x
۲۷ / بهمن / ۱۳۹۷ ۱۱:۰۶
یک اقتصاددان تحلیل کرد:

معامله نفتی مشروط ایران با یورو

معامله نفتی مشروط ایران با یورو

اعلام رسمی راه‌اندازی کانال مالی ایران و اروپا با بحث‌ و انتقادات فراوانی همراه شد. منتقدان از آن به‌عنوان «برنامه نفت در برابر غذا» و به‌مثابه اقدامی در سطح «هیچ» یاد می‌کنند و موافقان معتقدند در روزهای تحریم، جدی‌ترین گزینه برای ایجاد ارتباط مالی و تجاری با کشورهای جهان (به‌جز آمریکا) همین کانال مالی است.

کد خبر: ۳۳۶۲۲۸
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق،  غلامرضا نظربلند، اقتصاددان به جزئیات و شرح مختصات کانال مالی ایران و اروپا پرداخته و از مزایا و معایب آن می‌گوید. به گفته او، ماندن در برجام برای اروپا بسیار حیاتی است؛ مضاف بر این، اگر وضعیت اقتصادی کشوری با جمعیت هشتاد‌و‌چند میلیون نفری وخیم شود، 15 درصد جمعیت آن کشور هم که سرازیر اروپا شود، 10، 12 میلیون مهاجر در پی دارد که بیش از کل جمعیت دو کشور اروپایی فنلاند و نروژ است. اینجا نیز منافع اروپا و آمریکا دچار واگرایی است؛ چراکه آمریکا برخلاف اروپا نگران سرازیرشدن میلیون‌ها ایرانی به خاک خود نیست. او درباره معامله با دو کشور مهم خریدار نفت ایران، یعنی چین و هند می‌گوید: «طبیعی است که هر کشوری مایل است تجارت خارجی خود را با همان واحد پولی خود انجام دهد؛ اما چون یورو در مجموع محکم‌تر از یوان و روپیه است، بنابراین معاملات هرکدام از این دو کشور با کشورهای حوزه یورو، با یورو صورت می‌شود. حال اگر یک یا هر دو کشور مزبور بخواهند در چارچوب سازوکار موضوع اینستکس معامله کنند، ارز معامله یورو خواهد بود.  اگر اینستکس عملیاتی شود و هند و چین هم به آن بپیوندند، امکان انجام معاملات نفتی با یورو فراهم خواهد شد».

‌قدری از بیانیه 31 ژانویه سه کشور اروپایی امضاکننده برجام، بگویید. این بیانیه بر چه محورهایی استوار است؟

بعد از گذشت حدود شش‌ ماه از وعده خانم موگرینی مبنی بر راه‎‌اندازی کانال ویژه مالی در قالب SPV برای دورزدن تحریم‎های یک‎جانبه آمریکا علیه ایران، بیانیه مزبور از سوی وزرای امور خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا موسوم به E3 صادر و منشر شد. این بیانیه، از راه‎اندازی شرکتی با عنوان instex (به فارسی، اینستکس و مخفف instrument for supporting trade exchanges، «ابزار پشتیبان مبادلات تجاری») خبر داد. دو روز قبل از صدور بیانیه، اینستکس به ثبت رسیده بود. سرمایه این شرکت سه‌ هزار یورو و بریتانیا رئیس «هیئت نظارت» آن و یک بانکدار آلمانی مدیر آن است. مقر شرکت در فرانسه واقع شده است. رئوس مطالب و محورهای بیانیه از این قرار است:

- تأکید بر تعهد قاطع و تلاش مستمر E3 برای حفظ برجام؛

-  ایجاد شرکت اینستکس در قالب spv با هدف تسهیل تجارت قانونی بین کاربران اقتصادی اروپایی و ایران؛

- تأکید مجدد بر صیانت از برجام، به شرط ادامه اجرای کامل تعهدات هسته‌ای ایران شامل همکاری کامل با آژانس؛

- حمایت اینستکس از تجارت قانونی با ایران شامل اقلام دارویی، لوازم پزشکی، مواد غذایی و کالاهای کشاورزی؛

- بازگذاشتن در برای کاربران اقتصادی کشورهای ثالث که مایل هستند با ایران و E3 تجارت کنند به‎عنوان هدف بلندمدت اینستکس؛

- ایجاد اینستکس به‎عنوان اولین قدم و عملیاتی‌کردن آن بر اساس رویکرد گام‌به‌گام؛ طوری‌که در گام‌های بعدی، نحوه فعالیت آن مشخص و یک نهاد کارگزاری کارا و شفاف ایجاد می‌شود؛

- برخورداری اینستکس از بالاترین استانداردها در رابطه با مقابله با پول‌شویی، مبارزه با تأمین مالی تروریسم و تبعیت از تحریم‎های سازمان ملل و جامعه اروپایی و انتظار اجرای سریع تمام توصیه‌های FATF از ایران؛

- تعهد E3 به گسترش بیشتر اینستکس به کشورهای اروپایی علاقه‌مند.

‌ برخی اینستکس را به برنامه نفت در برابر غذا تشبیه می‎کنند و حمایت E3 از تجارت اقلام دارویی و مواد غذایی و کالاهای کشاورزی در بیانیه خود را که شما هم به آن اشاره کردید، دلیل این شبیه‎سازی می‎دانند و نسبت به آن ابراز نگرانی می‎کنند؛ نظر شما چیست؟

خیلی مواقع وجود یک‎سری شباهت‎ها نه‌تنها کمکی به شناخت نمی‎کند، بلکه موجب گمراهی نیز می‎شود. به گمانم این از آن نوع است. مگر ما اکنون تحت تحریم سازمان ملل قرار داریم؟ مگر ما الان زیر تیغ فصل هفتم هستیم که مشمول تحریم جهانی قرار بگیریم و بعد بیایند به دلایل «بشردوستانه»، غذا و دارو را استثنا کنند؟ ما کدام کشور را اشغال کرده‎ایم که بیایند «طرح نفت در برابر غذا» برایمان اجرا کنند؟ تا همین الان که بنده در خدمت شما هستم، آژانس 13 بار پایبندی ایران به تعهدات برجامی‌اش را رسما تأیید کرده است. هنوز دو هفته نیست که رئیس سیا در جلسه استماع کنگره آن اظهارات را مطرح کرد؛ او همان چیزی را گفت که آژانس 13 ‎بار گفته است. شما توییت آقای ترامپ بعد از این جلسه را بخوانید؛ از شدت خشم، پنبه همه دستگاه اطلاعاتی را زده است. ببینید چقدر فضا و بستر متفاوت است. خب این از داخل خود آمریکا که رئیس کشورش آمده یک‌جانبه از عهدنامه‎ای که پشتوانه قطع‌نامه‎ای سازمان ملل را دارد و همه اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان در جریان مذاکراتش بوده و پای سند نهایی آن را امضا کرده‎اند، خارج شده است.

آن هم از مهم‎ترین نهاد نظارتی جهانی در موضوعات هسته‎ای و حالا هم واکنش اروپایی‎های امضاکننده برجام را عرض می‎کنم. خبرگزاری فرانسه (AFP) بعد از صدور بیانیه مورد بحث به نقل از یک منبع دولت این کشور مطالب مفصلی مخابره کرد که فرازهایی از آن را نقل می‎کنم: «... ما با این کار می‎خواهیم این پیام مهم را به ایران بدهیم که تعهدات اروپا برای زنده نگه‌داشتن توافق هسته‎ای پابرجاست. ما باید تصمیم ترامپ را کم‎اثر کنیم...، راه‎اندازی اینستکس در درجه نخست، یک حرکت تجاری نیست، بلکه اقدامی راهبردی است». به این ترتیب اروپایی‌ها هم در بیانیه و هم در سخنان مسئولانشان  تأکید کرده‌‌اند  سازوکار مورد بحث فازبندی شده و این اولین فاز است.

‌ اگر اینستکس به همین فاز ختم شود، هم نمی‎توانیم بگوییم برنامه نفت در برابر غذاست؟

من با اصل این شبیه‎سازی مشکل دارم. شما اگر هم می‎خواهید دست به مقایسه بزنید، باید بر اساس سنجه و متره‎ای باشد. اگر فرضا اروپا می‎خواست همان برنامه را پیاده کند که شش ‌ماه وقت برای طراحی مدل با استفاده از ابزارهای پیچیده مدیریت مالی مدرن، لازم نبود؛ از همان «برنامه نفت در برابر غذا» الگو می‎گرفت و اجرا می‎کرد. از شش ماه پیش که خانم موگرینی اعلام کرد جامعه اروپایی به دنبال سازوکاری برای «دورزدن تحریم‎های آمریکا علیه ایران» است، لفظ spv هم سر زبان‎ها افتاد. بنده هم چند یادداشت درباره آن نوشتم که حاوی توضیحات لازم است. خلاصه عرض کنم که spv یا «شرکت واسط»، نوعی «ابزار- نهاد مالی» است که کارکرد اصلی آن در مالی شرکت‎ها (corporate finance)، «دورزدن» است. مثلا شرکت‎های مادر وقتی می‎بینند که از انجام یک رشته فعالیت‎ها معذورند یا اصولا نباید کل مجموعه‎شان را به دلایلی درگیر آن فعالیت‎ها کنند، موانع موجود را با ایجاد spv از سر راه برمی‎دارند، اما این نوع spv که حالا فرانسه و آلمان و انگلیس می‎خواهند راه بیندازند، خیلی کلان‎تر از نوع شرکتی آن و به‎عبارتی هم منحصر به فرد است زیرا نه قلمرو شرکتی، بلکه قلمرو بین‎الدولی (inter-governmental) دارد. مثلا در همین گام نخست، بین سه کشور از یک طرف و ایران از طرف دیگر است. به علاوه، مگر نه این است که E3  در بیانیه مورد اشاره، ایجاد اینستکس را اولین قدم دانسته است تا چنین سازوکاری را گام به گام عملیاتی کنند؟ بنابراین گیریم که در این مرحله اقلام تحت پوشش فقط غذا و دارو باشد (حتی به معنای مضیق آن)، قدم بعدی باید چیزهای دیگری باشد، مگر آنکه قدم اول، قدم آخر هم باشد که این دیگر هنری نیست و اصلا نیازی هم به آن نیست. پیشاپیش محکوم به شکست است و بازنده اصلی آن هم همین سه کشورند. چندی پیش در یادداشتی گفتم که سوئیسی‎ها هم دنبال ایجاد H)h-spvحرف اول Human به معنای «انسانی» است که غذا و دارو را تداعی‎ می‌کند) هستند که به احتمال زیاد با چراغ سبز آمریکایی‎هاست. به گمانم آمریکایی‌ها بدشان نمی‌آید که ابتکار عمل سه کشور برجامی اروپا را در همین قدم اول به شکست بکشانند. آن موقع سوئیسی‎ها یکه‎تاز میدان خواهند بود.

‌ شما اقلام تحت پوشش این گام نخست را فقط شامل دارو و غذا می‎دانید؟

وزیر خارجه انگلیس در پی صدور بیانیه مورد بحث اظهار کرد که کالاهای مصرفی (consumer goods) هم جزء اقلام تحت پوشش فاز نخست اینستکس است. کالاهای مصرفی نوعا طیف وسیعی از کالا به معنی کالا را در بر می‎گیرند که وسایل خانگی، وسایط نقلیه، ابزارهای ارتباطی نظیر گوشی‌های هوشمند، ماشین‌های اداری و رایانه‎ و خیلی از نرم‎افزارها از آن جمله‌اند. ضمنا توجه داشته باشیم که همین اقلام دارویی و غذایی و کالاهای کشاورزی که در بیانیه به‌صراحت از آنها نام برده شده، اقلام کمی نیستند. مثلا گوشت که این روزها همه واردکننده آن شده‎اند، یک قلم از آن اقلام است.

‌ بالاخره بعد از گذشت چندین ‎ماه بیانیه‎ای از سوی سه کشور اروپایی نامبرده صادر شد و هنوز هم در عمل اتفاق خاصی نیفتاده است. همین بیانیه را هم که می‎بینید، از آن استحکام لازم برخوردار نیست و شرط‎هایی هم قائل شده‎اند.  چقدر با این تفسیر موافقید؟

بیانیه خیلی سرراست نیست و غیر از آنکه ما را موظف به ماندگاری در برجام می‎کند، عمل به توصیه‎های FATF را هم از ما می‎خواهد. افزون بر این، بیانیه را بدون ابهام نمی‎بینم. اینها درست، منتها مگر ما در شرایط ایدئال قرار داریم که انتظارات خود را بر اساس آن تنظیم کنیم؟ ما عجالتا باید از شر اختاپوس تحریم‎های سهمگین آمریکا رها شویم و معیشت مردم را با کمترین هزینه و عوارض جانبی ناشی از تحریم‎ها تأمین کنیم و اقتصاد کشور را از سقوط نجات دهیم. اینک کشورهای اروپایی امضاکننده برجام در جهت صیانت از این توافق‎نامه قدم ولو کوچکی برداشته‌اند که موجب گشوده‌شدن روزنه‌ای شده است. بدون آنکه بخواهیم خوش‌خیالی کنیم و نیمه‌ خالی لیوان را نبینیم، این احتمال را هم نمی‌توانیم مردود بدانیم که گشایش همین‌قدر روزنه ممکن است موجب برون‌رفت از شرایط حاد کنونی شود و تعامل بین ما و قاره سبز را رقم بزند. ما اگر نمی‌توانیم تهدید‌ها را به فرصت تبدیل کنیم، دست‌کم باید با استفاده از فرصت‌ها، تهدیدات را پشت سر بگذاریم. یادمان نرود که اینها همان کشورهایی‌اند که در دوره پسابرجام ما را به همان شدت آمریکا تحریم کردند و قبل از آن، با امضای قطع‌نامه‌های تحریمی زمینه حقوقی اعمال شدیدترین تحریم‌ها را فراهم کردند. حالا آنها نه‌تنها در تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا علیه ایران مشارکت نمی‌کنند؛ بلکه گمان می‌رود که می‌خواهند جلوی آن هم بایستند. سپهر سیاست و عالم روابط بین‌الملل به‌شدت سیال است. هرکس بسته به شرایط و مقتضیات زمان وفق سنجه و متره‌ای به نام منافع ملی و بلوکی موضع می‌گیرد و بر‌اساس‌آن کنشگری می‌کند. ما هم منافع خود را داریم و باید بر‌اساس‌این کنشگری کنیم.

‌ حتما منافع‌شان چنین ایجاب می‎کند؟

هر کشوری منافع خاص خود را دارد که در مواردی با منافع کشورهای دیگر جور درمی‌آید و در مواردی هم جور درنمی‌آید. اشتراک منافع به معنای برادری و برابری نیست و حتی ثابت هم نیست. چرا همین سه کشور قبل از برجام مقابل ما ایستادند و حالا می‌خواهند با ما طرحی مشترک به اجرا بگذارند؟ چون در آن موقع حلقه وصلی موجود نبود؛ ولی حالا حتی اگر نیم‌بند موجود است. برجام عجالتا حلقه وصل است؛ هرچند خاصیتی که این میثاق بین‌المللی برای ما دارد، همانی نیست که برای اروپایی‌ها دارد. نقاط مختصات خاصیت‌های گوناگون در دادوستدی سیاسی تلاقی پیدا می‌‌کنند و به نقطه مشترک می‌رسند. برجام تا‌آنجا‌که به قاره سبز مربوط می‌شود، نگرانی این بخش از جهان را جابه‎جا کرد. اروپا قبل از برجام نگران برنامه هسته‎ای ایران بود؛ اما حالا دیگر این نگرانی را ندارد؛ بلکه نگران بی‎خاصیت‌شدن برجام است. بی‎خاصیت‌شدن برجام درست همان چیزی است که آمریکا می‎خواهد! اینجاست که برخلاف دوره قبل از برجام، مواضع کرانه‎نشینان دو سوی آتلانتیک 180 درجه زاویه پیدا می‎کند.

چرا اروپا نگران بی‌خاصیت‌شدن برجام است؟

جامعه اروپایی به ‌طور اعم و سه کشور امضاکننده برجام به‌ طور اخص، به دلایل متعدد و گوناگون نگران فروپاشی برجام هستند. بالاخره آنها اعتبار خود را پای آن گذاشته‌اند و در قبال آن متعهدند؛ به‌ویژه آنکه این میثاقی است که پشتوانه قطع‌نامه‌ای دارد. آنها تا حدی منافع اقتصادی دارند. متأسفانه تا ما این را مطرح می‌کنیم، جواب می‌شنویم که منافع اقتصادی اروپا با آمریکا گره خورده است و حجم مبادلات اروپا با ایران در مقایسه با آمریکا پشیزی نیست و از این حرف‌ها. آنها به باطن امر عنایت نمی‌کنند و لایه‌های تو‌در‌تو و بسیار پیچیده روابط اقتصادی بین‌المللی را در نظر نمی‌گیرند. وزیر خارجه اتریش همین دو هفته پیش بود که اظهار کرد «ما بازار ایران را به چین باخته‌ایم». این صحبت، عمقی راهبردی دارد. زیان واگذاری بازار ایران به چین، حتی بیش از آنکه متوجه اروپا باشد، گریبان آمریکا را می‌گیرد! هر کشوری که از دنیای غرب به‌ویژه آمریکا رویگردان شود و به چین روی آورد، به آمریکا یک ضربه راهبردی وارد می‌کند. فارغ از همه اینها، اروپا نگرانی‌های امنیتی خاص خود را دارد. آنها می‌نشینند و تحلیل می‌کنند که اگر وضعیت اقتصادی کشوری با جمعیت هشتاد‌و‌چند میلیون نفر وخیم شود، 15 درصد جمعیت آن کشور هم که سرازیر اروپا شود، 10، 12 میلیون جمعیت روی دست آنها می‌گذارد که بیش از کل جمعیت دو کشور اروپایی فنلاند و نروژ است! اینجا هم منافع اروپا و آمریکا دچار واگرایی است؛ چراکه آمریکا برخلاف اروپا نگران سرازیر‌شدن میلیون‌ها ایرانی به خاک خود نیست.

‌ اینها که نیازمند حفظ برجام هستند، حالا با این اوصاف دیگر چرا شرط و شروط می‎گذارند؛ مثل همین عمل به توصیه‎های FATF در اسرع وقت؟

من این را شرط نمی‎دانم. FATF چه بد، چه خوب، در مبادلات مالی و بانکی نقش یک استاندارد را دارد. همان‎طور که در فوتبال، مقررات فیفا چنین نقشی را بازی می‎کند؛ اما فرقش این است که فیفا خودش قدرت اجرائی دارد و آن را هم بدون برو‌برگرد اعمال می‎کند؛ اما FATF فعلا از خودش قدرت مستقلی ندارد و عمدتا نفوذ کلام دارد. این نفوذ برخاسته از مأموریتی است که FATF درباره میزان تبعیت کشورهای جهان از استانداردهای مقابله با پول‌شویی و تأمین مالی تروریسم و از این قبیل عهده‌دار انجام آن است. کارگروه ویژه اقدام مالی مثل مؤسسات رتبه‌سنجی است که میزان اعتبار شرکت‌ها را بر‌اساس ضوابطی معین می‌سنجند و آنها را درجه‌بندی می‌کنند؛ اما فرق آن این است که نه با شرکت‌ها، بلکه با کشورها سروکار دارد. به‌علاوه این کارگروه تنها نهادی در جهان است که عهده‌دار مأموریت پیش‌گفته است. بدیهی است وقتی تشکیلاتی می‎خواهد بیاید کانال تجارت شما با کشورهایی که آنها را نمایندگی می‌کند، بشود و حساب و کتاب‎ بکند و با یک واحد پولی مشترک (یورو) عملیات پایاپای و تسویه انجام بدهد، باید مقررات واحدی بین طرفین وجود داشته باشد تا مانند چوب‌خط، روابط فی‌مابین را تنظیم کنند. توجه داشته باشیم که آنها نه‎تنها با FATF مشکلی ندارند؛ بلکه آن را معیار تنظیم‎ روابط مالی و بانکی می‎دانند؛ بنابراین معلوم است که آنها از شما هم می‎خواهند که خود را با همان سنجه و متره‎ای که مبنای کاری مشترک است، تطبیق دهید. بد نیست یادآوری کنم که جامعه اروپایی هر کشوری را که بخواهد به عضویت بپذیرد، سال‌ها با آن مذاکره می‌کند که خود را با مقررات جامعه وفق دهند.

‌ چه مشکلاتی بر سر راه اجرائی‌شدن اینستکس موجود است؟

مشکلات فراوان است. نه‌تنها ما که به‎عنوان ناظر تحولات را دنبال می‎کنیم، چیز زیادی از جزئیات این سازوکار نمی‎دانیم؛ بلکه فکر می‎کنم حتی چیزهای زیادی برای بنیان‌گذاران آن هم مجهول است یا مغفول مانده است. علت اصلی این مشکل را باید در این دانست که چنین چیزی قبلا موجود نبوده که عملا تجربه شده باشد. البته دو اشکال مهم دیگر هم وجود دارد؛ یکی آنکه اروپایی‎ها به دلیل ترسی که از روشدن دستشان پیش آمریکایی‎ها دارند، مجبورند چراغ خاموش حرکت کنند تا آ‎نها به‌راحتی مزاحمشان نشوند. دیگر آنکه به نظر می‎رسد آنها در رابطه با ایران خیلی محتاط‌اند و می‎خواهند از همه‌چیز خاطرشان جمع شود و به اصطلاح، کارها را دوقبضه کنند که مثلا رو دست نخورند. این است که آنها  هر قدمی که می‎خواهند بردارند، با وسواس برمی‎دارند.  

‌ آیا مشکلی هم از ناحیه طرف ایرانی وجود دارد؟

بالاخره ما هم به آنها اعتماد نداریم و در حافظه تاریخی‌مان برخی پیمان‎شکنی‎هایشان ثبت و ضبط است. ولی دو طرف چاره‎ای جز همکاری ندارند. افزون بر این، ما هم تا آنجا که به خود سازوکار مربوط می‎شود اگر نگویم دو مشکل، دو مسئله داریم. نخست بحث FATF است و دوم بحث تمهیداتی است که ایران باید بیندیشد و بسترهایی را فراهم کند تا سازوکار مزبور اجرائی شود. در اظهارات چند مقام اروپایی دیدم که آنها از necessary counter measures  به معنای تدابیر لازمی که همتای ایرانی باید اتخاذ کند، اسم برده بودند. این تدابیر شامل ایجاد دفتری در تهران برای ارتباط‎گیری مستقیم با دفتر اینستکس در پاریس و نیز انجام یک رشته پیگیری‎هاست. ضمنا وزارت خارجه همه کشورهای مشارکت‎کننده هم نماینده‎ای در اینستکس خواهند داشت که طبعا وزارت خارجه ایران هم باید نفر خود را تعیین و معرفی کند.

‌ از وزارت خارجه گفتید. آیا وزارت خارجه کشورمان در جریان گفت‎وگوها و اقدامات سه کشور مزبور برای راه‎اندازی اینستکس قرار داشت و آیا اصولا می‎توان به‎گونه‎ای عمل کرد که ایران هم بتواند بازیگری کند و نقطه نظرات خود را به آنها بقبولاند؟

من هیچ اطلاعی از اینکه ایران در جریان گفت‎وگوهای سه کشور بوده یا تأثیری روی تصمیمات متخذه داشته است یا نه، ندارم. اما تا آنجا که اطلاع دارم وزارت خارجه خودمان قوت لازم را در این امور ندارد. با وجود اینکه در نمودار سازمانی دستگاه دیپلماسی کشور معاونتی برای رتق‎وفتق امور اقتصادی در نظر گرفته شده است، حداقل تا آنجا که من می‎دانم، عملکرد مشعشعی از آن‎ مشاهده نشده است. البته من بحثم کشف است. اگر دیپلماسی پنهان در این زمینه، عملکرد مقبولی دارد، طبعا از آن بی‎اطلاعم. درمورد قسمت آخر سؤالتان هم باید بگویم بله، بالاخره اگر شما در هر زمینه‎ای، بنیه قوی کارشناسی داشته باشید، می‎توانید متناسب با آن، تأثیرگذار باشید.

‌ حال فرض کنیم که سازوکار مورد نظر عملیاتی شود، آیا به محض عملیاتی‌شدن، آمریکا جلوی آن را نمی‎گیرد؛ طوری‎که اروپایی‎ها هم نتوانند با آن مقابله کنند؟

فضایی که ما درباره آن صحبت می‎کنیم به‎شدت مه‎آلود است. در چنین فضایی نه تنها افق دید کم است، بلکه احتمال وقوع حوادث سوء هم به مراتب بیشتر از شرایط عادی است. آمریکا هم قدرت دارد و هم زورگو است. وقتی کسی این دو را با هم داشته باشد، ممکن است دست به هر کاری بزند. ولی این پایان ماجرا نیست. «اروپای سه» را نباید خیلی هم دست کم گرفت. بریتانیا اگر عملکرد اسب تروا را نداشته باشد، حضورش در اینستکس به دلیل نفوذ عمیقی که روی واشنگتن دارد، تعیین‎کننده است. نمی‎دانم، شاید قراردادن انگلیس در بالاترین موقعیت سازمانی این شرکت بی‎حکمت نباشد، وگرنه این کشور نه قدرت اقتصادی برتر اروپا است و نه برخلاف دو کشور دیگر پولش یورو است؛ ضمن آنکه مشکل برگزیت را هم دارد. به گمانم E3 اگر اراده کند، می‎تواند تا حد قابل توجهی تهدیدات آمریکا را نادیده بگیرد و دست‎کم فاز نخست را اجرائی کند.

شکاف بین اروپا و آمریکا خواب و خیال نیست و روز‎به‎روز بیشتر می‎شود. موضوع ایران یکی از 10، 12 موضوع اختلافی بین اروپا و آمریکاست. باز هم عرض می‌کنم اروپا فرصت خوبی به‌دست آورده تا فکری جدی به حال خود بکند.

‌ آیا جامعه اروپایی با سه کشور مزبور همراهی می‎کند؟

قطعی نیست. محتمل است. جامعه اروپایی یک‌دست نیست و در داخل خود از یک رشته اختلافات داخلی رنج می‎برد. همین لهستان که برخلاف مرکزیت جامعه، به‎طور مشترک با آمریکا میزبانی کنفرانس ورشو را به عهده گرفت، بدجوری ساز جدایی می‎زند. اخیرا نخست وزیر آن کشور در مراسمی رسمی فقط پرچم لهستان را اجازه داده بود که نصب کنند، درحالی‎که کشورهای عضو جامعه اروپایی از دو پرچم توأمان خود و جامعه استفاده می‌کنند. در هر صورت بیانیه وزرای خارجه سه کشور اروپایی در را روی دیگر کشورهای اروپایی باز گذاشته است تا با پیوستن این کشورها به جمع کشورهای بنیان‌گذار سازوکار مورد بحث، اینستکس عملا امکان گسترش پیدا کند.   

‌ آیا با تعیین یورو به‎عنوان ارز معامله اینستکس، ما کشورهایی مانند چین و هند را برای خرید نفت از دست نمی‌دهیم چراکه آنها تمایل دارند با پول ملی خود معامله کنند؟

طبیعی است که هر کشوری مایل است تجارت خارجی خود را با همان واحد پولی خود انجام دهد، اما چون یورو در مجموع محکم‌تر از یوان و روپیه است، بنابراین معاملات هر کدام از این دو کشور با کشورهای حوزه یورو، با یورو صورت می‌گیرد. حال اگر یک یا هر دو کشور مزبور بخواهند در چارچوب سازوکار موضوع اینستکس معامله کنند، ارز معامله یورو خواهد بود. در پاسخ به اولین پرسش دیدیم که در بیانیه E3 از بازبودن در روی کشورهای ثالث که مایل‌اند با ایران و E3  تجارت کنند، به‎عنوان هدف بلندمدت اینستکس، یاد شده است. اگر اینستکس عملیاتی شود و هند و چین هم به آن بپیوندند، امکان انجام معاملات نفتی با یورو فراهم خواهد شد. اگر چنین چیزی تحقق نیابد، همین شرایط جاری در معاملات نفتی ایران با هند و چین همچنان ادامه خواهد یافت، مگر آنکه مانعی در امر صادرات نفت ایران به وجود آید.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x