناسان این حوزه مراجعه کنند. اعتیاد در نوجوانان، موضوعی نیست که خودشان بتوانند آن را حل کنند که اگر می‌توانستند، هرگز این اتفاق نمی‌افتاد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x