دلرحمی تهرانیها میلیاردی آب میخورد
محمدرحیم فاضلینژاد سرپرست امور مجلس سازمان بهزیستی کشور از گردش مالی 1.5 میلیارد تومانی متکدیان و کودکان کار غیرایرانی در پایتخت خبر داده و از شهروندان خواسته که از هرگونه کمک نقدی و غیرنقدی به متکدیان و کودکان کار و خیابان خودداری کنند چون این کمکها، باعث افزایش تعداد این افراد در فضاهای عمومی خواهد شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، محمدرحیم فاضلینژاد با هشدار درباره اینکه این افراد، به هیچوجه نیازمند و مستحق کمک نیستند، خبر داده که مظلومنمایی متکدیان و کودکان کار و خیابان در تهران باعث شده شهروندان پایتخت، از سر ترحم و دلسوزی آنقدر به این افراد کمک کنند که آنها به درآمد روزانه 1.5 میلیارد تومانی از جیب شهروندان برسند.
فاضلینژاد علاوه بر این، تاکید کرده که برخلاف تصور شهروندان، اغلب این افراد که در پوشش فرد نیازمند و فقیر، قصد در جلب ترحم شهروندان و رهگذران دارند، اتباع غیرایرانی هستند که به صورت غیرقانونی وارد کشور شدهاند و حتی مجوز اقامت در ایران را هم ندارند و بنابراین، نه تنها هویت ایشان قابل شناسایی نیست بلکه مستحق کمک و حمایت و دستگیری نهادهای حمایتی هم نیستند و فقط 5 درصد از کل متکدیان سراسر کشور، نیازمند و محتاج هستند. فاضلینژاد در حالی این هشدارها را مطرح کرده که شهردار سابق تهران، مهرماه سال گذشته و در اولین نشست خبری خود با خبرنگاران قول داد که تا پایان شهریور 1398، متکدیان پایتخت جمعآوری شوند.
«بیتردید باید این افراد جمعآوری شوند که من قول تحقق این کار را تا شهریور ماه سال آینده دادهام، اما انشاءالله این کار زودتر عملیاتی خواهد شد.» 4 ماه بعد از این وعده شهردار، عیسی فرهادی فرماندار تهران هم در دوازدهمین جلسه کارگروه اجتماعی و فرهنگی استان تهران، اطلاعات جالبی درباره گداهای تهران مطرح کرد: «در تهران 4هزار متکدی داریم که از این تعداد، 2هزار نفر کودک هستند و از این جمع کودکان هم هزار و 400 نفر از اتباع بیگانه هستند. فقط ۳۰ درصد از جمع 4هزار متکدی مقیم در تهران، نیازمند هستند و 70 درصد باقی، به تکدیگری معتاد شدهاند.»
حالا با گذشت یک سال از این وعده، نهتنها تا امروز از تعداد متکدیان در سطح پایتخت، کاسته نشده و با وجود آنکه ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی، تکدیگری را جرم آشکار میداند و برای مجازات متکدی هم یک الی 3 ماه زندان در نظر میگیرد و در ماده ۷۱۳ همین قانون، افرادی که کودکان را به تکدیگری وا میدارند هم به سه ماه تا دوسال زندان و مصادره اموال محکوم شدهاند، نه تنها تا امروز از اجرای این قانون کیفری درباره «گداهای متقلب» خبری شنیده نشده، یک مصوبه 20 ساله هم مغفول مانده؛ مصوبهای که خرداد 1378 و با عنوان «طرح شناسایی و جمعآوری افراد متکدی» در هشتاد و دومین جلسه شورای عالی اداری به تصویب رسید و ضمن آنکه افراد معلول و ناتوان (اعم از جسمی و ذهنی) بیسرپرست، مجهولالهویه، در راه مانده، گمشده، متواری، نیازمند غیرحرفهای، متکدیان و ولگردان حرفهای را به عنوان گروه هدف معرفی کرده بود، چند تاکید کلیدی داشت؛ باید در شهرهای بزرگ و با جمعیت بیش از 500 هزار نفر، مجتمع اردوگاهی زیر نظر فرمانداری ایجاد شده و نگهداری موقت، شناسایی وضعیت، گروهبندی و تعیین تکلیف گروه هدف در این اردوگاهها انجام شود.
دادگستری استان، نیروی انتظامی، سازمان بهزیستی، کمیته امداد، وزارت تعاون و شهرداریها، باید نمایندگان خود را به این اردوگاهها معرفی کنند تا وظایف هر دستگاه به ایشان تحویل شود. تامین محل و امکانات و تجهیزات اولیه مورد نیاز اردوگاهها بر عهده شهرداریهاست؛ علاوه بر آنکه شهرداریها موظف به شناسایی و جمعآوری و تحویل افراد موضوع این مصوبه به مجتمعهای اردوگاهی هستند و البته در این زمینه از کمک نیروی انتظامی هم بهرهمند خواهند شد.
در این مصوبه، همچنین تاکید بر این است که سازمان بهزیستی کشور، افراد ناتوان و سالمند نیازمند و بیسرپرست و معلول را تحویل بگیرد، دادگستری، موظف به صدور قرار یا رای قضایی برای افراد مشمول این احکام است، کمیته امداد باید برای افراد نیازمند، گمشده، متواری و درمانده، پوشش حمایتی ایجاد کرده و شرایط و زمینه بازگشت آنان به زندگی عادی را فراهم کند و در نهایت، وزارت کشور مسوول اجرای این مصوبه است. اما با گذشت 243 ماه از تصویب این مصوبه، حضور متکدیان در پایتخت که ویترین اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور محسوب میشود و همچنین، صعود گردش مالی تکدیگری در پایتخت تا رقم 1.5 میلیارد تومان، یک معنای ساده دارد؛ امضا کنندگان مصوبه خرداد 1378، در تمام این مدت وظایف و تکالیف خود را نادیده گرفته یا در اجرای این وظایف اهمال کردهاند.
امروز بسیاری از مسوولان فعال در آسیبهای اجتماعی شنیدههایی از قبیل حضور متکدیان سوری، میانماری، عراقی، پاکستانی، هندی و افغان در پایتخت مطرح میکنند و حضور گدایانی از ملیتهای مختلف در پایتخت یک معنای غیرقابل انکار دارد؛ نه تنها امنیت و حفاظت مرزی در آن حد مستحکم نیست که مانع از ورود غیرقانونی اتباع بیگانه از کشورهای فقیر دور و نزدیک شود، شبکههای مافیایی که از تکدیگری درآمد دارند، در آن حد در اقصینقاط کشور ریشهدار شدهاند که به محض اجرای موقت طرحهای فصلی یا سلیقهای جمعآوری متکدیان و توقف این طرحها به دلیل ته کشیدن اعتبارات، به فاصله بسیار کوتاه، خیابانهای پایتخت و مراکز استانها باز هم از وجود این افراد «نیازمندنما» پر میشود. حالا سوال اصلی این است؛ از دو سال قبل، نیروی انتظامی در سراسر کشور، تمام توان خود را بر ساماندهی معتادان خیابانخواب و پاکسازی چهره شهرها از وجود بیخانمانهای ایرانی متمرکز کرده و این افراد که شهروند ایرانی و دارای هویت مشخص هستند را عامل سرقت و جنایت و فساد معرفی میکند و با افتخار از قلع و قمع تمام پاتوقهای مصرف خیابانی و بیابانی میگوید و پیمانکاران حقوقی و حقیقی، به طمع سرانه نگهداری هر معتاد بیخانمان، در ایجاد اردوگاههای درمان اجباری از یکدیگر سبقت میگیرند که زودتر برنده مناقصه شوند. آیا مافیای «گداها» که اینطور سربلند، تمام کوچهها و خیابانها را تحت سلطه خود درآوردهاند و هر روز، عمال و اعوانشان را با ظاهری متفاوت از روز قبل؛ در ظاهر پیرمرد رعشهای، در پوشش شیشهپاککن، در پوشش بیمار ورشکسته، در پوشش فالفروش و گلفروش و گردو فروش، در پوشش مبتلایان آسم و دیالیزی و سرطانی، به خیابانها و چهارراهها میفرستند و جیب و احساس مردم را غارت میکنند، قدرتمندتر از مافیای مواد مخدر هستند یا نیروی انتظامی و دستگاه قضایی، با چالشهای جدیتری در مبارزه با این شبکه مافیایی مواجهند؟