عوامل مهم منفینگری در جامعه ایران چیست؟
یک کارشناس مسائل روانشناسی و جامعه شناسی در روابط بین الملل و فعال مجازی اقناع افکار عمومی به شیوه مثبت را تحلیل و بررسی کرده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، علی نصری جامعه شناس در روابط بین الملل درباره اقناع افکارعمومی در پاسخ به این سوال که این روزها اما در کل به خاطر حجم اخبار نگران کننده و وجود اخبار فیک ، افکار عمومی گاهی احساس می کند که خبر درست را نمیتواند پیدا کند و به بیشتر به دنبال پذیرش اخبار منفی است. چه اتفاقی افتاده است؟ جامعه ایرانی منفی نگر شده است؟
نصری در اینباره دلایل منفینگری در جامعه ایران را به سه بخش تقسیم کرده است؛ عوامل «خارجی»٬ «داخلی» و «مسوولیت فردی».
در مورد عوامل خارجی؛ ما در روابط بین الملل دو مفهوم داریم به اسم «امنیتی سازی» (Securitization) و «انسایتزدایی» (Dehumanization). یعنی عموماً کشورهایی که صاحب قدرت و نفوذ سیاسی و رسانهای هستند٬ یک کشور و ملتی که با آن تقابل دارند را نشانه می گیرند و آن را به عنوان یک «استثنا» در جامعه بین الملل معرفی می کنند؛ کشوری استثنایی که هم در داخل دچار ناهنجاریهای غیرعادی است و هم در جامعه بینالمللی رفتاری غیرمعقول و غیرعادی دارد و از این رو خطری برای صلح و ثبات جهانی محسوب میشود.
قدرتهای خارجی به این دلیل این تصویر «استثنایی» را از آن کشور میسازند که «برخوردهای استثنایی» و غیرانسانی و خارج از عرف و قوانین بینالمللی خود را با آن کشور و ملت در افکار عمومی جوامع خودشان٬ توجیه کنند.
مثلاً زمانی که صدام حسین علیه ملت ایران سلاح شیمیایی استفاده میکرد، تمام رسانه های بزرگ جهان در سکوت خبری کامل بسر میبردند، سیاستمداران غربی هیچ واکنشی نشان نمیدادند و نهادهای بینالمللی، از جمله سازمان ملل، هیچ موضع قاطعی نمیگرفت. لازم نداشتند که موضع بگیرند،چون در افکار عمومی جوامعشان تصویری که از ایران وجود داشت این برخوردهای استثانی را توجیه میکرد. ملت ایران «انسانیتزدایی» شده بود و آنقدر ارزش نداشت که از حقوق و کرامت انسانیاش دفاع کنند.
یا مثال دیگر همین برنامه هسته ای است. ژاپن در مدت کوتاهی بیش از نود نیروگاه هسته ای ساخت و هیچ کسی ایرادی نگرفت چون ساخت نیروگاه هستهای بر خلاف قوانین بینالمللی نیست. اما ایران سیزده یا چهارده سال است که اسیر یک نیروگاه هسته ای است.علیرغم اینکه ایران هم کاملاً به قوانین NPT و آژانس بینالمللی اتمی پایبند بوده. پس چه چیزی توجیه میکند که با ایران چنین رفتار «استثنایی» صورت بگیرد و مردم ایران سالها تحت «تحریمهای فلجکننده» و سیاست «فشار حداکثری» قرار بگیرند؟ پاسخ همان تصویری است که در پروسهء «امنیتیسازی» و «انسانیتزدایی» از ایران ترسیم کردهاند.
یا مثال دیگر٬ مساله موشک ها؛ کشورهایی هستند که هیچ کس خبر ندارد که چه موشک هایی دارند یا چه سلاح های کشتار جمعی ساختهاند. گاهی میشنویم که مثلاً آمریکا نسل پنجم سلاحهای هستهای خودش را نیز تولید کرده. سیاستمدارانشان هم در سخنرانیهای رسمی، گاهی از تریبون سازمان ملل،قدرت نظامی کشورشان را به رخ دیگران میکشند و کشور دیگری را به «نابودی کامل» تهدید میکنند. یا در برابر دوربینهای تلویزیون، کاتالوگ سلاحهای جنگیشان را به ولیعهد یک حکومت مستبد و جنایتکار و ناقض حقوق بشر نشان میدهند و با او صدها میلیارد دلار قرارداد فروش اسلحه امضاء میکنند. سلاحهایشان را به هر میزانی که میخواهند به هر منطقهای از جهان که بخواهند ارسال میکنند. اما اگر ایران فقط بُرد موشکهایش را مثلاً از دو هزار کیلومتر به سه هزار کیلومتر ارتقا بدهد٬ گویا یک فاجعهء عظیمی در نظام هستی رخ داده و بلافاصله تمام کشور های غربی موضوع می گیرند و هشدار میدهند و صلح و ثبات جهانی را در خطر میخوانند.
دلیل این استاندارد دوگانه چیست؟
پاسخ باز هم همان «تصویر استثنایی» و سیاهی است که سالها به طور سیستماتیک از ایران و ایرانیان ساختهاند و در افکار عمومی جهان تزریق کردهاند.
اما در ۱۰ یا-۱۵ سال اخیر یک اتفاق دیگری هم افتاده. همین روند «امنیتی سازی» و «انسانیتزدایی» که سابقاً مخاطبش عمدتاً افکار عمومی جوامع غربی بود٬ اینک از طریق رسانه های فارسی زبان، که عمدتاً از دولتهای خارجی بودجه های زیادی نیز دریافت میکنند٬ به سمت خود جامعه ایران متمرکز شده.
رسانههای متعددی که اقشار مختلف جامعه ایران را نشانه میگیرند و نه تنها از طریق محتوای مغرضانه و تحلیلهای جهتدار مدام به همان تصویر «استثنایی» بودن ایران دامن میزنند که به مخاطب ایرانی را نیز «آموزش» می دهند که چگونه به اخبار مربوط به ایران واکنش نشان بدهد.
این تحلیل محتوا به چه صورت است ایا برای نظرتان مصداقی هم دارید؟|
بله. مثلاً رسانهء «من و تو» یک آیتمی دارد که خانواده های مختلف را نشان میدهد که هر یک روی مبلی در برابر تلویزیون نشسته اند و دارند به اخبار مربوط به ایران واکنش نشان می دهند. هر وقت که اخبار در مورد نقاط قوت یا وحدت ملی ایران یا هر جنبه مثبت دیگری باشد٬ آنها با تمسخر و قهقهه و تحقیر واکنش نشان می دهند. و هرگاه اخبار منفی باشد سر تاسف تکان میدهند برای «هموطنان»ی که «مجبورند» در ایران زندگی کنند ابراز دلسوزی میکنند٬ هر مشکلی در ایران را به تمام ابعاد زندگی شهروندان ایرانی تعمیم میدهند و با مقایسههای مغلطهآمیز بین ایران و سایر کشورها، «استثنایی» بودن ایران را به مخاطب القا میکنند.
ما بعضاً میبینیم که بخشی از جامعه ایران که سالها تحت تاثیر این رسانهها بوده٬ امروز به طور ناخودآگاه و اتوماتیکوار دقیقاً همین واکنشها را به اخبار مثبت و منفی مربوط به کشورش نشان میدهد. یعنی هر خبر مثبت را تحقیر میکند و هر خبر منفی را به تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خودش در ایران تعمیم میبخشد.
برای آزمایش این موضوع٬ به واکنشهایی که دوستان و آشنایانمان در حین شنیدن اخبار دارند٬ توجه کنیم.
آیا تاثیری هم داشته ؟ اگر داشته چه خلاءی در داخل ایران وجود داشته که افکار عمومی کشورمان به این روز افتاده است؟ مردم ایران یه جور خشم نفهفته نسبت به اخبار دارند. این خشم از کجا نشات گرفته است؟
حالا اینکه چرا این رسانه ها اینقدر تاثیر گذار بودند برمیگردد به نکته دومی که میخواستم مطرح کنم. یعنی عوامل «داخلی» منفینگری.
به نظرم یکی از عوامل مهم منفینگری در جامعه ایران که زمینهسازی نفوذ رسانههای خارجی نیز بوده٬ این است که صدای بخش بزرگی از جامعه ایران در داخل کشور شنیده نمیشود؛ نه از تریبونهای رسمی و نه از رسانهء ملی و نه از روزنامهها و رسانههای جناحی. بخشی از جامعهء ایران احساس شنیده شدن ندارد.
انسان وقتی احساس میکند که صدایش شنیده نمیشود و آنطور که میخواهد مجالی برای طرح مطالبات و نارضایتیها و انتقادات و دیدگاههایش ندارد٬ به تدریج دچار یک خشم مزمن میشود که رفته رفته به تمام ابعاد زندگیاش سرایت میکند و به اشکال مختلف و مخرب خودش را بروز میدهد.
یعنی تمام احساساتی که میبایست در همان لحظه وقوع یک اتفاق بیان کند تا مشکلش را حل کند٬ روی هم انباشته میشود و از او یک شهروند همیشه ناراضی و عصبانی و عاصی میسازد. شهروندی که به جای طرح بالغانهء مسائلش٬ به قهر با هرگونه مشارکت سیاسی/اجتماعی و لجبازی و شایعهسازی و پرخاشگری در شبکههای اجتماعی و پناه بردن به رسانههای خارجی رو میآورد.