«گفتوگو » پلی برای رفع سوءتفاهم ها در مدیریت است
آرام آرام، گفتوگو در حال تبدیل شدن به یک رویکرد در میان بخشها و نهادهای مختلف حاکمیتی است. پس از دولت که بویژه در دستیاری اجتماعی رئیس جمهوری مسأله گفتوگوهای اجتماعی را دنبال میکند، حالا شهرداری تهران نیز برای اداره شهر این شیوه را برگزیده است، شیوهای که مطابق آن تصمیمهای کلان و خرد شهری با مشارکت گروهها و تشکلهای اجتماعی و مردم اتخاذ میشود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، گفتوگوی کوتاه با پیروز حناچی شهردار تهران، عصر جمعه گذشته انجام شد، وقتی که او در اقدامی ناگهانی و فارغ از تشریفات، به روزنامه آمد و روز خبرنگار را تبریک گفت. این گفتوگو را بخوانید.
بسیاری فقدان گفتوگوهای اجتماعی را یک مسأله مهم مدیریتی در کشور میدانند و معتقدند مدیران و مسئولان به جای گفتوگو با خود یا بدنه اجتماعی، در رسانهها با هم گفتوگو میکنند. رویکرد شما در شهرداری چیست؟
گفتوگوهای اجتماعی یکی از رویکردهای جدی ما در شهرداری است، نه فقط به خاطر ضرورتهای مدیریتی و اجتماعی آن، بلکه به این دلیل که اساساً گفتوگو یکی از توصیههای دینی و از اصلیترین توصیههای دین ما است. خداوند در قرآن میفرماید « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه.» اما باوجود این توصیههای مکرر و مؤکد، ما به گفتوگو با هم عادت نکردیم یا تمرین نکردیم که تصمیمات را با تکیه بر گفتوگو اتخاذ کنیم. اما امروز باید گفتوگو را تمرین کنیم.
منظور از تمرین گفتوگو چیست و چگونه محقق میشود؟
به طور کلی گفتوگو به چند مقدمه نیاز دارد. نخستین مقدمه گفتوگو، انصاف است. ما باید در هر گفتوگویی منصف باشیم. دوم اینکه بی جهت و متعصبانه بر ایدهها، رویکردها و نظرات خود اصرار نکنیم و اگر فهمیدیم ایده یا رفتار ما اشتباه بود، جرأت برگشت و اصلاح داشته باشیم. سوم اینکه اگر دیدیم نظری از نظر ما بهتر است، آن را بپذیریم و هدف ما در گفتوگو این باشد که خروجی قابل قبولی برای مردم و مدیریت شهر یا کشور داشته باشیم. اگر با این هدف مذاکره کنیم تا در نهایت خروجی عقلانی که در زمینه اجتماعی مطلوب و در زمینه مدیریت بهینه باشد، در این صورت خروجی این گفتوگو موفق و قابل قبول خواهد بود. اما اگر بر نظریههای غلط یا امتحان شده و غیرقابل دفاع کارشناسی اصرار کنیم، نتیجه گفتوگو از پیش معلوم است. مایلم بار دیگر تأکید کنم که ما راهی جز گفتوگو نداریم. این رویهای است که در شورای عالی شهرسازی تجربه کردیم، چنان که سختترین کارها که فکر میکردیم به نتیجه نمیرسد، با گفتوگو به نقطه قابل قبولی رسید که مردم هم از آنها بهره بردند.
در شهرداری چطور؟
از موقعی که وارد شهرداری شدیم، بیشتر از قبل به این مسأله اعتقاد پیدا کردم، بویژه اینکه شهرداری یک سازمان اجتماعی است و میبایست با تکیه بر رویکردهای اجتماعی اداره شود.
در خود شهرداری این گفتوگوها به چه صورتی است؟
با بضاعت اداری که در اختیار ما است، بسیاری از مشکلات قابل حل نیست، اما وقتی این فرآیند به یک جریان و خواست اجتماعی تبدیل میشود و مردم در آن مشارکت و باور میکنند که باید از این مسیر برویم، ناممکنترین کارها هم ممکن میشود. این امر میسر نمیشود مگر با گفتوگو. نه فقط هم گفتوگوی یک طرفه از سوی ما، بلکه امکان بازخورد گرفتن از نقطه نظرات مردم برای ما. به همین دلیل ما از ابتدای دوره جدید مدیریت شهری، مرتب سنجش میکنیم و نظرات مردم را در موضوعات مختلف به روشهای علمی میسنجیم و تلاش میکنیم تصمیمسازیهای خود را به خواستههای اجتماعی مردم نزدیکتر کنیم.
جایگاه گروههای مدنی در این میان چیست؟
ما در این سنجشها و بررسیها، هم نهادهای مدنی را مخاطب قرار میدهیم و هم جوامع آماری بی طرفی را لحاظ میکنیم که معمولاً در روشهای علمی نظرخواهی از مردم انتخاب میشوند. از این طرق تلاش میکنیم تصمیمات خود را در حوزههای تخصصی و عمومی به وجدان عمومی جامعه نزدیک کنیم.
تا چه میزان دیدگاههای کارشناسی مطرح شده در این تعاملات مفید حال شهرداری بوده است؟
تلاش میکنیم تنها منافع شهرداری را لحاظ نکنیم. البته با واقعیتهایی هم مواجه هستیم، مانند اینکه نه فقط ما، بلکه کل کشور در شرایط بد مالی قرار دارد. با این حال تلاش میکنیم تا شهر را به بهترین نحو اداره کنیم. البته انتخابات شورایاریها که بتازگی برگزار شد، یک قدم رو به جلو در این زمینه بود. ممکن است با شرایط ایدهآل فاصله زیادی داشته باشد، اما هم به مدیران خود تأکید کردیم و هم تلاش میکنیم تصمیماتمان را به وجدان عمومی محلی نزدیک کنیم. این طور نیست که ما مسیری را طی کنیم و خواسته عمومی مردم مسیر دیگری باشد. تمام تلاش خود را برای نزدیکی این دو خواسته و مسیر میکنیم و این کار هم بدون گفتوگو فراهم نمیشود.
انتخابات شورایاریها، تجربه خوبی از برگزاری انتخابات الکترونیک بود. فکر میکنید تجربه خوبی بود که در انتخابات مجلس به این سمت برویم و اطمینان خاطری به مسئولان ما داد؟
به نظر من این انتخابات تجربه بی نظیری بود. به عنوان مثال، درانتخابات قبلی هیأت نظارت و هیأتهای اجرایی در 70 درصد مسائل با هم اختلاف نظر داشتند. اما در این انتخابات اصلاً اختلاف نظر وجود نداشت، کما اینکه وقتی پلمب صندوقها باز شد، در همان زمان هیأتهای نظارت و اجرایی همه صورتجلسات را امضا کردند. ممکن است اعتراضاتی درباره تخلفات داشته باشیم، اما هیأتهای اجرایی و نظارت اختلافات چندانی با هم نداشتند. این مانور، مانور بسیار پیچیدهتری نسبت به انتخابات عمومی ما بود، زیرا در 350 محله با 350 فهرست، انتخابات برگزار شد، اما در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، در همه شعب تنها یک فهرست وجود دارد که به همین دلیل معتقدیم انتخابات شورایاریها به مراتب پیچیدهتر از انتخابات عمومی ما بود.
شهرداری نهاد تعیین کنندهای در تهران است. گفتوگو با نهادهای حاکمیتی دیگر را چطور پیش بردید؟
همان دیدگاهی که در رویکرد شهرداری نسبت به مردم داریم، همان را در رابطه شهرداری با نهادهای حاکمیتی هم دنبال میکنیم. در بسیاری از مواقع سوء تفاهمها با گفتوگو و توضیح و تشریح مسائل حل میشود، نه اینکه بخواهیم از طریق مطبوعات توضیح بدهیم، بلکه توضیح دادن حضوری، ارتباط مستقیم داشتن، نشان دادن اینکه ما هم سوء نیت نداریم و هدف ما اداره بهینه شهر است، اینها بیش از هر روش دیگری به رفع سوء تفاهمها و ایجاد همگراییها کمک میکند. فکر میکنم در این حوزهها هم موفق بودیم. تلاش میکنیم جاهایی که فکر میکنیم سوء تفاهم وجود دارد، به آن دامن نزنیم و آن را حل کنیم.
گفتوگو با مردم لزوماً به معنای این نیست که شهر با نظر تک تک افراد اداره شود. دقیقاً منظور شما چیست که شهر باید با نظر مردم اداره شود؟
مردم در حوزههای مختلف دستهبندی میشوند؛ اعم از زنان، دانش آموزان، دانشجویان، معلمان، فرهنگیان، کارگران، سالمندان و سایر اقشار که هریک نظر، رویکرد و نیازهای خاص خود را برای زندگی در شهر دارند. اما هر یک از این اقشار به نوبه خود نهادهای مدنی یا سمنهایی دارند که در حوزههای مربوط به آنان فعالیت میکنند. ما به شیوههای مختلف نظرات این سمنها را دریافت و آنها را در تصمیمگیریهای خود لحاظ میکنیم. مهم این است که تصمیمات ما، دور از ارادهها و نیت این اقشار نباشد و این گونه احساس کنند که این تصمیم برای آنان و با هدف بهبود زیست شهری آنان اتخاذ شده است. مقالی بزنم. زمان حضور در شورای عالی شهرسازی، تصمیم گرفته شده محله عودلاجان به عنوان یکی از محلههای دوره صفویه تهران بهسازی شود. تصور ما این بود که اگر این محله را مرمت کنیم، مردم استقبال خواهند کرد. اما ابتدا تصمیم گرفتیم یک کار میدانی انجام دهیم تا دریابیم براستی نظر، نیاز و رأی مردم این محله چیست. در این کار میدانی متوجه شدیم آنچه میخواستیم انجام دهیم، حتی در رده دهم خواستهها و نیازهای مردم این محله هم نبود. درخواست اولیه آنان روشنایی معابر در شبها، ایمن سازی رفت و آمد بچهها به مدرسه، پاکسازی پارک محله از معتادان متجاهر، تخلیه بموقع زباله و مواردی از این دست بود. این مسأله روشن میکند که میان خواستههای مردم و طراحی اولیه ما، چه فاصلهای وجود داشت. این مثال همچنین نشان میدهد وقتی نظام مدیریت شهری در فضای دیگری قدم میزند و مردم در فضای دیگری، اساساً اتفاقات ناخوشایند خواهند بود. با تکیه بر تجاربی از این دست تلاش میکنیم که اگر تصمیم درستی میگیریم، این تصمیم طی فرآیندی اتخاذ شود که مردم هم آنها را بپذیرند و قبول داشته باشند.