به حساب آوردن مردم در مسائل شهری نباید یک شعار باشد
مهمترین چالشهای مدیریت شهری ترافیک، آلودگی هوا، تراکم نیروها، مشکلات ساخت و ساز، انبوهسازی و بافت فرسوده است. اینها مسائلی هستند که به وضوح مشاهده میشود و تمام شهروندان تهرانیها با آنها دست و پنجه نرم میکنند، کسی نیست که در تهران باشد و از ترافیک و آلودگی در عذاب نباشد. احساس تعلق مردم نسبت به تهران کم شده و مشارکتشان به زیر یک درصد رسیده است. این مسائل نشان میدهد که مردم با سیستم مدیریت شهری ارتباط تنگاتنگ ندارند. مهمترین چالش مدیریت شهری عدم یکپارچگی شهر تهران است، سازمانهای مختلفی در تهران هستند و تصمیم گیرند و شهرداری فقط یکی از آنها است؛ در حالی که در دنیا شهرداری تنها سازمان تصمیمگیر در هر شهری است.
از یک طرف به مدد فضای مجازی و اینکه ما با یک گرایش متفاوت انتخاب شدیم، تمام رسانههای حکومتی ما را با دقت رصد میکنند، البته از این بابت خوشحال هستیم و برایمان پسندیده است که نقایص کارهایمان بیان شود. مردم هم از ما توقعات زیادی دارند چرا که در انتخابات 29 اردیبهشت همت بینظیری نشان دادند. انسان هر چه برای کاری بیشتر هزینه کند توقع بیشتری هم دارد، مردمی که 7، 8 ساعت در صف طویل انتخابات ایستادهاند، حق دارند که توقعات زیاد داشته باشند؛ اما ما توان کافی برای پاسخ به تمام توقعات آنان را نداریم چرا که شهرداری که ما تحویل گرفتیم یک شهرداری ورشکسته و بدهکار و با یک سازمان عریض و طویل است، مثل کسی که یک خانواده پر جمعیت با درآمد کم دارد و فرزندان هم هر کدام توقع متفاوتی دارند.
در حال حاضر درآمدهای ما در حد 30، 40 درصد محقق میشود و با مشکل عدم تحقق درآمدها مواجه هستیم. هزینهها بسیار بالا است و با توجه به گرانیهای اخیر چند برابر شده است.
در حوزه مطالبات معنوی مردم ما از تلاش خود راضی هستیم، سعی کردیم پاک دست باشیم، دچار رانت و مبادلات ناسالم اقتصادی نشویم، شفافسازی کنیم، افراد خوشنام را در منصبهای مختلف بگذاریم؛ در حوزه نرمافزاری این فعالیتها در دست ما بوده است و توانستیم آنها را انجام بدهیم. در حوزه سختافزاری به پول نیاز داریم. باید امکانات مالی وجود داشته باشد که ما بتوانیم در خصوص مسائل مختلف اقدام کنیم. شهرداری تقریبا 4 برابر بودجه سالانه بدهی دارد؛ یعنی اگر ما 4 سال هیچ کاری در شهر انجام ندهیم، بدهیها پرداخت میشود و چنین چیزی هم ممکن نیست. طرحهای نیمهکارهای وجود دارد که حتما باید اجرا شود، پول درآنها خوابیده است و اگر اجرا نکنیم پولی هم که برای آن قرض کردیم به بدهیها افزوده میشود. مردم از ما توقع دارند که کار کنیم، مناطق جنوبی از جمله مناطق 10 تا 15 با مشکل بافت فرسوده، نبود فضای سبز و عدم ارائه خدمات متناسب شهری مواجه هستند که همگی به طرح، اجرا و پول نیاز دارد.
اما در عین حال نمیشود که طی 4سال هیچکاری نکرد. ما بر درآمدهای پایدار و صرفهجویی تأکید میکنیم. برنامه داریم بخشی از بدهیمان از دولت را زنده کرده املاکی که داریم با مشارکت افراد سرمایهگذار به درآمد تبدیل کنیم، همچنین جذب سرمایهگذاری داشته باشیم که بتوانیم در حد ممکن بخشی از مسائل را رفع کنیم. هر کس بخواهد در حوزه مدیریت شهری سرمایهگذاری کند، قطعا ما استقبال میکنیم و حتی خواهش میکنیم که سرمایهگذاری کند، سودش را هم تضمین میکنیم، در حال حاضر شهرداری به جز اموال و مستغلات و پروژههای نیمهکاره سرمایه دیگری در اختیار ندارد، درآمدهای اکنون ما تنها میتواند حقوق کارکنان و هزینههای نگهداری شهر را پوشش بدهد.
در خصوص مشارکت سرمایهگذاران هم اعتقاد من این است که به شهرداریهای مناطق اعتماد کنیم و به آنها اختیار بدهیم، نباید متمرکز کنیم و یک سیستم پیچیده ایجاد کنیم که سرمایهگذار پشیمان شود و برگردد؛ یعنی اگر کسی آمد و گفت که مایل به سرمایهگذاری است، با او قرارداد ببندیم، نه این که کار را وارد مراحل اداری و بروکراسی کنیم، این سیکل غلط اداری که در شهرداری و تمام ادارات وجود دارد، مردم را برای همکاری پس میزند. در کشور ما این گونه است که شما وقتی میخواهید مالیات پرداخت کنید، از این شرایط پیچیده اداری اشکتان در میآید. در شهرداری هم همین وضعیت حاکم است، نخست این که ما با یک دید منفی به سرمایهگذار نگاه میکنیم، متأسفانه در فرهنگ ما سرمایهگذار این گونه تعریف میشود که فردی است که ما با او دشمنی داریم و به عنوان یک فرصت به او نگاه نمیکنیم. با این شیوه نمیشود کشور را اداره کرد. من نمیگویم که باید افرادی که به دنبال رانت یا اختلاس هستند جذب کنیم؛ اما افرادی هستند که به دنبال یک بیزنس مطمئن هستند، غالب مردم به دنبال کاسبی و بیزنس سالماند و عده کمی هم یافت میشوند که میخواهند تخلف کنند؛ اما همه را نباید با نگاه متخلف بنگریم، این نگاه سبب میشود که شهر و شهرداری را محروم کنیم؛ بنابراین ما باید سرمایهگذاران را جذب کنیم، از آنها خواهش و تقاضا کنیم که شما به عنوان یک شهروند به ما کمک کنید. مردم در شرایط زلزله و سیل همیشه به کمک دیگران میشتابند؛ اما آیا حتما باید سیل یا زلزله رخ بدهد که ما به هم کمک کنیم؟ چرا برای آباد کردن شهر کمک نکنیم؟ ما باید از چهرههای مشهور استفاده کنیم و از آنها بخواهیم که در حوزه مشکلات شهری مثل: ترافیک، آلودگی، فضای سبز، مسائل فرهنگی پیش قدم شوند و به عنوان گروههای مرجع بر مردم تأثیر بگذارند. بعضی از خوانندگان میخواهند در فضای باز برای مردم کنسرت اجرا کنند، ما باید استقبال کنیم، چه اشکالی دارد که مردم در یک فضای باز در کنار هم بنشینند و یک کنسرت را تماشا کنند، با هم ارتباط بگیرند و یک فضای شاد را در سطح شهر رقم بزنند؟ ما در کوچه و خیابان میبینیم که مردم همه با هم دعوا دارند و هر کس در ترافیک و شلوغیها میخواهد از دیگری جلو بزند، تهران خشنترین شهر دنیا است.ما جشن و شادی کم در کشور داریم و باید از چنین ایدههایی استقبال کنیم که مردم در شهر احساس شادی کنند.
در آموزش شهروندی هم ما میتوانیم از مدارس شروع کنیم. در خصوص آموزشهای مربوط به پسماند باید از بچهها کمک بگیریم، اگر به یاد داشته باشید زمانی پلیس از دانشآموزان به عنوان همیار پلیس استفاده کرد، ما هم میتوانیم از آنها به عنوان همیار شهرداری بهره ببریم. در کشور ژاپن مدرسهها مستخدم ندارند و دانشآموزان مدرسه را تمیز میکنند، ما این آموزشها را در مدرسه نداریم و در نتیجه در جامعه هم نهادینه نشده است که در تمیز نگه داشتن شهر تلاش کنند. در دنیای امروز هیچ اتفاق خوبی در هیچ کشوری نمیافتد، مگر با مشارکت مردم. امروزه در دنیا به علت پیشرفت علم، تکنولوژی و رشد آگاهی مردم، حتی کارهایی که دولتها به تنهایی میتوانند انجام بدهند، برای این که خوب شکل بگیرد باید با مشارکت و نظرسنجی و کمک مردم باشد. ما اتوبان میسازیم، جاده میسازیم، خانههای مردم را خراب میکنیم، راه مردم را میبندیم و ممکن است مردم از چیزی که ما ساختهایم راضی نباشند؛ در حالی که اگر از خودشان نظر خواهی کنیم ممکن است طرحی بدهند که مسئله ترافیک را حل کند، هویت محل حفظ شود و مردم هم راضی باشند. به حساب آوردن مردم نباید فقط یک شعار باشد، ما باید به آن اعتقاد داشته باشیم. باید از شورا یاریها، گروههای مرجع و دلسوز شهر و ذی نفعان استفاده کنیم، با آنها ارتباط داشته باشیم و از آنها نظر خواهی کنیم، نظر تمام مردم از یک دانشآموز دبستانی گرفته تا یک پیرمردی که در پارک نشسته است باید اهمیت داشته باشد.
من در اوایل انقلاب و در زمان دولت موقت در شورای محله بودم، اگر کوچه را آسفالت میکردیم از مردم خودیاری میگرفتیم، در آن زمان فاضلاب نبود و در هر کوچه یک جوب بود و اگر کسی میخواست آسفالت را خراب کند و لوله فاضلاب به جوب انتقال بدهد، مردم نمیگذاشتند؛ اما اکنون دولت در جای مردم قرار گرفته است و مردم اصلاً برایشان مهم نیست که آسفالت را خراب کنند یا خیر، دارند از جیبشان پول میدهند؛ اما نامحسوس. به نظر من بهتر است که اکنون هم به جای عوارض از مردم خودیاری بگیریم و پروژه آن را هم مشخص کنیم، مثلا بگوییم عوارض سالانه شما 50 هزار تومان است و این عوارض برای خودیاری بوستانی که در نزدیک شما است هزینه میکنیم؛ در واقع مردم باید بدانند پولشان برای چه چیزی هزینه میشود، در چنین شرایطی شهر ما خانه ما معنا مییابد.
*عضو شورای شهر تهران