سارق ولنتاین در حمام به دام افتاد!
روز عشق بود که به یک سارق تبدیل شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، میخواست برای نامزدش هدیهای گرانقیمت بخرد، اما پول نداشت. میخواست در روز ولنتاین برای نامزدش سنگتمام بگذارد، برای همین وارد خانهای ویلایی در شمال تهران شد. میخواست با سرقت، نامزدش را سورپرایز کند و هدیهای گرانقیمت به او بدهد. وقتی وارد خانه ویلایی شد و چند قطعه طلا دزدید، چشمش به یک کفش کتانی گرانقیمت افتاد. کتانی دخترانهای که میتوانست بهترین هدیه برای نامزد مجید باشد. اما هنگام سرقت این کتانی ٨٠٠هزار تومانی، ناگهان صاحبخانه سر رسید، مجید هول شد و از ترسش خود را درون حمام خانه حبس کرد، تا پلیس رسید و او را دستگیر کرد. مجید از دزدی دردسرسازش گفت:
چند سال داری؟
٢٠سال دارم.
شغلت چه بود؟
مشاور املاک بودم.
چی شد که به یک سارق تبدیل شدی؟
من سارق نیستم. هیچوقت در عمرم دزدی نکردم. همیشه کار کردم و از راه حلال پول درآوردم. این اولین بارم بود که به خانه مردم میرفتم.
چرا رفتی؟
میخواستم برای نامزدم هدیه بخرم. وسوسه شدم و دست به این اشتباه زدم.
به چه مناسبت؟
روز ولنتاین بود. اولین روز ولنتاینی بود که من و نامزدم با هم بودیم. خیلی دوستش داشتم، برای همین میخواستم یک هدیه گرانقیمت و بهیادماندنی برایش بخرم، اما پولم نمیرسید. وقتی داشتم از کنار یک خانه میگذشتم، چشمم به یک کتانی گرانقیمت افتاد و همین باعث شد وسوسه شوم و تصمیم به سرقت بگیرم.
مگر درآمدت بد بود؟
درآمدم بد نبود، اما از آخرین باری که کمیسیون گرفته بودم، خیلی میگذشت. چند وقتی میشد که دیگر پول نگرفته بودم. خانهای نفروخته یا اجاره نداده بودم، برای همین پولهایم تمام شده بود. نمیتوانستم کادوی خوبی برای نامزدم بخرم.
چند وقت بود که نامزد کرده بودی؟
تقریبا یک سالی میشد که نامزد داشتم. میخواستم او را سورپرایز کنم.
چطور سرقت کردی؟
اصلا قصد سرقت نداشتم. صبح روز ولنتاین بود، از کنار خانهای ویلایی رد میشدم که ناگهان از در باز آن کتانی زیبای دخترانهای را در حیاط دیدم. وسوسه شدم و گفتم این کتانی برای نامزدم هدیه خوبی میشود. وارد آن خانه شدم. تصور کردم کسی در خانه نیست، برای همین قفل در را شکستم و وارد خانه شدم. چند قطعه طلا برداشتم. میخواستم به حیاط بروم و کتانی را بردارم که ناگهان صاحبخانه وارد شد و مرا دید. من هم از ترسم به حمام رفتم و در را قفل کردم. نمیدانم چرا این کار را کردم.
یعنی خودت را حبس کردی تا دستگیر شدی؟
بله. آنقدر در حمام ماندم تا پلیس رسید، در را باز و دستگیرم کردند.
چرا خودت را حبس کردی؟
ترسیده بودم. فکر کردم صاحبخانه کتکم میزند. من که تا به حال سرقت نکرده بودم. نمیدانستم باید چه کار کنم. وقتی صاحبخانه را دیدم، شوکه شدم.
نامزدت متوجه این ماجرا شده؟
نه هنوز نمیداند. او را خیلی دوست دارم و نمیخواهم از دستش بدهم. به او گفتهام مرا اشتباهی به جای یک نفر دیگر دستگیر کردهاند و بهزودی آزاد میشوم.