x
۱۸ / ارديبهشت / ۱۳۹۸ ۱۶:۴۶
عکاسان از عدم رعایت حقوق معنوی و مادی آثار خود می‌گویند؛

رسانه‌ها بزرگترین نقض‌کنندگان قانون کپی رایت هستند

رسانه‌ها بزرگترین نقض‌کنندگان قانون کپی رایت هستند

قانون حق نشر و یا همان کپی رایت که نوعی حفاظت قانونی از آثار ادبی و هنریست و استفاده کردن از یک اثر را با اجازه و رعایت حقوق مادی و معنوی صاحب آنقانون حق نشر و یا همان کپی رایت که نوعی حفاظت قانونی از آثار ادبی و هنریست و استفاده کردن از یک اثر را با اجازه و رعایت حقوق مادی و معنوی صاحب آن اثر یاد آور می شود در بسیاری از جوامع جنبه تزیینی داشته و رعایت نمی شود. اثر یاد آور می شود در بسیاری از جوامع جنبه تزیینی داشته و رعایت نمی شود.

کد خبر: ۳۵۲۰۴۱
آرین موتور

اقتصاد هنر آنلاین - فرزانه شهریاری؛ یکی از مشاغلی که سال هاست با این چالش روبروست، شغل عکاسی است. با توجه به اهمیت عکس و استفاده همیشگی آن توسط مردم و رسانه ها می توان گفت عکاسان از جمله اقشاری هستند که با مشکل رعایت نشدن حقوقشان دست و پنجه نرم می کنند. رسانه، مطبوعات و خبرگزاری ها  تاثیر گذاری ویژه ای در نقش دهی به افکار عمومی دارند، اما با این حال بسیار دیده و شنیده می شود که خود آن‌ها نیز نقض کننده این قانون هستند. برای بررسی این موضوع و چرایی جدی گرفته نشدن آن، با دو عکاس رسانه ای "مهدی قاسمی" و "آرش عاشورنیا" گفت و گو کرده ایم. این دو عکاس از کسانی هستند که طی فعالیتشان در این حیطه با رعایت نشدن حقوق مادی و معنوی اثرشان روبرو شده اند.

مهدی قاسمی، راجع به حقوق مادی و معنوی عکس های خبری توضیح داد:  یک چیزهایی است که به صورت عرفی و طبق آموخته ها و اصول حرفه ای رعایت می شود و یک سری قوانین هم در این رابطه داریم. اما بی اخلاقی هایی هم طی این سال ها عرفی شده است و می شود ریشه یابی کرد و منشاء آن را یافت که چه ایراداتی در ما وجود داشته است که باعث شده است این طور پیش رود. در دوره جدید خبرگزاری ها که  اوایل دهه 80 به راه افتاد، اصولا باب شد که رسانه ها بدون اجازه از عکاس از عکس ها استفاده کنند و این کار اشتباه بود. آن زمان پایین عکس یک لیبل (برچسب) می خورد، که آن را پاک می کردند و آن عکس را در هرجایی که می خواستند استفاده می کردند. و اصولارسانه ها این مشکل را نداشتند، اما این غلط است چه دلیلی دارد رسانه یک بودجه ای بگیرد و به رایگان کار کند و همه چیز را بدون هزینه استفاده کند، رسانه حرفه ای باید درآمدزا باشد، و مخاطبان خودش را داشته باشد، اخبار و عکس هایش را بفروشد و به طور مثال، بورسش را در بازرهای سهام و بورس بالا ببرد و... اما از آن سال ها ساختار غلطی جا افتاده است که  رسانه ها و خبرگزاری ها یک بودجه ای داشته باشند و کار کنند و درواقع  ضریب نفوذ آن تفکر خاص و یا هرچیزی را در مطبوعات و افکار عمومی  بالا ببرند. و کار رسانه به شکل حرفه ای نبوده است، به مرور زمان هرچه پیش رفت، تعداد افرادی مثل من که از ابتدا مخالف بودند، بیشتر شد و نگاه ها به این سمت رفت که کار رسانه باید حرفه ای باشد و قرار نیست هر عکس و خبری را رایگان استفاده کنند. و از جمله کارهایی که توانستیم انجام دهیم این بود که واترمارک را آوردیم روی عکس، که از آن به رایگان استفاده نشود بلکه خریداری شود. منطقا باید این اتفاق بیفتد و درهمه جای دنیا نیز همینطور است. حتا راجع به استفاده از عکس های بدون واترمارک نیز همینطور است که آن عکس خریداری می شود. و در حال حاضر فکر می کنم بیشتر خبرگزاری ها این طور عمل می کنند اما طبق عادتی که هنوز وجود دارد خیلی وقت ها همچنان به همان شکل پیش می رود و افراد با جملاتی مثل ما نمی دانستیم و یا اینکه حالا یک عکس است و چیزی نیست  عملشان را موجه می پندارند.  در صورتی که اگر برای همان افراد موضوعی ارزش خبری داشته باشد و یا اینکه مطلبشان را بدون ذکر منبع استفاده کنند، آن زمان رعایت اخلاق حرفه ای برایشان با اهمیت می شود. زمانی که راجع به کپی و قاچاق فیلم ها صحبت می شود، این عمل را خیلی غیر حرفه ای می بینند و درباره اش مطلب می نویسند، و اخلاق آن جا اهمیت پیدا می کند که قرار نباشد خودشان رعایتش کنند.مصداق این جمله که می گوید، مرگ خوب است ولی برای همسایه. این ها همه عرفی است و در منشورهای اخلاقیمون،انجمن ها  و فعالیت های صنفی ای که داریم، می گوییم باید رعایت شود.

مهدی قاسمی درباره اجرایی بودن قانونی که سال ها پیش برای همین موضوعات نوشته شده است گفت: در دهه 40 شمسی قانونی در اینباره  به نام قانون مولفین و مصنفین تصویب  شده، که بر اساس این قانون این موارد قابل پیگیری ست و در مواردی فرد متخلف یک سال تا یک سال ونیم حبس تعزیری خواهد رفت. یه این معنی که اگر کسی عکسی که من گرفته ام را بدون اجازه و حتا با ذکر نام کار کند، من می توانم از او شکایت کنم  و حقوق آن عکس تنها متعلق به خبرگزاری نیست و عکاس هم در حقوق آن عکس شریک است و همه جای دنیا همینطور است. ما سال هاست در خبرگزاری ایسنا به همین روش عمل می کنیم، به این معنی که تقریبا این موضوع را تمام روزنامه های ایران می دانند و اگر عکسی از ایسنا بخواهند آن را خریداری می کنند.

این عکاس راجع به پاک کردن واتر مارک عکس های خبری بیان کردواقعیت امر این است که این کار غلط عرفی و مصطلح است، ممکن است این اشتباه در هر خبرگزاری رخ دهد، که به طور مثال یک رسانه عکسی را با واترمارک خبرگزاری دیگر کار کند و این به لحاظ حرفه ای و ایده آل اشتباه است، ما همه چیزمان غلط اندر غلط است، واقعیت امر این است که باید همه جا تغییر کند و این جا می توانم بگویم "گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هرآن که هست گیرند". بی شک، تمام رسانه ها چه کم و چه زیاد، کار اشتباه انجام می دهند. اما چنین چیزی در رسانه های حرفه ای دنیا ابدا پیش نمی آید که یک خبرگزاری و رسانه، عکسی با واترمارک دیگری را استفاده کند. به طور مثال هیچ گاه خبرگزاری آسوشیتدپرس عکسی با واترمارک رویترز  را در رسانه اش کار نمی کند.  آسوشیتدپرس یا خودش  آن عکس را  دارد، یا ندارد. اگر از زاویه حرفه ای به این موضوع نگاه کنیم، باید بگویم هر دو این خبرگزاری ها بازار و مشتری های خودشان را دارند و عکس هایشان را می فروشند، شما این دو را شبیه به دو فروشگاه تصور کنید، که یکی از آن ها جنس یونیکی دارد، خوب اصلا منطقی نیست که مالک آن جنس یونیک، آن را به رغیبش دهد. وقتی یک خبرگزاری از تهیه یک خبر و عکس جا می ماند، برایش تجربه  می شود که نیروی حرفه ای استخدام کند، گوش به زنگ باشد و تمام فاکتورها را رعایت کند که چیزی را از دست ندهد. و خبرگزاری ها حتا عکس همدیگر را نمی خرند.

مهدی قاسمی راجع به اینکه  آیا تا به حال با پیگیری قانونی توانسته است در این موارد احقاق حق کند یا خیر به خبرنگار اقتصاد هنر آنلاین گفتواقعیت این است که من با هیچ جایی وارد همچین دعوایی نشدم و پیگیری هم نکردم، اخیرا هم که به روزنامه شرق اعتراض کردم، به نظرم ماجرا آنقدر بغرنج نبوده است که بخواهم کار را به دادگاه بکشانم، اما اگر موردی پیش بیاید که احساس کنم، باید برخورد جدی تری داشته باشم، حتما این کار را خواهم کرد. و افرادی  را می شناسم که پیگیری هایشان از طریق قانون نتیجه بخش بوده است، "افشین شاهرودی"، عکاس از جمله کسانی ست که  در اویل دهه 80 با استفاده از همین قانون از روزنامه همشهری شکایت کرد، نتیجه هم گرفت.

*

در ادامه  گفت و گو با  " آرش عاشورنیا" را می خوانید؛

آرش عاشورنیا، درباره شکل همکاری عکاس و رسانه می گویدحق کپی رایت یک عکس، متعلق به عکاس و یا رسانه ایست که عکاس با آن قرارداد، دارد و برایش کار می کند، آن فرد می تواند  تمام حقوق عکس را به رسانه واگذار کند  که در این مورد فروش مجدد  آن عکس به عهده آن سرویس و آژانسی ست که عکس را از عکاس خریده است و خیلی وقت ها هم این ها شراکتی دارند و درصدی از فروش مجدد، به عکاس تعلق می گیرد و او کماکان صاحب حق است و این ها همه راجع به حقوق مادی یک عکس است.

عاشورنیا راجع به اینکه طی این سال ها، قانون تصویب شده درباره کپی رایت چه میزان اجرایی و قابل پیگیری بوده است بیان کردقانون کپی رایت که در دهه 40 نوشته شده، سال هاست که در دست بازنگری و به روز شدن است و در نهایت هنوز این اتفاق نیفتاده است. با استناد به همان قانون من راجع به چند مورد تخلف، شکایت کرده ام، و دادگاه فرهنگ و رسانه پیگیر این ماجرا است. اما در مورد قانون کپی رایت، به نظرم  خود رسانه ها نیز بزرگترین نقض کننده آن هستند. اشکالی که این میان وجود دارد، این است: به فرض اینکه ما بخواهیم برویم دادگاه و حکمی بگیریم، اعدادی که برای قیمت عکس در رسانه ها وجود دارد، یک شوخی ست و اگر بخواهیم از خبرگزاری عکس بخریم واقعا قیمت چندانی نباید بپردازیم، پس درنتیجه گفته می شود که ارزش شکایت ندارد. شما اگر فرایند دادرسی را تصور کنید که قرار است برای یک عکس یک سال در این مسیر رفت و آمد داشته باشید قطعا به این نتیجه می رسید که بهتر است این کار را نکنید. به همین علت رسانه ها و روزنامه ها این قانون را رعایت نمی کنند و می گویند کسی نمی رود شکایت کند، و این بازی در همین سهولت مدام در حال تکرار است. تنها زمانی کسی حاضر است این کار را انجام دهد که بخواهد به اصطلاح حال یک رسانه را بگیرد و آن را در این چاله بیندارد. تا 5-4 سال اخیر که بحث کپی رایت خیلی جدی گرفته نمی شد، در اینباره مشکلی وجود داشت، و آن هم این بود که شاکی نمی توانست از مرحله دادرسی رد شود و کسی به آن اعتنایی نمی کرد. اما در حال حاضر دیگر این طور نیست.

عاشورنیا، در ادامه راجع به مواردی که نسبت به آثارش تعدی شده است گفتمن با وکالت "کاوه راد" که سال هاست در حوزه کپی رایت فعالیت می کند، دو مورد شکایت از شرکت های خدمات سرویس های اینترنتی داشتم. یکی از این شرکت ها، تاکسی اینترنتی و دیگری سرویس دهنده اینترنت بود و بابت عکسی که متعلق به من بود و بدون رعایت حقوق مادی و معنوی آن، با درج لوگوی خودشان در پایین عکس و منتشر کردن آن در صفحه اینستاگرامشان و استفاده تبلیغاتی از آن، مورد شکایت من قرار گرفتند. می توانم راجع به این دو مورد این را بگویم که آن ها رسانه نبودند و به نوعی با آن ها چشم در چشم نمی شدم به همین خاطر از آن ها شکایت کردم و ویژگی اش این بود که توانستیم از مرحله بازپرسی رد شویم، چیزی که پیش تر اتفاق نمی افتاد و حتا ممکن بود این پرونده مورد قبوشان نباشد. اما ما در نهایت  بیرون از دادگاه با هم توافق کردیم و آن شرکت ها به دلیل اینکه شکایت ما جنبه قضایی و کیفری گرفته بود، این موضوع  را پیگیری کردند و به طور منطقی با هم توافق کردیم و ضرر و زیان گرفتیم و پرونده را مختومه کردیم.

او همچنین در مورد پاک کردن واترمارک عکس ها گفترعایت نشدن  این موضوع توهینی ست به مخاطب،  این تصور عمومی وجود دارد که عکسی که در اینترنت است متعلق به همه است اما واقعیت این نیست چه آن عکس واترمارک داشته باد و چه نداشته باشد. اما یک سری دوستان که می توانند واتر مارک را پاک کنند فکر می کنند که حرفه ای شدند، اما این کار تقلب و دزدی ست.

*

به نظر می رسد عرف و آن چه که در پیشینه فرهنگ یک جامعه نقش بسته است بیش از آن چیزی که تصور می رود می تواند در شکل دهی افکارعمومی  تاثیر گذار باشد، و خیلی وقت ها آن چه که در قانون نوشته شده است به دلیل فرایند پیچیده ای که ممکن است پیش روی افراد قرار گیرد، ناکارآمد جلوه می کند. سیستم آموزشی نیز از جمله نهادهایی ست که می بایست نگاه جدی تری به این موضوعات داشته باشد و پیش از آن که افراد وارد مسیر حرفه ای خود شوند، از بروز این چنین مشکلاتی پیش گیری کند.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x