شلاقی به نام اقتصاد بر سر معماری
غم نان و مشکلات موجود در جامعه، همان عنصری است که معماران را وادار میکند، با وجود سلطه عمیق و گسترده اقتصاد بر این عرصه، پروژهها را بپذیرند و در این وانفسا فعالیت کنند.
به گزارش اقتصادهنرآنلاین به نقل از هنرآنلاین، سمیه باقری: در طول تاریخ بشریت معماری همواره به عنوان یک هنر کاربردی و مهندسی توانسته همگام با انسان حرکت کند و نمونههای بینظیری از خلاقیت، زیبایی، اعتقادات و خواستههای بشری را در دورههای مختلف ترسیم کند. معماری همان هنر بینظیری است که عرفان را با زبانی نمادین و سمبلیک در بناهای مختلف و برای اقوام گوناگون به تصویر کشیده است تا جایی که به واسطه این هنر، مسجد، کلیسا، کنشت و آتشکده همواره در طول تاریخ، جایگاهی برای قلبهای ناآرام انسانی بوده است. معماری به عنوان یک هنر همواره در خدمت اعتقادات، سبک زندگی و سنتهای بشری گام برداشته است بر همین مبنا مساجد همواره فضایی دوست داشتنی برای تمام اقشار جامعه ایرانی به شمار میروند. در واقع مسجد دارای لایههای متعددی از درک معانی است به نحوی که یک مخاطب عادی از آن به اندازه فهم و درک خود برداشت خواهد داشت اما یک عارف و اندیشمند، دنیای تازهای در این فضای روحانی در مییابد. درد و تاسف از آنجا آغاز میشود که معماری ایرانی با تمام لایههای پنهان کشف و شهود و دنیای جذاب سمبلها و نمادهایش در دوره معاصر به یکباره گم میشود.
افزایش فاصله مخاطب با معماری
به طور حتم معماری همواره کوشیده که فضایی در راستای بهبود سبک زندگی انسانی و نیازهای آن طراحی کند. بر همین مبنا در طول تاریخ شهرها و کشورهای مختلف، تفاوتی جدی در سبک و نوع معماری خود داشتهاند. این تفاوتها همان نیازی است که معماری بر مبنای اقلیم، خواسته مخاطب و صد البته شرایط زندگی افراد ترسیم میکند. بر همین اساس در گذشته، تفاوتهای زیبایی را در شهرهای مختلف ایران از شمال تا جنوب شاهد بودهایم. در واقع معماری به واسطه نگاه انسانشناسانه، جامعهشناسانه و روانشناسانه به زندگی افراد، همواره تغییراتی را در ساخت بناها ایجاد کرده است. به همین خاطر شاهد هستیم که خانههای قدیمی تا این حد در قلب و روح ما ایرانیان جای دارند، چرا که زبان معماری این فضاها کاملا از دل برآمده است. یقینا بخشی از مشکلات معماری امروز ایران از عدم ارتباط مناسب معماری با مخاطب ناشی میشود. در واقع درک نادرست معماران و سازندگان از خواستههای مخاطب، مسئلهای است که معماری امروز را تا این حد بیروح و بیارزش میکند. وابستگی احساسی پدربزرگها و مادربزرگهایمان به خانههای قدیمی، حوض وسط حیاط، بهار خوابهای بینظیر و ... همان عنصری است که همه ما امروز در خانههایمان کم داریم. در واقع معماری امروز ایران بدون توجه به تغییرات زندگی افراد جامعه، حرکت را ادامه داده است و بر همین مبنا نتوانسته ارتباطی روحی و احساسی بین مخاطب و فضای موجود ایجاد کند. دخالت عناصر مختلفی چون اقتصاد و سیاست نیز در این عرصه باعث شد که دست بساز و بفروشها بلند و عرصه برای جولان دادن افراد سودجو باز شود. مشکلات اقتصادی و سایه سنگین بیکاری بر جامعه معماری از جمله مباحثی است که باعث شد، معماران به کپی کردن آثار از آن سوی مرزها اقدام کنند؛ اما یقینا این تنها دلیل مشکلات کنونی نیست. بخشی از بدنه معماری امروز ایران افرادی خوشفکر، با سواد و تلاشگر هستند که سعی دارند با تمام مشکلات و سختیهای پیش رو، پیوندی بین مخاطب و معماری امروز حتی در فضاهای کوچک آپارتمانهای امروزی برقرار کنند؛ اما یقینا هستند افرادی که معماری را هنری مقدس نمیشمارند و صرفا در راستای منافع اقتصادی و اجتماعی خود دست به ساخت و ساز میزنند. خطاهای فاحش معماری در برخی از آثار، بیتوجهی معماران به موارد کوچک بناها و نیاز مخاطب همان نکتهای است که میخواهم روی آن دست بگذارم. چه کسی میتواند بگوید که یک معمار مسئول، خانه را برای یک ایرانی مسلمان به نحوی طراحی میکند که امکان شست و شوی فضای حمام و دستشویی در آن نباشد؟ یا چطور ممکن است یک معمار مسئول درک درستی از فضای خصوصی و نگاه مردم ایرانی به این مسئله نداشته باشد؟ یقینا معماران خوشفکر امروز فضایی برای بهبود معماری معاصر ایجاد خواهند کرد اما امیدوارم که این هنر بتواند، در روزگاران آینده از مدرکگرایی عبور کند و همچون پزشکان فضایی نیز برای مسئولیت اجتماعی و قسم عاشقانه نجات جان انسانها را در دل خود جای دهد چرا که یقینا یک معماری نادرست میتواند جسم و جان مخاطبان بسیاری را تحتالشعاع قرار دهد.
ظهور نماهایی با طعم فاصله اجتماعی
این امر که هر بنایی بر مبنای نوع کارکرد آن، تعریفی متفاوت دارد، بدیهی است اما متاسفانه در دوران معاصر کنونی این اصل به فراموشی سپرده شد. به نظر میرسد، عبور جامعه ایران از روزهای سخت جنگ و مشکلات پس از آن، فضای تازهای در نگاههای مردم به وجود آورد. تلاش مردم برای نشان دادن عبور از این روزهای سخت، همان عنصری بود که مدگرایی و توسعه برندها را در جامعه به دنبال داشت. قشر مرفهتر اما صرفا به برندها و مد اکتفاء نکردند و به سمت معماری نیز سوق یافتند.
در چنین شرایطی معماری وسیلهای برای به تصویر کشیدن فاصله اجتماعی و میزان رفاه اقتصادی افراد مختلف جامعه شد. بر همین مبنا برجها با بلندمرتبهسازی سعی در پیشی گرفتن از یکدیگر کردند و مدام بر میزان طبقات ساختمانها افزوده شد. نما سازی در این دوران به اوج خود رسید تا جایی که بخشی از نماهای مترود شده در تاریخ نیز، از پایتخت ایران سر درآورند. معماری ایران پس از گذر از دورانهای مختلف یکباره به زمانهای رسید که معماران ناچار بودند برای حفظ مشتری تمام نیرو و هنر خود را در نما و ظاهر خانه متمرکز کنند. به نظر میرسد که این روند سبب شد که بخشی از معناگرایی در درون خانهها به فراموشی سپرده شود و در نتیجه شهری کثرتگرا با سلیقههای مختلف سربرآورد. شهری که امروز همه ما میتوانیم بگوییم که در هیچ کجای آن وحدت و انسجام نظر دیده نمیشود. یادآوری معماری گذشته ایران نشان میدهد که همواره مردم و در کنار آن معماران سعی داشتند که اختلاف طبقاتی را کمتر در نگاه دیگران پررنگ کنند بر همین مبنا نیز کوچهها عموما یک شکل و در خانهها، کوچک و ساده انتخاب میشدند. در واقع فاصله اجتماعی و طبقاتی بیشتر پس از گذر از هشتی اول خانه جلوه نشان میداد و رهگذران نمیتوانستند به سادگی پی به سطح مالی مرفه صاحب خانه ببرند. متاسفانه گرایشهای اخلاقی جامعه ایرانی به سمت و سویی سوق یافته که افراد مدام در یک مسابقه نانوشته با همسایگان، اقوام، اطرافیان و حتی خودشان به سر میبرند. بر همین مبنا ساخت یک خانه چند طبقه در یک کوچه با نمایی نسبتا زیبا، افراد را به یک چالش دعوت میکند که خانهای زیباتر و در ظاهر مرفهتر از دیگری بسازند. متاسفانه در این میان معماری به خصوص معماران جوان که سعی دارند، فضایی برای آغاز کار خود پیدا کنند، قربانی هستند.
مادی گرایی و جای خالی شاهکارهای معماری
معماری برای بسیاری از معماران گذشته ایران، فضایی هنری به شمار میآمد که به واسطه آن عرفان، اردات و عشق خود را به تصویر میکشیدند. شاید به همین خاطر است که هنوز بنایی چون مسجد شیخ لطفالله میتواند، توریستهای خارجی را نیز بر جای میخکوب کند. این بنای شاهکار به راحتی و بدون توجه به دین و اعتقادات مخاطب، میتواند با او ارتباط برقرار کند. مسئله اینجاست که معرفت در معماری گذشته ایران، بخش مهمی از آغاز به کار معماران جوان بوده است اما آیا این روند امروز در دانشگاههای ایران نیز وجود دارد؟
نکته دوم این است که بسیاری از معماران دوران معاصر نمونههای شایان توجه و زیبایی را خلق کردهاند اما به نظر میرسد که جامعه امروز ایران صرفا در راستای نقدی تند و تلخ گام بر میدارد. بر همین مبنا هر بنایی که با دیدگاهها و خواستههای گروهی، همراه نباشد، به شدت نقد شده و در مواردی نیز ترد میشود؟
سوال اصلی اینجاست که چه معیارهایی برای معماری امروز ایران وجود دارد که برخی سعی دارند به قولی آن را زنده کنند اما هیچ نوع دیدگاه شفاف و روشنی را ارائه نمیدهند. جای خالی هویت در معماری امروز چیزی است که بسیاری از کارشناسان درباره آن سخن میگویند اما این هویت به چه شکل و نحوی تعریف میشود؟ آیا هویت چیزی جدا از بدنه امروز زندگی ماست که برخی معتقدند باید آن را شناخت؟
به هر حال بدیهی است که معماران هنرمندان بینظیری هستند که میتوانند بخش مهمی از نیاز امروز جامعه بشری را رفع کنند اما ای کاش قوانین محکمتری برای فعالیت در این بخش شاهد بودیم تا هر روز شاهد درد کشیدن جامعه معماری و صد البته هنرمندان معمار نباشیم.