سرنوشت تلخ مهاجران لاتین در آمریکا
سفر رافائل و کیمبرلی مارتینز همراه با دختر سه سالهشان از هندوراس در کرانه دریای کارائیب به قلب امریکا اصلاً سفر آسانی نبود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، کیمبرلی مدتها بعد از آن سفر میگوید: شرایط هولناک بود. همه چیز با گرد و خاک و سرمای زمستانی همراه بود و انگار اکسیژنی در هوا نبود. ما را 5 روز در یکی از واحدهای در نظر گرفته شده برای پناهجویان نگه داشتند. محفظههایی را که در آنجا گرفتیم جعبه یخ مینامیدند. انگار میخواستند هر احساس خوشی را در ما بخشکانند. البته خانواده مارتینز از ابتدا هم میدانستند شرایط آسانی در انتظارشان نیست. دلیل فرار آنها از هندوراس رواج خشونتهای اجتماعی توسط دار و دستههای گانگستری بود اما آنها مطلع بودند ورود به امریکا یک ورود سریع به بهشت برین نخواهد بود. آنچه توقعش را نداشتند، روزهای پرشمار گرسنگی و جدایی و توهین کلامیای بود که مقامهای امریکایی به آنها روا داشتند.
ساندویچهای کوچک یخزده
همه چیزی که برای خورد و خوراک به آنها داده میشد، ساندویچهای کوچک یخزده در سه نوبت از روز و قطعات کوچک شیرینی برای انرژی بخشیدن به کودکشان بود و حتی آب خوردنی که به آنها داده میشد، بشدت آغشته به ماده کلر بود. در شهر مرزی مک آلن در ایالت تگزاس مأموران امنیتی از مارتینزها و خانوادههایی همچون آنها بارها بازجویی کردند و زمانی هم که اجازه ماندن موقتیشان را صادر کردند، بندهای الکترونیکی هشدار دهنده به پایشان بستند. آنها بارها و بارها توضیح دادند که دلایل آمدنشان چه بوده و در امریکا چه چیزی را میجویند. خانواده مارتینز بسیار زود متوجه شدند که شرایط بد خواستاران پناهندگی در امریکا بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، بد اندر بد شده و این روند به یک بازی پیچیده تبدیل شده است.
مدارک مستند
آنچه خانواده هایی از این دست پس از رهایی از بازداشت موقتی در امریکا گزارش داده و به اطلاع رسانهها رساندهاند، بارها توسط مقامهای اداره مهاجرت و اتباع بیگانه امریکا رد شده است ولی مدارک مستند و متعددی وجود دارد که گواهی میدهند افراد رجوعکننده به مراکز بازجویی دچار انواع بیماریهای گوارشی، کسالتهای مسری و حتی گرفتگی قلب و عروق شدهاند. هر روز در چند نوبت از افراد مستقر در اردوگاهها خواسته میشد از اتاقک خود خارج شده و به حیاط بیایند تا در مراسم شمارش زندانیان شرکت کنند و هرگاه صدای اعتراض آنها بلندتر میشد مأموران میگفتند میزان سرمای داخل اردوگاهها را بالاتر خواهند برد. باز به حرفهای کیمبرلی مارتینز رجوع میکنیم که میگوید: آدمها مثل موجوداتی بدون روح شده بودند و ما مأموران امنیتی را میدیدیم که بیشرمانه به ما میخندیدند.
عریضههای پراکنده
با اینکه شکایات زیادی درباره این وضعیت به دست سران سازمان ملل رسیده اما نیروهای بازدارنده میگویند: این عریضهها پراکنده و غیر قابل استناد است و دلایل، محکمهپسند نیست. از طرف دیگر افراد مورد ظلم واقع شده به محض اینکه احساس میکنند پرونده مهاجرتشان به جریان افتاده است و احتمال پذیرفته شدن آنها وجود دارد، دست از شکایت خود برمیدارند و با دولت امریکا دست دوستی میدهند. شمار دیگری هم هستند که مدعیاند به اردوگاههایی گسیل شدهاند که نه بیش از حد سرد بودهاند و نه سوءتغذیه در آنها جریان داشته است. در نهایت اکثر پناهجویان به یک اردوگاه مرکزی در مک آلن منتقل میشدند که شرایط زیستی بهتری داشت و مأموران و بهیاران آن رفتار بهتری با مردم داشتند و به جای ساندویچهای سرد به آنها خوراک لوبیا گرم و میوه تازه داده میشد.
رو به فزونی
باوجود همه این ظلمها تعداد پناهجویان در «امریکای ترامپ» به سبب شدت گرفتن خشونتها در کشورهای بالنسبه آشفته السالوادور، هندوراس و گواتمالا همچنان رو به فزونی میرود. در ماههای مه و ژوئن امسال تعداد پناهجویان به طور متوسط به 300نفر در روز رسید و با اینکه پدر و مادرها را در روزهای نخست از بچههای خود دور نگه میداشتند تا بازجوییها کامل شوند اما روند ورود پناهجویان به امریکا هرگز کاهش محسوسی نیافت. این در شرایطی روی داد که پناهجویان در بدو ورود به امریکا شرایط روحی و جسمی بدی داشتند و آشکارا رنج میبردند. البته مراکزی مثل مک آلن از ابتدا با هدف استقرار پناهجویان ساخته نشدهاند و بعداً ملزومات این کار به آنها اضافه شد. قواعد امریکا و عرف بینالملل تصریح میکند که بازداشت موقتی مهاجران نباید بیشتر از 72 ساعت طول بکشد و باید بلافاصله پروسه رسیدگی قضایی به آنها شروع شود و از امکانات اولیه زیستی هم بهرهمند شوند. این در حالی است که گزارش شده برخی بازداشت شدهها حداقل 10 روز و حتی بیشتر از آن در اسارت مقامهای امنیتی باقی ماندهاند و تا زمان تعیین تکلیف حتی تشکهای خواب و وسایل شستوشو از آنها دریغ شده است.
کجا و چگونه؟
البته بسیاری از شکایات واصله در خصوص کجرویها در این مراکز استقرار پناهجویان به دوره قبل از ترامپ برمیگردد و این تصور که چون وی بشدت ضد روند جذب مهاجران است بنابراین تخلفها مربوط به زمامداری وی میشود، باور غلطی به شمار میآید. بدتر از همه اینکه به سبب انتقال ندادن اطلاعات صحیح از جانب مقامهای مراکز تحقیقی به مهاجران، اکثر ستمدیدهها دقیقاً نمیدانند در کدام مرکز قرار داشته و چگونه به آنها ظلم شده است و در کل معلوم نیست چهکسی کجا بوده و چه اتفاقاتی برایش روی داده است. یک مقام پاسگاههای مرزی امریکا گفته است: اوضاع شلوغتر و مبهمتر از آن است که بتوان گفت چه چیزهایی رخ داده است و حتی در بحث کنترلهای پزشکی روی آنان اخبار ضد و نقیضی وجود دارد.
آنچه ترامپ به شرایط و مشکلات فوق افزوده، تمایل نداشتن وی به تعامل و گفتوگو برای رسیدن به راهحل برای مناقشه و مباحث مهاجران در ایالتهای مرزی امریکا است. در همین ارتباط اخیراً کاخ سفید فرمانی را صادر کرده است که براساس آن یک حکم دولتی سابق مبنی بر لزوم آزادسازی کودکان مهاجران حداکثر تا 20 روز پس از شروع پروسه ارزیابی پروندههایشان منتفی تلقی میشود. هالیکوپر یک استاد رشته حقوق در دانشگاه کالیفرنیا میگوید: من از دولت امریکا به خاطر زیر پا گذاشتن روابط و برخوردهای انسانی با کودکان افراد پناهجو به دادگاه شکایت بردهام. ما شواهدی در دست داریم که به وضوح نشان میدهند به کودکان چند مرکز رسیدگی به امور مهاجران در حومه شهر هوستون تگزاس داروهای مخدر خورانده شده است تا خیال ناآرامی به سرشان نزند.
در مرز مرگ
اتفاقات و داستانهای مرتبط با سوءبرخورد با فرزندان مهاجران، خود پناهجویان را هم در برگرفته است. یک زن گواتمالایی به بهانه اینکه حامل ویروس ایدز شناخته شده بود، نه تنها در سلسله مراتب درمانیاش مورد یاری قرار نگرفت بلکه قرصهایش از او گرفته شد و یک کودک 5 ساله پس از روزها عجز و ناله بابت درد آپاندیس و پارهشدن آن در شکمش تا مرز مرگ پیش رفت. یک کودک چهار ساله نیز که با عارضه شکستگی قفسه سینه به یک مرکز رسیدگیکننده به امور مهاجران در تگزاس وارد شده بود، فقط بعد از رهایی از این مرکز توانست در یک کلینیک پزشکی مستقل به صحنه حیات برگردد.
لبخند تلخ
سازمان گمرک و کنترلهای مرزی امریکا البته تمام موارد و اتهامات فوق را رد کرده و مدعی شده که با تمامی پناهجویان برخوردی از سر محبت و کمکرسانی صورت گرفته و از همه جالبتر این ادعا بوده که اصولاً در شهر مک آلن تشکیلاتی از آن دست که ادعا شده است، وجود خارجی ندارد! حرفی که فقط یک لبخند تلخ را بر چهرهها مینشاند.