وعدههای محیطزیستی دولت فراموش نشود
چهاردهم مارس، ۲۳ اسفند «روز جهانی اقدام برای حمایت از رودخانهها و مقابله با سدسازی» نام گرفته است. روزی که به بهانه آن میتوان نگاهی به رفتار خود با اکوسیستمهای آبی که نقش تاثیرگذاری بر محیط زیست دارند، داشته باشیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، آب، یکی از ارکان محیط زیست که بدون آن حیات ادامه نخواهد داشت این روزها به مساله اساسی کشور در حوزه مدیریت تبدیل شده است چراکه رفتار درستی در این زمینه نداشتیم و ریزگردهای آن در چشم همه رفته است. روز بینالمللی اقدام برای حمایت از رودخانهها، آب و زندگی و مقابله با سدسازی، در سال ۱۹۹۷ به وسیله شرکت کنندگان نخستین نشست بینالمللی قربانیان سدسازی در کوریتیبلی برزیل به تصویب رسید. به این بهانه درباره ضرورت توجه به مدیریت آب در ایران گفتوگویی با هومان خاکپور، کارشناس منابع طبیعی و فعال محیط زیست انجام داده که متن آن را میخوانید.
با وجود اینکه کارشناسان محیط زیست درباره عواقب انتقال آب هشدار داده اند به نظر شما چگونه است که هنوز هم پروژههای سدسازی و انتقال آب انجام میشود؟
با توجه به عملکرد دولت تدبیر و امید و بحثها و شعارهای محیط زیستی که رئیس دولت در انتخابات دور اول و دوم انجام دادند و اینکه در سالهای نخست دولت خود را محیط زیستی معرفی کرد و اولین مصوبات دولت روی مسائل محیط زیست بود، اتفاقهایی در طول 6 تا هفت سال فعالیت این دولت اتفاق افتاد، ریاکاری محیط زیستی از طرف دولت بوده است؛ چون خلاف شعارهایی که داده اند عمل میکنند. تعداد زیادی در حوزه محیط زیست به دلایلی این دولت را انتخاب کردند، دلایلی که در این سالها به همه آنها پشت شده و همه آن چیزهایی که در یک دولت محیط زیستی نباید اتفاق بیافتد، اتفاق افتاده و فراتر از آن، اتفاقهایی که در دولتهایی که ادعای محیط زیستی نداشتند، نیافتاد در این دولت محقق شد. برای مثال طرح انتقال آب خزر به سمنان، کاملا مشخص است که با نگاهی غیرمحیط زیستی و منطقهای اتفاق میافتد، نگاهی غیرمحیط زیستی که در همه دولتهای گذشته داشتیم. هر رئیس جمهور از هر منطقهای بود توجه توسعه را بر همان منطقه گذاشت که نه تنها مشکلاتی برای همان منطقه ایجاد کرد، بلکه برای سایر مناطق هم مشکلساز شد. زمانی توجه و تمرکز دولت بر فلات مرکزی، کرمان و رفسنجان بود و آنجا با توسعه شدید سطح زیر کشت باغهای پسته مواجه شدیم و امروز سالانه بیش از 200 میلیون متر مکعب کسری مخازن آب در آن بخش داریم. این توسعه ادامه پیدا کرد تا جایی که امروزه شاهد پروژه انتقال آب در شاخههای کارون به سمت رفسنجان برای پستهکاریهای آنجا هستیم. زمانی دولت به یزد توجه زیادی داشت و شاهد توسعه بیرویه در یزد بودیم صنایع آببر، صنایع فلزات و کاشی در آن منطقه متمرکز شد. منطقهای که به عنوان شهر قنات و قناعت بود و بهترین مدلهای آبیاری را در آن مناطق داشتیم، پیشینه تاریخی مدیریت آب در جهان را در آن مناطق داشتیم، میبینیم که ما را در این مناطق با مشکلات کمبود آب مواجه کردند. طرحهای انتقال آب از سرشاخههای کارون به آن مناطق انجام شد. طرحهایی بین منطقه اصفهان و یزد ایجاد شد از این طرف میبینم که ریاست جمهوری روی منطقه سمنان متمرکز شده است و طرحهای انتقال آب برای این مناطق اتفاق میافتد اینها رویکردهای اشتباهی بود که در همه دولتها انجام میشد. شاید یک فعال محیط زیستی از دولت اصولگرای پیشین انتظاری نداشت اما عملکرد دولت تدبیر و امید که با شعارهای محیط زیستی وارد شد، باعث بیاعتمادی در مردم و از بین رفتن سرمایههای اجتماعی شد که در این کشور وجود دارد که میتواند باعث آسیبهای جدی در حوزه اجتماعی شود. ما میبینیم که رئیس جمهور این دولت به استان خوزستان سفر میکند، منطقهای که به شدت از نبود رعایت اصول محیط زیستی در پروژههای عمرانی زجر میکشد و نابود میشود، به رئیس جمهور میگویند «هوا نداریم اما هواتو داریم» همین رئیس جمهور در طرحهای انتقال آب فعالیت میکند و این طرحها کلید میخورند. از طرفی عیسی کلانتری در سال 81 به محل احداث سد و پروژه انتقال آب از سولگان- ونک از سرشاخههای کارون به منطقه رفسنجان به عنوان نماینده شرکت عمران رفسنجان رفت تا رضایت مردم را جلب کند. این طرح متوقف میشود، 20 سال در دولتها انجام نشد و یکباره در دولت تدبیر و امید با آن همه شعار محیط زیستی همین نماینده شرکت عمران رفسنجان ریاست محیط زیست را بر عهده گرفت و اجازه انتقال آب را صادر کرد. مجوزی که در طول سه دولت قبل صادر نشد. کار ما فقط هشدار دادن شده است و مسئولانی که باید اقدام کنند، خود به عوامل هشدار دهنده تبدیل شده اند اگر مسئولان خود هشدار دهند، اساتید دانشگاه هشدار دهند، فعالان محیط زیست هشدار دهند پس چه کسی باید عمل کند؟ کجای این پروژههای انتقال آب مردم مقصر اند که باید پاسخگو باشند؟ مگر همه این پروژهها با ردیفهای دولتی با مجوزهای دولتی اتفاق نمیافتد؟ این روند مردم را به جنگ هم انداختن است. من با این شعار موافق نیستم که در کشورمان جنگ آب در حال شروع شدن است. مردم ما، یزد، سمنان، اصفهان، خوزستان و چهارمحال و بختیاری هیچ جنگی با هم ندارند. آبهایی که انتقال داده میشود کاش برای مردم انتقال داده میشد. اینها همه رانت قدرت و ثروت است. افراد و گروههای خاص با منافع باندی و گروهی این انتقالها را انجام میدهند. تبعات آن را مردم و سرزمین میدهند و نمیتوان باور کرد با چنین دولتی و رویکردی که باعث جلب افکار عمومی شد میبینیم که دقیقا خلاف شعارها و رویکردها عمل میکنند و بیم این وجود دارد که این بیاعتمادی گسترش پیدا کند و نه تنها دولت بلکه همه هزینه این بیاعتمادیهای مدنی را پرداخت کند.
سازمان محیط زیست همواره اعلام میکند که بودجه ندارد در صورتی که پروژههایی مانند انتقال آب بودجه زیادی میبرد. اولویتبندی به چه صورت است، برخی از استانها نمیتوانند نفس بکشند، بودجه چرا برای رفع نیازهای مردم خرج نمیشود؟
بودجهها و اعتبارات به سمت پروژههایی میرود که منافع باندی و گروهی آنهایی تامین شود که در قدرت نفوذ دارند و میتوانند در تصمیمات دولت اثر بگذارند. بودجههای چند هزار میلیاردی صرف این موارد میشود در حالی که عاجز از این هستند که عوامل محیطی که زندگی مردم را به شدت در خطر قرار میدهد و به شدت به حاشیه میبرد رفع شود. حقیقت ماجرا این است که پول هست اما این پولها در پروژههای غیرضروری هزینه میشود. استان خوزستان یکی از استانهای بالای جدول در بحث تولید ناخالص ملی است اما این سرزمین به سرزمینی تبدیل شده که دیگر مردم تحمل ایستادن در آن ندارند. استانی که از امکانات درآمدزایی بسیار بالایی برخوردار است اما به دلیل مدیریت نادرست محیط آنقدر نامساعد شده که مردم نمیتوانند در آن زندگی کنند. ما به جای اینکه انگیزههای حضور مردم دراین استان را تقویت کنیم که از نظر اقتصادی و امنیتی به پایداری کشور کمک کند، این مناطق را در خطر مهاجرت قرار میدهیم. استانهای غربی کشور ما مانند ایلام و کردستان از آمار بیکاری بالایی برخوردارند. اینها استانهایی هستند که علاوه بر ارزشهای اکولوژیکی دارای ارزشهای بالای اقتصادی، سیاسی و امنیتی است و ارزش بالایی برای ثبات سیاسی و امنیت کشور دارند، میبینید که تلاشی برای محیط زیست آن انجام نمیشود و اعتبارات صرف پروژههایی میشود که تقابل بین مناطق مختلف کشور را تشدید میکنند و زمینهساز تقابلهای میان آنها میشود. انتقال آبی که برای یزد انجام میشود به دست مردم نمیرسد، بلکه برای افرادی خاص است که دستی در سرمایهگذاری دارند و یک ذهنیت بدی برای مردم خوزستان، اصفهان و چهارمحال و بختیاری ایجاد میکنند.
در فصل سرد سال با افزایش بارندگی ادعا میشد که دریاچهها پر آب شدند، همچنین به دلیل از بین رفتن پوشش گیاهی، آبها جذب سفرههای زیرزمینی نمیشود آیا برای تغییر روند میتوان کاری کرد؟
به دلیل بهرهوریهای اشتباهی که در مساله مدیریت آب داشتیم و اینکه در این سالهای خشکسالی هم وجود داشت، این وضعت تشدید شد. میتوان گفت تمام دشتهای سرزمین ما با بیلان منفی آبهای زیرزمینی مواجه هستند. ذخیرهای که با سالها بارندگی و مدیریت صحیح فقط امکان جبرانش وجود دارد. بر اساس گزارش مراکز دانشگاهی و مراکز علمی کشور تمامی دشتهای ما بین 10 تا 30 سانتیمتر در حال فرونشست هستند. تمامی دشتها با چنین بحرانی مواجه هستند. حتی استان چهارمحال و بختیاری که به استان تولید آب معروف است، استانی که سرانه بالایی در بحث تولید آب دارد، تمامی دشتهایش یعنی 11 دشتی که در این استان قرار دارد به عنوان دشتهای ممنوعه اعلام شده اند. دشتهایی که با افت شدید آبهای زیرزمینی مواجه شده است. فرض کنید در استان چهارمحال و بختیاری با میانگین بارش نرمال بالای 500 میلیمتر یعنی دو برابر میانگین کشورمان در شرایط تر سالی ما با ایجاد شکافهای بزرگ در دشتها با فرونشست نگران کننده مواجه هستیم و سطح آب دریاچهها به شدت پایین رفته است و نه تنها با یک بارندگی این اتفاق نمیافتد و برگشتپذیر نیست بلکه این امکان وجود دارد که با توهم مصرف حتی وضعیت بدتر شود یعنی استفادههایی که عدهای در دولت و مراکز قدرت دارند تا پروژهها اتفاق بیافتد و به دنبل آن در ادامه بحثهای سیلابی پروژههای سدسازی رقم میخورد. سیلاب در تاریخ و همه جای دنیا به عنوان مزیت حساب میشود که میتواند جلگههای پایین دست را بسازد و میتواند برای هر سرزمینی بستر کشاورزی و امنیت غذایی تامین کند، اما ما از سیلاب به عنوان بلای طبیعی یاد میکنیم و برای اینکه جلوی این بلای طبیعی را بگیریم روی رودخانهها سد میزنیم. روی سرشاخههای کارون و سیلابهای کارون بزرگ سد ساختیم. روزی در جلگه خوزستان که پیشینه تاریخی بزرگترین جلگه ایران را داشت، همین سیلابهای شکلاتی که از سرشاخههای کارون زردکود شروع میشد خاک حاصلخیز را به پایین دست خوزستان میبرد و خاک آنجا آرام میگرفت و باعث میشد شوری خاک در دشت خوزستان پایین رود و شستشوی خاک اتفاق بیافتد، رطوبت خاک بالا رود. این رسوبات که از بالا دست آورده شده بودند غنی از مواد آلی هستند روی زمین پهن میشوند و دشت حاصلخیز را برای ما ایجاد میکنند اما مدیریت در این سالها این روند را متوقف کرد. ما همه بسترهایی که این سیلاب باید آرام میگرفت را تصرف و تبدیل به زمین زراعی؛ باغ مناطق مسکونی و تاسیسات کردیم و الان به دنبال این بهانه هستیم که سیل بلا شده است. وقتی چنین ساخت و سازهایی روی مسیر سیل داشته باشید، طبیعی است که آب را به بلایی تبدیل میکنیم و بعد به دنبال این هستیم که سد بسازیم تا این سیل ساختمانها را خراب نکند، بله این ساختمانها به صورت اشتباه در مسیر رودخانهها ساخته شده است اما با تولید کانونهای گرد و خاک چه کاری میخواهید بکنید همان زمینهایی که قرار بود این سیلاب در آنها آرام بگیرد و به عنوان تامین کننده امنیت غذایی مردم این سرزمین باشند تبدیل شده اند به کانونهای تولید گرد و خاک در کشور. حال باید دنبال این باشیم که این کانونها را چگونه کنترل کنیم. با چه روشی میخواهیم این کار را انجم دهیم؟ آیا با جنگلکاری در خوزستان میتوان به چنین هدفی رسید؟ در خوزستان که باید دشتهای مرطوب داشته باشد، اگر جنگلکاری صورت بگیرد نه تنها نیازهایش رفع نمیشود بلکه نیاز جدیدی بر محیط زیست ایجاد میشود.
در سالهایی که بارش بیشتر است، وقتی پوشش گیاهی از بین رفته و آب جذب خاک نمیشود آیا میتوان آبهای ناشی از بارش را مدیریت کرد؟
یک نفر از مسئولان را نیمتوان پیدا کرد که گزارش مثبتی از عملکرد چند دهه اخیر درباره محیط زیست داشته باشد. اگر واقعبینانه نگاه کنیم همه گزارشها نشان دهنده این است که ما مدیریتی درستی در هیچکدام از حوزههای محیط زیستی نداشتیم. بارشها به عنوان نعمت خدادادی در فقر آبی سالهای 97 و 98 اتفاق میافتد. ما با این آبها چه کار میتوانیم انجام دهیم؟ مهمترین گام این است که شرایط محیط را به شرایط طبیعی نزدیک کنیم تا بیشترین نفوذ و ذخیره آب را برای سفرههای زیرزمینی داشته باشیم تا بتوانیم کسری آبهای زیرزمینی را تامین کنیم و همچنین بتوانیم برای سالهای بعدی آب ذخیره کنیم. قطعا اتفاقی که به دنبالش هستیم به این دلیل است که پوشش گیاهی مناطق از دست رفته است و وقتی پوشش گیاهی از بین رود دستیابی به این مهم که بتوانیم آب را به سفرهها نفوذ دهیم به شدت کم میشود. یکی از اقداماتی که باید انجام دهیم فعالیتهای آبخیزداری و آبخوانداری است. فعالیتهایی که ما در بالا دست حوزهها باید انجام دهیم تا از سیلابی شدن آبهایی که جریان دارد جلوگیری کنیم و هم به کمک پوشش گیاهی بتوانیم شرایطی ایجاد کنیم که آب بتواند به سفرههای زیرزمینی نفوذ کند. بالاجبار و اجتنابناپذیر است که برای رهایی از بحران باید به سمت تقویت سفرههای آب زیرزمینی باشیم. احیای سفرههای زیرزمینی هیچ راهی ندارد مگر اینکه در بلند مدت به دنبال احیای پوشش گیاهی باشیم و در کوتاه مدت با عملیاتهای آبخیزداری و آبخوانداری فرصت را برای جمع شدن آب در سفرههای زیرزمینی مهیا کنیم اما امکان ندارد و قرار نیست همه آب به داخل زمین نفوذ کند و به صورت طبیعی باید بخشی از آب جریان پیدا کند اما مهم این است که آبی که جریان پیدا میکند مدیریت کنیم تا در پایاب تمام حوزههای آبخیز هدایت شوند. اگر در مورد زاگرس و کارون بزرگ صحبت میکنیم باید توجه داشته باشیم که انتهای تمام این رودخانهها تالاب است مانند تالاب هورالعظیم که بخش بزرگی از مشکلات هوای کشور ناشی از خشک شدن آن است. با توجه به بارندگیهایی که در سالهای اخیر داشتیم چه اقدامی برای احیای هورالعظیم توانستیم انجام هیم؟ نه تنها کمک نکردیم که آب وارد این تالاب شود بلکه به دلیل منفعتهای اقتصادی و دیدگاه ضد محیط زیستی حتی اجازه ندادیم که آب وارد هورالعظیم شود. حتی در زمان سیلابی که بحث سد کرخه بود که آب سد رهاسازی شد از فرصت استفاه نکردیم و آب از دست رفت و وارد خلیج فارس شد. نخواستیم از فرصت استفاده کنیم و نخواستیم به سمت نجات بخشی تالابی مانند هورالعظیم و شادگان رویم.
مدیریت نادرست آب باعث پدیده فرونشست در ایران شده است، با وضعیت کنونی برای کمتر شدن آسیب این پدیده چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
این موضوع نیاز به جراحی دارد و با گفتار درمانی و مسکنهای موقت اتفاقی نمیافتد. در دشتهایی که با افت شدید آب مواجه اند به جای اینکه به سمت مدیریت آب و به سمت کاهش مصرف در حد ریاضت آبی رویم، تا بتوانیم کمبود و نیازها را جبران کنیم و بتوانیم مشکلات را حل کنیم، به سمت طرح انتقال آب رفتیم که نه تنها مشکل آب حل نشد بلکه مشکلات جدید محیط زیستی و اجتماعی ایجاد شد. جراحی درد و خونریزی دارد اما برای نجات بخشی و درمان بحران آبی که گرفتار آن هستیم به سمت مدیریت مصرف رویم. الان همه تجربیات در خیلی از کشورهای توسعه یافته وجود دارد و میتوانیم برای مدیریت مصرف آب در کشاورزی و برای بالا بردن راندمان مصرف آب، شاخصی تعریف کرد. آب باید به عنوان محور توسعه در کشور تعریف شود و ما تمامی رویکرهای توسعه را باید بر اساس آب استوار کنیم. مشکل اصلی ما در بخش کشاورزی است که با راندمان 35 درصد کار میکند، فکر کنید با 27 میلیارد مترمکعب رفتار مدیریتی آبی اشتباه داشتند کافی است مدیریت آب را درست کنیم تا حدود 14 میلیارد متر مکعب صرفه جویی کرده باشیم یعنی چیزی حدود یک ونیم برابر آب شرب را تامین کنیم.