فقر، عامل اصلی فروش کودکان است
از قدیم فرزندان به خانوادههای خود در انجام کار و کسب درآمد کمک میکردند، خانواده فرزند خود را به عنوان کمکی در کارها میدید. همواره با سختتر شدن شرایط زندگی شاهد کاهش سن کودکانی هستیم که کار میکنند تا کمک خرج خانواده باشند، تا جایی که کودک پیش از به دنیا آمدن یا با فاصله کوتاهی بعد از تولد به فروش میرسد.
آینده اکثر این کودکان بهتر از چیزی نخواهد بود که در خانواده خود انتظار آنها را میکشید. پیدا شدن خانوادهای با وضعیت مالی متوسط یا بالا بیشتر به رویا نزدیک است. در واقعیت این کودکان برای کار به خانوادههای دیگر فروخته میشوند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، در ادامه با ثریا عزیزپناه، پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره چرایی گسترش فروش کودکان گفتوگو کرده که می خوانید.
درباره خرید و فروش نوزاد آمار رسمی وجود ندارد، چرا تا به حال این مشکل مورد بررسی قرار نگرفته است؟ ممکن است درباره این مساله توضیح دهید؟
این بحثی است که در چند سال گذشته رسانهای شد و پیش از اینکه رسانهای شود، احتمالا این آسیب اجتماعی را داشتیم؛ یعنی رخدادی بود که حجمش بهجایی رسیده است که کارش به مطبوعات، بعضی نهادها و شورای شهر برسد، چرا که یکی از اعضای آن اطلاعاتی را درباره این مساله در اختیار مطبوعات گذاشت. بعد در واقع کنشگران و فعالان حوزه کودک هم به مساله ورود پیدا کردند و درباره این موضوع بحث شد. قبح این کار و اینکه در جامعهای بتوان به این شکل با سرنوشت انسانها بازی کرد، ریخته شد. ما هم متحدالقول هستیم، در اینکه این کار چقدر خلاف تمام اصول انسانی است.
به نظر شما مهمترین عامل شکلگیری چنین رفتاری در جامعه چیست؟ چگونه انسان میتواند کودک خود را برای فروش ارائه کند؟
اگر بخواهیم به چرایی این موضوع نگاه کنیم و درباره عللی که موجب بروز چنین پدیدهای میشود، بحث کنیم؛ به نظر بنده فقر بزرگترین عاملی است که موجب میشود، پدر و مادر به کودک خود مانند کالا نگاه کند و به عنوان کالا او را پیش فروش کنند. اگرچه بروز چنین مشکلی در جامعهای در حداقل آمار باشد، چون ما در حوزه سیاستگذاریهای رسمی با مشکل اساسی مواجه هستیم، به بهانه اینکه این مسائل در حداقل است و البته بدون اینکه هیچگونه آماری وجود داشته باشد، بسیاری از این آسیب اجتماعی کنار میروند و برای حل آن به صورت جدی وارد گود سیاستگذاری نمیشوند.
کودک فروخته شده در آینده با چه مشکلاتی مواجه میشود؟ چرا تا به امروز اقدام جدی در اینباره صورت گرفته نشده است؟
اگر حتی در جامعهای یک کودک خرید و فروش شود، جا دارد که مسئولان نتوانند بخوابند. در حالی که بهدلیل فقر روز افزون و فقر فرهنگی دامنگیر این تعداد بیش از این است. این مسائل نقطه تلاقی وحشتناک برای کودکان دارد، چون به صورت کالا پیش فروش میشوند یا در سنین کودکی به خانوادههای طالب آنها واگذار میشوند و مهمترین دغدغه و مهمترین مساله این است، چون این کار غیرقانونی و غیرانسانی است. در پنهانترین حالت آن اتفاق میافتد و مسئولان در بخش دولتی و غیردولتی هیچ کدام نظارتی بر این بخش ندارد که چه کسی به چه دلیلی و به چه قصدی چنین کودکانی را میخرد؟
با وجود اینکه بررسی این مساله تا ارائه نظر از سمت شورای شهر رسیده است، آیا تاکنون بررسی جدی درباره چرایی و چگونگی فروش کودکان انجام شده است؟
جا دارد که این پدیده شوم به صورت دقیق بررسی شود و به وسیله رسانههای جمعی به جامعه گزارش داده شود تا ما متوجه شویم نقاط بروز چنین رفتاری مشخص است، چون طبق بررسیهای انجام شده بیشتر در مناطق محروم و حاشیهای انجام میشود. بنابراین نظارت مسئولان برای رصد خانوادههایی که دست بهچنین اقدامی میزنند، دشوار نخواهد بود. به این مساله جدی انسانی توجه درخور نمیشود.
شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه سختتر چرخیدن چرخه زندگی چه نقشی در رواج فروش کودک دارد؟
ما نقطه مشترک دیگری داریم که از مسئولان رده بالا تا تک تک افراد جامعه از تنگتر شدن حلقه معیشت خانواده با خبر هستند و برای آن سبد خانواده تعریف میکنند. این ویژگی بهدلیل شرایط ویژه در جامعه وجود دارد. احتمال این وجود دارد که در دهکهای زیادی که زیر خط فقر هستند، این اتفاقها بیفتد و تشدید شود. بنابر سیاستی که اتخاذ شده تا متولیان امر گزارشی به جامعه دهند که این اتفاق در کجا میافتد و از آن پیشگیری کنند. بحث ما در حوزه آسیبهای اجتماعی این است که برنامه پیشگیری داشته باشیم و خانوادههایی که در معرض این خطر هستند، شناسایی شوند و کودکانی که این اتفاق برایشان حادث شده است، یعنی پیش فروش شدهاند یا به خانوادههای دیگری داده شدهاند، مورد بررسی دقیق قرار گیرند تا مانند بسیاری از مسائل دیگر وارد حوزه بیقانونی نشود. میتوان این مساله را هم رصد کرد و افرادی که در این زمینه فعالیت دارند و خط تولید آن قابل شناسایی است. عامل اصلی این مساله فقر است و اگر بخواهیم بهصورت جدی به این مساله نگاه کنیم، باید بتوانیم روی فقر تاثیر بگذاریم.
در روزهای اخیر اخباری درباره صدور شناسنامه برای کودکان و ثبت نام پدر و مادر مجازی برای آنها منتشر شد، درباره این مساله توضیح دهید.
این بحث برای کودکانی است که از طریق مراجع رسمی واگذار میشوند و در اختیار سازمان بهزیستی هستند و بهعنوان فرزند خوانده یک خانواده شناخته میشوند. در این مساله اختلاف نظرهای گوناگونی موجود است. استدلال آنهایی که موافقاند بر این است که کودک حق دارد، منشا خود و پدر و مادر واقعی خود را بشناسد و گروهی هم مخالف هستند، چون کودک دچار سردرگمی میشود، چرا که با افرادی زندگی میکند، اما والدین او کسان دیگری هستند.
تاکنون اقدام مناسبی در مواجهه با مشکلات کودکان در ایران انجام شده است؟
یک مساله مهم است، تمام سیاستگذاریهای ما در حوزه کودک و آسیبهای مرتبط با آن برای حل مساله کودک نیست. مشکلات ما هم از همینجا آغاز میشود، اگر به کودک توجه کنیم و آن را اصل و محور برنامهریزی قراردهیم به این مساله توجه میکنیم که چه چیز و چگونه محور توجه است و آن را در مرکز توجه قرار میدهیم، اما به صورت مثال بیان میکنم، در بحث فرزندخواندگی بهجای اینکه به کودک رسیدگی شود و شرایط زیست او در نظر گرفته شود، بیشتر به کودکانی که دچار ناباروری هستند توجه میشود. در بحث فرزندخواندگی کودک محور نیست. اگر نظر شخص بنده باشد، به نظرم باید آن مسائل را به دوران بعد از بلوغ کودک برد تا بتوان به او این اطلاع را داد که تو از نظر ژنتیک فرزند ما نیستی و ما از تو نگهداری کردهایم. اینکار باید توسط کارشناس انجام گیرد، چون دوگانگی بهوجود آمده برای کودک با وجود کارشناس قابل حل است. بهشرطی که کودک محور برنامهریزی باشد و نه مساله دیگر.