x
۲۰ / دی / ۱۳۹۲ ۱۶:۱۱

وقتی شاهین‌نجفی بیانیه می‌دهد!

دیدار صمیمانه رئیس جمهور با هنرمندان، بیش از آنچه انتظار می رفت با بازخوردهای مختلف روبرو شد. دیداری که بسیاری از هنرمندان از طیف های گوناگون در آن حضور یافتند. از شهرام ناظری و محمود دولت آبادی گرفته تا مسعود کیمیایی و بهمن فرمان آرا. در بین بازخوردهای مختلف که پس از این نشست صورت گرفت، بیانیه ای تصویری از سوی شاهین نجفی در فضای مجازی منتشر شد. بیانیه ای تند، احساساتی و بدون رعایت شئون اخلاقی که در آن هنرمندان حاضر در این نشست را "هنربند" معرفی کرده بود. این گونه رفتار از چه ناشی می شود و چرا هنرمند به خود حق می دهد چنین بی پروا و گستاخانه به هنرمندان دیگر بتازد؟

کد خبر: ۳۶۵۲۵
آرین موتور

دیدار صمیمانه رئیس جمهور با هنرمندان، بیش از آنچه انتظار می رفت با بازخوردهای مختلف روبرو شد. دیداری که بسیاری از هنرمندان از طیف های گوناگون در آن حضور یافتند. از شهرام ناظری و محمود دولت آبادی گرفته تا مسعود کیمیایی و بهمن فرمان آرا. در بین بازخوردهای مختلف که پس از این نشست صورت گرفت، بیانیه ای تصویری از سوی شاهین نجفی در فضای مجازی منتشر شد. بیانیه ای تند، احساساتی و بدون رعایت شئون اخلاقی که در آن هنرمندان حاضر در این نشست را "هنربند" معرفی کرده بود. این گونه رفتار از چه ناشی می شود و چرا هنرمند به خود حق می دهد چنین بی پروا و گستاخانه به هنرمندان دیگر بتازد؟ کیسینجر بزرگترین مشکل جهان دانش در هزاره سوم را نه فقدان و کمبود اطلاعات، بلکه عدم توانایی پردازش و تحلیل آنها می داند. انسانی که از خرد فاصله می گیرد و تنها به انبوه اطلاعات (دیتاها) داشته اش پناه می برد. بر مبنای این "انبوهی"، تصمیم می گیرد و بدون هرگونه خردورزی خود را مرکز هستی تلقی می کند. حال این مولفه را بگذاریم در کنار محدودیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جوامعی که از بیشترین مشکلات این چنینی رنج می برند. در چنین جوامعی طیف خاکستری به شدت نحیف شده و به ازای آن دو طیف سفید و مشکی فربه تر می شوند. وضعیت موجود در برابر اپوزیسیون و بالعکس، روز به روز قوی تر و غنی تر می شود، بدون وجود چشم اندازی روشن برای گفت و گو، مکالمه، مفاهمه و ادراک هرچه بیشتر. این سو، دیگری را محکوم می کند و آن سو، این طرف را. بی آن که نشانه هایی از خردورزی، منطق هوشیارانه و تحلیل اطلاعات وجود داشته باشد. این رویداد ناخوشایند زمانی چهره فاجعه بارتری به خود می گیرد که هنرمند و اندیشمند نیز به این وادی هولناک وارد شود. اینجاست که انبوه اطلاعات در کنار ویژگی آفرینشگری هنرمند، دست به دست یکدیگر می دهند و از وی خدایی دیکتاتور و فاشیست می سازد که تنها اوست که حقیقت را می داند و بس! اینجاست که هنرمند این معادله نافرجام، به خود حق می دهد تا به تخطئه دیگران بپردازد. برای محکوم کردن سوی دیگر تفکری که به او نزدیک نیست، از واژه های سخیف و مبتذل استفاده کند و نامش را آزادی هنرمندانه بگذارد؛ خود را در مقام عالی ترین قضات قرار دهد، حکم صادر کند و در صورت امکان حکم خود را جاری سازد. چرا که نه؟! او اکنون در مقام خدائیست که دیگران را - انسان های دیگر و هنرمندان دیگر را که با او همفکر نیستند را - جرثومه های خیانت، رذالت، شقاوت و ... بداند و به خود حق بدهد تا شنیع ترین برخورد را با آنها داشته باشد. وقتی "خرد" از میان هنر و اندیشه رخت بر می بندد و می رود، "هنرمند مردمی" به راحتی به ضد مردم تبدیل می شود.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x