رنگ کردنِ گنجشک
هنر مرز مشخصی ندارد و در تاریخ هنر، هنرمندانِ بزرگی بوده اند که هم فیلم ساخته اند، هم نقاشی کرده اند و هم شعر گفته اند و مرز ها را در نوردیده اند و میانِ عناصرِ به ظاهر متکثر زیبایی؛ ارتباط ایجاد کرده اند.
نمونه های فراوانی در دست است که می توان به آن ها اتکاء کرد و یادآوری نمود هنر "تخصص" نیست بلکه دنیایی وسیع است با ابزارهای مختلفِ وجودی. این ابزارها (چه دوربین وچه قلم مو) می توانند در دستان یک نفر قرار بگیرند و خلق؛ محدودیت نمی شناسد. از این منظر هنرمندانِ ایرانی نیز به حق می توانند به رشته های دیگر وارد شوند و کسی حق ندارد مرزهای دانشگاهی پوسیده را سد راه آنها کند. از این روست که رضا کیانیان با مجسمه هایش، هدیه تهرانی با عکس هایش، لوریس چکناواریان با نقاشی هایش و تهمینه میلانی با طرح هایش طبع آزمایی می کند و آنچه پیش روی مخاطبان است، هم عرصه دیدار و تماشاست، و هم عرصهی خرید و فروش.
اما بیایید از این تئوری های بدیهی عبور کنیم و ببینیم در حقیقت چه خبر است؟
هنرمندانِ با سابقه باید بهتر از هر کس متوجه باشند که علاوه بر این دو عرصه، نقد و انتقاد هم جزوی از هنر است و اگر انتقاد نباشد چرخ هنر از چرخیدن باز می ماند. اما به نظر می رسد بر اساسِ آنچه در سال های گذشته بر نقدِ هنری گذشته است، هنرمندانِ معتبرِ رشته های دیگر به خصوص اهالی سینما، وقتی محضِ طبع آزمایی به رشته هایِ دیگر وارد می شوند، علاقهی چندانی به نقادیِ ندارند و بیشتر در پیِ تایید و "دورهمی" برگزار کردن هستند تا نمایشگاه هنری. جالب است که آنها می خواهند مخاطبانِ مثلا نقاشی یا عکاسی، آن سخت گیریِ مخاطب سینما را نداشته باشند و این عرصه را محلِ جولانِ تجربه هایِ گاه اولیه و خام دستانه ای می دانند که زمینش هرچه خالی تر باشد بهتر. این سنتِ قدیمیِ ناخوشایندی ست که هنرهای تجسمی را "جدی" نمی گیرند و گمان می کنند موفقیت در موسیقی یا سینما متضمنِ تاییدِ تام و تمام در نقاشی یا عکاسی هم خواهد بود.
آنها فراموش کرده اند نقدِ سینما در دیار ما، از حوزه های انتقادی دیگر قدیمی تر، دقیق تر و گاهی تند و تیز تر بوده است و هنرمندانِ سینمایی این حق را برای منتقدین رشتهی خود قائل می شوند که مثلا بازی شان در یک فیلم یا کارگردانی شان توسطِ یک منتقد سینمایی حسابی پنبه زده شود، اما در مقابلِ نقدِ نقاشی یا عکاسی هایشان عنان از کف می دهند.
*
نمایشگاهِ نخستِ خانم میلانی با انتقاداتِ فراوانی روبرو شد. منتقدین در آغازِ راه اشاره کردند که آثارِ خانم میلانی با تاثیر مستقیم(کپی کاری) از آثار هنرمندانِ دیگر خلق شده است. گروهی دیگر نیز به محلِ نمایشگاه رفتند و اعتراض خود را به شکلِ حضوری اعلام کردند. تنش های نا خوشایندی پیش آمد که شایستهی اهل هنر نبود. در این میان خانم میلانی هم با رفتارِ نه چندان مناسب به این تنش دامن زدند و آش آنقدر شور شد که کار به قوه قضاییه کشید.
بله! یک هنرمند، یک کارگردانِ سینمای اجتماعی، در مقابلِ اعتراضاتِ پیش آمده، شکایت به دادگاه برد و از منتقدین خود شکایت کرد. اساتیدِ هنرِ دانشگاهی و بسیاری از هنرمندانِ تجسمی به این حرکتِ نا پسند اعتراض کردند و بارها به ایشان یادآوری کردند اهل هنر باید در تعامل و گفت و گو مشکلاتشان را حل کنند و دادگاه و دادستانی شایستهی جدلِ اهل هنر نیست. اما خانم میلانی تصمیم نداشتند دست از شکایت خود بردارند. گفته می شود از دو نفری که ایشان دادگاهی کرده یک نفرشان تبرئه شده است و پروندهی فردِ دوم در دست پیگیری ست.
تبرئه یک متهم به خودی خود نشان می دهد که یک شکایتِ قضایی چقدر بی پایه و اساس بوده است وبرای خودِ شکایت کننده پسندیده تر است که مجموعِ شکایتِ خود را به کل منتفی بداند. اما خانم میلانی موازی با تولیدِ "چهل نقاشی" برای نمایشگاهِ تازه خود، شکایتِ خود را پی گرفته اند و نمایشگاه دوم در حالی برگزار می شود که به زودی دادگاهی برای متهمِ نمایشگاه نخست برگزار می شود و هیچ کس پاسخگویِ حاشیه های نمایشگاه اول نیست.
اکنون در روزهایِ آغازینِ اردیبهشت ماه خانم میلانی نمایشگاهِ دوم خود را برگزار کرده است. ایشان در بیانیهی نمایشگاه به جایِ توضیح درباره آثارِ هنریِ خود به واکنش هایِ قبلی ادامه داده و معترضین را به سازماندهی و "توطئه از پیش طراحی شده" متهم کرده.
گذشته از این که آثار خانم میلانی از نظرِ تکنیک، انتخابِ سوژه و برخوردهای زیباشناسانه در آغاز راه هستند و هیچ رویکردِ تجربی و تلاش برای پیشرفت در نمایشگاهِ دوم ایشان دیده نمی شود، این که یک نمایشگاهِ نقاشی، در گالریِ بزرگی برگزار شود که عمدتا پذیرایِ هنرمندانِ صاحبِ بازار بوده است نشان می دهد اهداف برگزاریِ نمایشگاهِ نقاشی های خانم میلانی چندان پیروِ "هنربیانگر" و (چنان که خودشان مدعی هستند،) "تجربی" نیستند.
در عین حال این رویکردِ نا مناسب در انتخاب و نوشتنِ بیانیه(استیت منت) هم در پیش گرفته شده. بیانیه در تعریفی ساده، بیانِ حالات و دلایلِ هنرمند برای پرداختن به یک مجموعه یا تک اثر هنری ست. خانم میلانی عزیز! شما که سالها فیلم ساخته اید با فیلمنامه، نوشتن و کلمات سر و کار دارید دیگر چرا؟ بیانیه محلِ تظاهراتِ واکنشی نیست. بیانیه یک نمایشگاه محلِ جولان اتهام پراکنی نیست. خانم میلانی بهتر بود برای ادعای خود مبنی بر "تئوری توطئه" نشستی آزاد با حضور نمایندگانِ رسانه های هنری در محلِ گالری برگزار کنند و دلایلِ مستند و معقولی بیاورند که در یک گزارش یا خبر مطرح شود.
ایشان به عنوانِ یک کارگردانِ حرفه ای که فیلم های خوبی هم در کارنامه شان دارند می بایست پاسخگو باشند مرزِ "الهام" (چندان که مدعی هستند) و تاثیر مستقیم، بدون رعایتِ حقوقِ معنوی و مادی هنرمند(به زبانِ خودمانی کپی کاری) از نظر ایشان کجاست؟
آیا شایسته است پوستر نمایشگاه دوم ایشان تحت تاثیر مستقیمِ اثر یک نقاشِ ایرانیِ زنده و صاحبِ حقوقِ معنوی و مادی باشد و من و شمایِ مخاطبِ هنر هم بپذیریم که با یک مجموعهی هنری اصیل روبروئیم؟
آن شکایت، این بیانیه و آن شباهتِ تکراری اثر، وقتی به حکمِ "رنگ کردنِ گنجشک و قالب کردنش به جای قناری" در می آید که بزکی از حقوق زنان هم به داستان افزوده شود. حقوق زنان عنوانِ دهان پر کن فریبنده ای ست. اما راهِ سنگلاخِ پر پیچ و پیچیده ای ست که اگر کارکرد تزئینی و ادعایی به خود بگیرد علیه خودِ حقوق زنان عمل می کند و موضوعیِ عمیق با ریشه هایِ مردسالارانه را لوث و هرز می کند.
بیانیهی خانم میلانی خود به خود نشان می دهد با یک هنرمندِ جدی اما تازه کار طرف نیستیم. با یک رویکردِ تهاجمی و تایید طلب روبروییم که به منتقدان خود مجالِ انتقاد نمی دهد. و در پیِ همان چه خود از آن می نالد، با اتکاء به قوه قهریه در پی حذفِ منتقدان است. بهتر بود هنرمندِ نام آشنایِ عرصهی سینما، به جایِ این لفاظی ها از شکایتِ خود صرف نظر می کردند و در پی گفت و گو و احیانا دلجویی از منتقدین خود بر می آمدند. باید به ایشان و همراهانشان یادآوری کرد هنر عرصه تعامل و همزیستی ست و هنرمند آمده است تا دنیا را جای بهتری کند. اگرنه، این نمایشگاه هم پیرو همان چرخه ای تعریف می شود که در حذف و تقلید و جرح و غلبهی حاشیه بر متن، آسیب های صنفیِ جبران ناپذیری بر پیکرِ نحیفِ هنر روزگارِ ما وارد می کند و کسی را هم پروایِ درمان نیست.
*نویسنده و هنرمند هنرهای تجسمی