x
۱۱ / بهمن / ۱۳۹۷ ۱۹:۰۴

چالش‌های تبدیل خانواده ۳نفره به ۴نفره

چالش‌های تبدیل خانواده ۳نفره به ۴نفره

با به دنیا آمدن فرزند دوم، معمولا مشکلاتی برای فرزند اول از نظر عاطفی به وجود می آید. والدین باید راهکارهای حل این مشکلات را بدانند.

کد خبر: ۳۳۳۲۰۵
آرین موتور
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فارس، خانه پر از مهمان است. در این خانه بچه دومی تازه به دنیا آمده و همه به رسم دیدنی و تبریک به والدین می‌آیند و می‌روند. کسی حواسش به بچه اول نیست که حوصله‎اش سررفته و دیگر طاقت اینکه هر روز خانه پر از مهمان باشد را ندارد. تا چند ماه پیش مادر و پدر فقط او را می‌دیدند اما حالا برای کوچکترین درخواست هم باید صبر کند تا مادرش اول غذای تازه‌وارد را بدهد، پوشکش را عوض کند، او را بخواباند و... . ناگهان صدای گریه نوزاد تازه متولد شده بلند می‌شود. سرها به طرف بچه بزرگتر خانواده می‌چرخد که با اسباب بازی به نوزاد ضربه زده است. چند لحظه بعد همه به سمت نوزاد می‌دوند تا مطمئن شوند اتفاقی برایش نیفتاده باشد. بعد هم سیل سرزنش‌ها و «نچ‌نچ» کردن‌ها حواله بچه بزرگتر می‌شود. یکی از وسط جمع خطاب به مادر می‌گوید: «حسودی می‌کند! مواظب نوزاد باش بلایی سرش نیاورد!»

به دنیا آمدن بچه دوم در یک خانواده اگرچه به خاطر تجربه قبلی ساده‌تر است و والدین دیگر چالش‌های بار اولی که پدر و مادر شدند را ندارند اما این دوره از زندگی هم چالش‌های خاص خودش را دارد. اگر پدر و مادری هستید که در آستانه به دنیا آمدن فرزند دیگری قرار دارید یا قصد دارید شادی فرزنددار شدن را دوباره تجربه کنید اما درباره مواجهه فرزند اول و دوم با یکدیگر و شرایط جدید خانواده‌تان، سوالاتی دارید، گزارش پیش رو که با کمک خانم طاهره همیز، کارشناس خانواده و تربیت فرزند نوشته شده است را از دست ندهید.

فاصله سنی کم فرزندان، کمک به والدین است

توصیه دینی و البته بسیاری از روان‌شناسان این است که اگر خانواده‌ای می‌خواهد بیشتر از یک فرزند داشته باشد، بهترین فاصله سنی برای آنها زمانی است که بچه بزرگتر وابستگی‌های مستقیمش به مادر قطع شده باشد. منظور از وابستگی های مستقیم کارهایی مثل شیرخوردن، از پوشک گرفتن، تنهایی غذا خوردن و... است.

خوبی این توصیه این است که این فاصله سنی که به چیزی حدود ۲الی ۳سال می رسد باعث تفاهم بچه ها با یکدیگر می‌شود. در فاصله‌های سنی زیاد، بچه‌ها یکدیگر را نمی‌فهمند، نمی‌توانند با هم بازی کنند یا مونس یکدیگر باشند و به همین خاطر ممکن است دچار مشکلات عاطفی هم بشوند. اما بچه‌هایی که فاصله سنی کمتری دارند در بزرگسالی و بالاخص در مواقع حساس زندگی مثل ازدواج و فرزندآوری هم معمولا کنار هم هستند و به هم کمک می‌کنند. این موقعیت شاید در ابتدای تولد بچه دوم برای مادر سخت باشد اما از خوبی های آن در آینده نزدیک و دور  این است که این بچه ها خیلی از مشکلاتشان را با کمک هم حل می‌کنند و همیشه متکی به والدین نیستند.

فرزند اول و دوم باید با هم انس بگیرند

تا زمانی که بارداری مادر جلوه بیرونی پیدا نکرده و قابل رویت نیست، نیازی نیست که فرزند اول از این موضوع خبردار بشود. بعد از چهارماه که روح به بدن جنین دمیده می‌شود دیگر بارداری مادر هم قابل تشخیص است و بچه هم شروع به حرکت می‌کند. اینجا بهترین موقعیت است که والدین انس گرفتن فرزند اول و دوم را شروع کنند.

بهتر است خبردادن این موضوع برای کودک با یک اتفاق ویژه و موردعلاقه همراه باشد. مثلا یک شب او را برای شام بیرون ببرید، یا به محلی که دوست دارد بروید و آنجا طوری که هر والدینی بلد است چه طور فرزندش را سرذوق بیاورد، ماجرای بچه دوم را به او بگویید: «برایت یک خبر مهم داریم. تا چند وقت دیگر یک خواهر یا برادر کوچک خواهی داشت. او تو را از تنهایی درمی‌آورد و وقتی کمی بزرگتر شد می‌توانید با هم بازی کنید»

بعد از آن، وقتی بچه در شکم مادر حرکت کرد، دست بچه اول را بگیرید و روی شکم مادر بگذارید و بگویید: «ببین دارد به تو سلام می‌کند، فکر کنم تو را خیلی دوست دارد» و صحبت هایی از این دست که اولا بچه خودش را جدای از فرآیندی که مادر به طور مستقیم درگیر آن است و پدر برای آن خوشحال است نداند و از طرف دیگر برای تولد این بچه ذوق و هیجان داشته باشد.

همکاری فرزند اول و احساس مفید بودن او باید از قبل از تولد بچه دوم شروع بشود. مثلا وقتی که مادر باردار خسته است، می خواهد بخوابد و احتیاج به یک بالش دارد می‌تواند به فرزند بزرگش بگوید: «می‌شود یک بالش برای من بیاوری؟ داداش خوشحال می‌شود که مامان کمی بخوابد و او هم استراحت کند. دوست داری خوشحالش کنی؟»

برای فرزند بزرگ وسیله سرگرم کننده بخرید

وقتی فرزند دوم به دنیا آمد و پدر و مادر می خواهند بچه را از بیمارستان به خانه بیاورند بهتر است هدیه‌ای برای فرزند اول بخرند. این هدیه می‌تواند اسباب بازی موردعلاقه او باشد از طرف فرزند دوم. البته بعضی ها به فرزندشان می‌گویند که این هدیه را خواهر یا برادر کوچکت خریده است. این هم دروغی است که نباید به کودک بگوییم و هم اینکه بچه در یک سنی حتما متوجه می‌شود که نوزاد توانایی خرید کردن ندارد.

خوب است وسیله‌ای که برای فرزند اول خریده می‌شود با توجه به سنش جذاب و سرگرم کننده باشد؛ مثل بازی‌های فکری. این از آن جهت خوب است که در روزهای بعدی که ممکن است خانه به خاطر مهمان‌ها شلوغ بشود یا مادر کمتر بتواند به فرزند اول سر‌بزند، او سرش گرم باشد و حتی برای یک ساعت هم شده، خودش بتواند خودش را به بازی کردن مشغول کند. برای کودکان دو تا سه سال اسباب بازی‌های جنبشی حرکتی و برای بچه‌هایی در سن بالاتر اسباب‌بازی‌های فکری توصیه می‌شود.

محبت کردن به دو فرزند باید مشابه باشد

بعد از سی الی چهل روز، نوزاد به یک ثبات می‌رسد و مادر هم با توجه به تجربه‌ای که دارد به‌اصطلاح قلق نوزاد را به دست آورده است. حالا باز هم نوبت این است که مادر انس دو فرزندنش با یکدیگر را محکم‌تر کند. مثلا از فرزند بزرگتر بخواهد برایش وسیله‌ای بیاورد و وقتی آورد بگوید: «دستت درد نکند. اگر تو نبودی چقدر من و برادر کوچکت تنها می‌شدیم. خدا را شکر که تو هستی و به ما کمک می‌کنی»

مادر باید حواسش به محبت کردن‌ها هم باشد. به عنوان مثال هر وقت نوزاد را می‌بوسد و توی رختخوابش می‌گذارد، سریع سراغ فرزند بزرگتر برود و او را هم ببوسد. یا هر کلمه محبت‌آمیزی که برای دومی استفاده کرد بلافاصله خطاب به اولی هم بگوید. حتی شرطی شدن فرزند اول در این زمینه هم ایرادی ندارد. یعنی فرزند اول بداند و منتظر این باشد که «الان مامانم داداش را توی رختخوابش گذاشت، سراغ من می آید. من را می بوسد و با من بازی می‌کند». این خیلی هم خوب است.

بزرگ شدن نوزاد را برای فرزند اول پراهمیت کنید

اینکه وقتی فرزند دوم بزرگ بشود می تواند با فرزند اول بازی کند، وعده ای است که والدین باید مدام به فرزند بزرگترشان بدهند. اینطوری فرزند بزرگتر برای بزرگ شدن خواهر یا برادرش انتظار می‌کشد و همیشه ذوق و هیجان دارد. از طرف دیگر برای فراهم کردن لوازمی که بقیه می‌گویند باعث زودتر بزرگ شدن نوزاد می‌شود، همکاری می‌کند. مثلا اگر به او بگویند برادرت باید شیر بخورد تا بزرگ بشود، می‌پذیرد که مادر را تنها بگذارد تا بتواند به نوزاد شیر بدهد.

نوزاد وقتی به حدود شش ماهگی برسد به سر و صدا حساس می‌شود. یکی از موقعیت‌های تکرارشونده در خانواده‌های چهارنفره یا بیشتر این است که بچه‌های بزرگتر موقع بازی سر و صدا می‌کنند و نوزاد بیدار می‌شود. مادر باید حواسش باشد که در این مواقع هیچوقت بچه بزرگتر را دعوا نکند و نگوید «تو سر و صدا کردی بچه بیدار شد» اگر بچه را مقصر کنیم او نسبت به نوزاد حساس می‌شود و فکر می‌کند که با وجود او حتی نمی‌تواند بازی‌های موردعلاقه‌اش را انجام بدهد.

در این مواقع والدین باید از همان انسی که بین دو فرزند ایجاد شده استفاده کنند و به عنوان مثال به او بگویند: «برادرت به سنی رسیده که به صداها حساس شده است. اگر از خواب بیدار بشود ناراحت می‌شود و کلی گریه می‌کند. بیا حواسمان را جمع کنیم تا از خواب بیدارش نکنیم»

کودک عصبانی، مقصر نیست

اگر والدینی این انس را ایجاد نکردند، ممکن است با صحنه‌ای روبه‌رو شوند که با کوچکترین غفلت آنها فرزند بزرگ به کوچکتر آسیب برساند. مثلا ناغافل چیزی را به سمت او پرت کند یا به نوزاد سیلی بزند. در این مواقع بهترین واکنش والدین باید این باشد که بفهمند چرا فرزند بزرگترشان یکدفعه عصبانی شده است. گاهی علت این عصبانیت خیلی ساده است. در این حد که مثلا فرزند بزرگتر گرسنه بوده باشد اما مادر فراموش کرده و به رفع و رجوع نیازهای نوزاد مشغول بوده است.

نکته ای که مهم است این است که والدین به هیچ وجه نباید عصبانی بشوند و سر کودک فریاد بزنند یا کار او را پیش چشمش وحشتناک جلوه بدهد. مثلا بگویند: «داشتی کورش می‌کردی! اگر خورده بود توی سرش چی؟» گفتن این حرف ها به کودک، هرچند برای نوزاد محتمل هم بوده باشد، صحیح نیست؛ چون به کودک حس گناه و اینکه آدم بدی است دست می‌دهد. البته قطعا کنترل واکنش سخت است چون والدین بچه های خود را به یک اندازه دوست دارند و نمی‌توانند ببینند یکی از آنها در خطر آسیب دیدن است. اما باید خونسردی‌شان را حفظ کنند و حتی این موقعیت را قبل از اتفاق افتادن با خودشان تمرین کنند تا در صورت وقوع آمادگی داشته باشند.

این را هم در نظر بگیرید که وقتی کودکی خشمش را با زدن کس دیگری تخلیه می‌کند، در خیلی از مواقع بازتابی از رفتار خود والدین است. والدینی که در مواقع خشم همین کودک را تنبیه بدنی کرده‌اند به او یاد داده‌اند که باید عصبانیتش را با دست بلند کردن روی کسی تخلیه کند.

 والدین باید بلافاصله بعد از اینکه از آسیب ندیدن نوزاد مطمئن شدند، فرزند بزرگ را کنار بکشند و با او صحبت کنند: «مامان جان! چی شد که داداشت را زدی؟» کودک معمولا در این مواقع سکوت می‌کند اما باید او را به حرف آورد. «ناراحت شدی؟ چیزی خواستی مامان متوجه نشد به شما بدهد؟» اینجا به احتمال زیاد کودک زبان باز می‌کند و علت ناراحتی‌اش را می‌گوید. والدین باید حواسشان جمع باشد که علت ناراحتی کودک هرچه بود، از این به بعد از وقوع مجدد آن جلوگیری کنند

نوبیتکس
ارسال نظرات
x