چرا بحران ریزگردها مسئلهای ملی است؟
سیستان مانند بسیاری از مناطق دیگر کشور در یکی از نامساعدترین دوران اقلیمی خود به سر میبرد. خشکسالی متمادی، خشکی بسیاری از رودها و دریاچه هامون و مسئله ریزگردها منطقه سیستان را در یکی از بحرانیترین شرایط زیستی خود قرار داده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از سازندگی، شرایطی که در صورت عدم توجه جدی و حل ریشهای آن آینده بسیار نگران کنندهای را در انتظار این منطقه قرار خواهد داد. آنچهکه در سیستان باعث ایجاد این شرایط شده مانند شرایط موجود کشور مسئله پیچیدهای نیست و تنها موقعیت جغرافیایی و اقلیمی این منطقه سبب شده تا شدت آسیب به نسبت سایر مناطق کشور بیشتر و جدیتر باشد و آن مسئله هم «ضعف مدیریت منابع طبیعی» به ویژه «ضعف مدیریت منابع آب» است. ضعفی جدی که باعث شده علاوه بر عدم امکان و توانایی در مدیریت آبهای سطحی بهویژه دشتمالها، عدم مدیریت آبهای زیرزمینی و افزایش بیرویه چاههای عمیق و نیمه عمیق، اتلاف شدید منابع آبی در بخش کشاورزی و عدم توانمندی در بحث دیپلماسی آب این منطقه را به یک منطقه بحرانزده به لحاظ منابع آبی تبدیل ساخته و در پی آن با مشکلات و معضلات بیشمار زیست محیطی مواجه سازد. مسالهای که در شرایط فعلی و با تشدید ریزگردها در این منطقه نمود بسیار جدیتر به خود گرفته و تبدیل به یک بحث جدی در محافل محلی و منطقهای شده است. حال آنکه محدودسازی بحران این منطقه به یک بحث منطقهای و حتی استانی صحیح نبوده و از ابعاد گوناگون میتوان این مسئله را به عنوان یک «مساله ملی» مطرح ساخت.
در واقع اولین نکتهای که پیرامون شرایط نامساعد اقلیمی سیستان میبایست در نظر گرفت «ملی بودن بحران سیستان» است؛ به لحاظ «پیدایشی»، «عوارضی» و «حوزه مداخله» این بحران یک بحران ملی بوده و مسئله فراتر از یک مسئله منطقهای و استانی است. در بعد «پیدایشی» در وهله نخست باید توجه داشت کانون اصلی این ریزگردها تالاب خشک شده هامون است که بدنبال عدم تامین حقآبه این تالاب توسط افغانستان خشک شدهاست. ملزم ساختن افغانستان به رعایت این حقآبه بر مبنای توافق موجود یا حتی شکلدهی توافقی نو در این زمینه که افغانستان را نیز به این مسئله راغب سازد (مانند تبادل انرژی در قبال آب) و احیای تالاب هامون نیازمند عزم و اراده جدی مسئولین دیپلماسی کشور است. در وهلهی دوم بخشی از مراکز ریزگردها در کشور افغانستان بوده و حل این مسئله با روشهای موجود نیازمند دیپلماسی فعال جهت همکاری و همراهی افغانستان است. علاوه بر این دو امر تغییر رویه مدیریت آب در منطقه سیستان نیز بحثی ملی بوده که به بازنگری اساسی در استراتژیهای آب کشور بستگی دارد. در بعد «عوارضی» باید در نظر داشت که دو مسئله تنش آبی و ریزگردها در هر منطقهای چالشهای جدی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد خواهند کرد و این چالشها زمانی اثرات شدیدتری خواهد داشت که منطقه وقوع یک منطقه مرزی باشد. افزایش فقر و بیکاری، افزایش نارضایتی در بین مردم، افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ و افزایش جمعیت حاشیهنشین این شهرها (به مانند آنچهکه در زاهدان و چابهار رخ داده است)، تغییر بافتهای فرهنگی مناطق مقصد و بسیاری مشکلات اجتماعی و فرهنگی عوارض تداوم شرایط اقلیمی کنونی در مناطقی مانند سیستان خواهد بود که در این بین علاوه بر تمامی مشکلات مذکور که هر یک اثرات و آسیبهای جدی برای کشور ایجاد میکند، مهمترین چالشی که در صورت تداوم این شرایط کشور با آن مواجه ایم خالی از سکنه شدن این مناطق مرزی خواهد بود. مسالهای که علاوه بر اینکه مناطق بسیار ارزشمندی از کشور را بر اثر خلاء مدیریتی غیرقابل سکونت میسازد هزینههای بسیار زیادی را در آینده نهچندان دور برای حفظ و نگهداری مرزهای کشور به دولت تحمیل خواهد ساخت.
از این رو فراتر از مسائل منطقهای و استانی در چنین شرایطی کشور و حاکمیت بیشترین آسیب را از این مسئله خواهند دید. سومین بعد در زمینه ملی بودن مسئله سیستان «حوزه مداخله» است. هرچند مطالبه شکل گرفته بسیاری از مردم این منطقه از مسئولین محلی و استانی است اما حل شدن مسئله اقلیمی سیستان به یک نگاه کلان و ملی نیازمند است. چرا که حل مسائل موجود در این زمینه بهجز با عزم جدی و ورود همهجانبه و با قید فوریت دولت ممکن نیست. به عبارت دیگر داشتهها و امکانات محدود منطقهای و استانی نمیتواند بهصورت ریشهای و اساسی معضلات اینچنینی را حل نماید و این مسئله مانند مسئله دریاچه ارومیه باید برای دولت به عنوان یک مسئله ملی مطرح شود.