صدر: مذاکرات به نتیجه میرسد
تاریخ دیپلماسی 34 ساله جمهوری اسلامی فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. گاه تدبیر مردان دیپلماسی تا جایی گردن افراشته که جامعه جهانی بر آن خط تایید کشیدند و دولت را نواختند.
دولت اصلاحات و سیاست تنشزدایی سیدمحمد خاتمی نمونهیی از آن دست بود. گاه همین دیپلماسی تا مرز مخاصمه با جهان بینالملل نیز پیش رفت و راه دشوار را مخاطرهآمیزتر ساخت. اما اکنون دولت نوپای حسن روحانی با شعار تدبیر و اعتدال راه تازهیی را ساز کرده است؛ راهی پر امید اما بس سخت و دشوار. روحانی شاید یکی از پیچهای سخت تاریخی را در مسیر خود یافته که همه توان خود را بر سیاست خارجی گذاشته تا با گفتمانی تازه چهره فرو ریخته در 8 سال گذشته را بازسازی کند. از همان ابتدا وزارت خارجه را مسوول پرونده پرچالش هستهیی ایران کرد تا گره ناگشوده 16 ساله را کمی بگشاید. پس وزارت خارجه آستینها را بالا زد و یک تنه برای آغازی دوباره دست بهکار شد. اما اینکه از همین قدمهای نخست که به تعبیر جواد ظریف سختترین گام است چه نتایجی به کف آمده، سوالی است که در قالب مصاحبه با دکتر محمد صدر، کارشناس ارشد وزارت امورخارجه و معاون اروپا و امریکای پیشین همین وزارتخانه در میان گذاشتیم. صدر که دیپلماتی ورزیده و با سابقه چندین ساله در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است نگاهی مثبت و تا حدی واقعبینانه به این تحرکات داشته است. دیپلماسی نیویورکی رییسجمهور و مذاکرات اتمی و حساس محمدجواد ظریف در سویس دو محور اصلی این گفتوگوست که با هم میخوانیم. ارزیابی شما از دیپلماسی یکی - دو ماهه دولت یازدهم خصوصا در سفر به رییسجمهور به امریکا و مذاکرات ژنو چیست؟ اگر بخواهید نمرهیی را برای موفقیت دولت اختصاص بدهید چه نمرهیی خواهید داد؟ در حال حاضر مهمترین نکتهیی که باید به آن توجه کنیم تغییر جو 8 ساله دولت نهم و دهم پس از انتخابات 24 خرداد امسال است. متاسفانه جوی که علیه جمهوری اسلامی و علیه ایران در طول مدت دو دولت پیشین ایجاد شد یک جو منفی بود. یعنی از آغاز که این فضا شروع شد همینطور ادامه یافت و روزبهروز وخیم و وخیمتر هم میشد. البته در ابتدا هنوز دولت نهم از فرصتهایی که دولت اصلاحات و آقای خاتمی ایجاد کرده بود بهره میبرد ولی با اقدامات خود یعنی با همان دیپلماسی تهاجمی که مطرح میکردند به مرور آثار مثبت دولت قبلی را از بین میبرد و زمینه منفی را در جهان علیه ایران ایجاد میکرد و این در طول 8 سال دایم تشدید شد تا کار به جایی رسید که واقعا در پایان دولت دهم جمهوری اسلامی ایران کاملا منزوی بود و با هیچ کجا در جهان به ویژه دولتهای تاثیرگذار رابطهیی خوبی نداشت. مهمترین اقدامی که سفر نیویورک و بعد هم مذاکرات ژنو انجام داده در واقع تغییرات مسیر قبلی و ایجاد یک جو مثبت برای موقعیت بینالمللی جمهوری اسلامی ایران بود و این بسیار اقدام مثبتی بوده است. البته طبیعی است که درصدی از این تغییر اثرگذار باشد چرا که در عرض یکی، دو ماه آثار مخرب 8 سال گذشته را نمیتوان جبران کرد. در حال حاضر زمانی که موقعیت جمهوری اسلامی ایران را بررسی میکنیم میبینیم که یک روند رو به رشد برای ایران ایجاد شده است که انشاءالله ادامه پیدا خواهد کرد. البته سیاست ریاضیات نیست که با عدد آن را بسنجیم اما آنچه مسلم است در جهت تغییر جو قبلی است که ما آن را مثبت میبینیم و ادامه پیدا خواهد کرد. به نظر شما اساسا در سپهر سیاست به طور کلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی دیپلماسی از چه ظرفیتهایی برخوردار است و تا چه حد میتواند اهداف را از طریق دیپلماسی تامین کرد؟ دیپلماسی یعنی رابطه با کشورها. رابطه با کشورها، سازمانها، مجامع بینالمللی و همینطور رابطه با مردم دنیا که تحت دیپلماسی عمومی ایجاد شده است. یعنی یک دیپلماسی رسمی داریم که رابطه با کشورها و سازمانهای و مجامع بینالمللی مثل سازمان ملل متحد و غیره را تعریف میکند و یک دیپلماسی عمومی داریم که در رابطه با ملت و مردم و رسانهها و افکار عمومی است که البته وظیفه ایجاد این روابط بر عهده وزارت خارجه است. در توضیح کار آن باید بگویم در ابتدا همیشه رابطه سیاسی برقرار میشود یعنی بین ایران و کشورهای دنیا رابطه سیاسی برقرار میشود. در اینجا قابل ذکر است که رابطه سیاسی مهم است اما همه هدف نیست. رابطه سیاسی عبارت است از زمینهسازی و آمادهسازی برای روابط دیگر. منظور از روابط دیگر، همان روابط اقتصادی، روابط فرهنگی، روابط اجتماعی و روابط فرهنگی است. وقتی همه مراحل این روابط طی شد تازه به مرحله روابط استراتژیک میرسیم. روابط استراتژیک روابط خیلی مهمی است که بین دو کشور وجود دارد و در این مرحله در تمام زمینهها رابطه به بالاترین سطح خود رسیده است. یعنی چه به لحاظ سیاسی و اقتصادی، چه به لحاظ اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و نظامی همه اینها به آن سمت هدایت میشود. بنابراین اهمیت دیپلماسی این است که از روابط سیاسی شروع شده و به روابط استراتژیک میرسد و بعد به روابط مردمی و ارتباط بین دو کشور کامل میشود. هر کشوری که بتواند بالاترین سطح روابط را با بیشترین کشورهای دیگر داشته باشد، این کشور در جامعه بینالملل دارای جایگاه و پایگاه قوی است. درست نقطه مقابل آن، هر کشوری که این روابط در آن در سطح پایینی قرار داشته باشد منزوی و کنار گذاشته شده تلقی میشود. یک دیپلماسی موفق دیپلماسیای است که بتواند کشور را در بالاترین موقعیت در جامعه بینالملل قرار دهد. به نظر شما با وجود مخالفان جدی مثل اسراییل چرا در دنیا یک میل خاص برای رفع تنش با ایران وجود دارد و از کوچکترین نشانههای مثبت از سوی ایران استقبال میشود چه در زمان خاتمی و چه اکنون؟ برای مثال این میل نسبت به کره شمالی چندان وجود ندارد. ایران کشور بسیار مهمی است و بالقوه یک کشور بینالمللی است و نمیتوانیم آن را یک کشور منزوی محسوب کنیم. چون اولا ایران در محل تقاطع سه قاره مهم دنیا قرار گرفته است. یعنی ایران در جایی قرار گرفته است که سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا در اطراف آن هستند. یعنی ایران کانونی است برای ارتباط این سه قاره با یکدیگر. این به لحاظ جغرافیای سیاسی و ژئوپولتیک آن در منطقه است. نکته دوم اینکه ایران در منطقه خاورمیانه قرار گرفته است. در حال حاضر خاورمیانه مهمترین مساله سیاست خارجی جهان است. یعنی تا قبل از یکی، دو سال اخیر، بحث اعراب و اسراییل، بحث فلسطین و اسراییل بزرگترین چالش بینالمللی بود که در این منطقه وجود داشت. اکنون نیز بحث جنبشهای دموکراسیخواهانه و حرکتهای ضد استبدادی که در منطقه مطرح شده است سطح این قضیه را بالاتر میبرد. به ویژه که ایران در تمام تحولات تاثیرگذار است. یعنی ایران نه تنها در این چالشها تاثیرگذار است بلکه در مسائل سوریه، افغانستان، عراق وحتی تمام کشورهای جهان اسلام نیز تاثیرگذار است که این اهمیت ایران را نشان میدهد. مهمتر از همه این موارد، ایران یک کشور نفتخیز است و یکی از تامینکنندگان مهم انرژی در جهان و عضو اپک و تاثیرگذار در آن است. نکته مهم دیگر اینکه ایران تمام دیواره شمالی خلیج فارس را پوشش میدهد. خلیج فارس یکی از مناطق استراتژیک جهان است که امنیت آن برای تمام دنیا، برای اروپا، امریکا، آسیا، چین، ژاپن، هند و... بسیار با اهمیت است. با این ویژگیها که بر شمردیم اگر در ایران دولتی روی کار بیاید که همخوانی با آنها داشته باشد، موقعیت ایران در جهان خیلی بالا میرود. البته تاکنون سمبل این دولتها، دولت اصلاحات و آقای خاتمی بوده که در آن زمان جمهوری اسلامی ایران بهترین موقعیت بینالمللی در قبل و بعد از انقلاب را کسب کرده است. متاسفانه این موقعیت در دولتهای نهم و دهم فروکش کرد که امیدواریم در دولت یازدهم دوباره به آن موقعیت بازگردد. منشاء علایم قابل مشاهده از سوی امریکا حتی قبل از تصدی دولت جدید برای نزدیک شدن به ایران چیست؟ به نظر شما این تمایل تا چه حد به شخصیت اوباما و در درجه دوم به حزب دموکرات باز میگردد؟ همانطور که گفتم ایران کشور مهمی است بنابراین همه کشورها تمایل دارند با ایران رابطه داشته باشند. آقای اوباما به لحاظ شخصیتی با جرج بوش پسر بسیار متفاوت بود. ببینید در مقطی دنیا تحت تاثیر دولتهای افراطی بود. مثل دولت افراطی جرج بوش پسر در امریکا، نتانیاهو در اسراییل، سارکوزی در فرانسه و متاسفانه دولت احمدینژاد در ایران. در واقع همه آنها با هم سنخیت داشتند. یعنی گرچه همه با هم خوب نبودند اما همدیگر را تقویت میکردند. خوشبختانه همه اینها غیر از نتانیاهو جای خود را به افراد بهتری نسبت به قبل سپردند. یعنی آقای احمدینژاد جای خود را به آقای روحانی داد، جرج بوش پسر جای خود را به اوباما و سارکوزی جای خود را به اولاند داد. اما فعلا نتانیاهو هنوز باقی است. همان طور که گفتم با آمدن اوباما بر سر کار، او برخلاف جرج بوش، رییسجمهورعاقلی بود. ضمن اینکه حزب دموکرات، روشنفکرتر از حزب جمهوریخواه است. منتها جرج بوش هم افراطیترین فرد حزب جمهوریخواه بود یعنی همه جناحهای حزب جمهوریخواه تفکرات جرج بوش را نداشتند. اینها گروهی هستند بنام کریستین زایولیست. یعنی مسیحیهای طرفدار صهیونیست. این گروه یکی از فراکسیونهای حزب جمهوری را پوشش میدهند که جرج بوش سمبل آنها بوده و بسیار تندرو و غیرمنطقی هستند وقتی اوباما برمسند کارآمد در همان ابتدا پیام مثبتی برای ایران فرستاد اما چون در ایران دولت آقای احمدینژاد بر سر کار بود، سیاستهای او نمیتوانست پاسخگوی مثبتی به این پیامها باشد. به مرور زمان هم اوباما و هم کل غرب و جامعه بینالملل به این نتیجه رسیدند تا زمانی که دولت آقای احمدینژاد بر مسند است زمینه گسترش روابط وجود ندارد. بنابراین منتظر برگزاری انتخابات در ایران شدند تا دولت بعدی روی کار بیاید. خوشبختانه انتخابات بسیار خوبی که برگزار شد خود این هم زمینههای مثبت دیگری را ایجاد کرد تا تمایل قبلی آنها افزایش پیدا کند و با دولت جدید وارد همکاری شوند و اکنون این روند ادامه دارد. مواضع کشورهای مهم مثل روسیه، چین و اروپا نسبت به نزدیکی یا دوری امریکا و ایران تاکنون چه بوده و بعد از این احتمالا چه خواهد بود؟ این کشورها بالقوه و شاید هم بالفعل، رقیب هم هستند. بنابراین از اینکه رقبایشان بتوانند به بازار ایران دست پیدا کنند خوشحال نیستند. یعنی اگر بین چین و امریکا، روسیه و امریکا و حتی اروپا و امریکا، یک رقابت سیاسی و ایدئولوژیک هم وجود ندارد اما حداقل یک رقابت اقتصادی وجود دارد. بعضی موارد از سر منافع اقتصادی با هم اختلاف پیدا میکنند. بنابراین هیچ کدام از اینها البته به علاوه اسراییل و حتی به علاوه رقبای ایران که بعضی کشورهای عربی هم هستند خیلی خوشحال نمیشوند از اینکه رابطه ایران با امریکا و کل غرب خوب شود و این روابط پیشرفت کند چراکه گسترش این مناسبات باعث افزایش موقعیت بینالمللی ایران میشود. طبیعتا چون آنها خود را رقیب ایران میبینند از این وضعیت خوشحال نیستند. آن طرف هم همین طور یعنی چه رقبای امریکا چه ایران هر دو طرف از گسترش روابط ایران با اروپا و امریکا خوشحال نیستند. وضعیت داخلی و خصوصا مسائل سیاسی و اقتصادی چه تاثیرات عینی و قابل محاسبهیی در روند مذاکرات اتمی دارد؟ من بر خلاف بسیاری دیگر به هیچوجه از مخالفتهایی که با وزارت خارجه و مذاکرات میشود نگران نیستم. از نظر من، این مخالفتها در روند مذاکرات هیچ تاثیرگذاری نمیتواند داشته باشد چون ما به آزادی معتقدم هستیم و اعتقاد داریم که تمام مردم و تمام گروهای سیاسی باید بتوانند نظرات خود را ابراز کنند. چه روزنامهها، چه احزاب و چه جناحهای سیاسی، پارلمان و فراکسیونهای مجلس بنابراین جای هیچ نگرانی نیست. البته مثل همین مساله در امریکا هم وجود دارد. آنجا هم یکسری گروهها وجود دارند که تحت تاثیر لابیهای صهیونیستی با گسترش رابطه با ایران مخالف هستند و همچنین با حل مساله اتمی ایران. در این رابطه حتی به دولت اوباما هم فشار میآورند. این گروهها آنجا حضور دارند و اینجا هم هستند. من میبینم برخی افراد خیلی نگران هستند که با این اختلافات چه اتفاقی خواهد افتاد. به نظر من هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. وزارت خارجه و دولت کار خود را انجام خواهد داد. چیزی را که فکر میکند منافع کشور و منافع ملی در آن وجود دارد، آن را دنبال میکند. افراد مخالف هم میتوانند نقطهنظرات خود را مطرح کنند و به طور کل این مخالفتها مهم نیست. بالاخره ما باید یاد بگیریم که همواره سیستم چند صدایی در ایران حاکم باشد و هرکسی نظری دارد مطرح کند. اما نظر آن کسی که نظر اکثریت را در انتخابات برده است قابل اجرا باشد. البته باید مواظب باشیم که دموکراسی به معنای دیکتاتوری اکثریت نشود. به معنای حاکمیت اکثریت است با رعایت حقوق اقلیتها که یکی از آن حقوق همین آزادی اظهارنظر دیگران و آزادی مخالفتها و نقدها و نظرهاست و این نه تنها منفی نیست که مثبت هم هست. به نظر شما آیا هنوز سایه دیپلماسی دولت پیشین بر روابط ایران با کشورهای دیگر وجود دارد؟ بله وجود دارد. مهمترین اثر دیپلماسی آن همین تحریمهای بینالمللی و تحریمهای کشورهاست که علیه جمهوی اسلامی ایران به وجود آمده است و الان چهار قطعنامه تحریم توسط شورای امنیت سازمان ملل است که تحریمهای بسیار شداد و غلاظی هم هست. کشورهای بسیاردیگری هم به صورت یکجانبه و خارج از تحریمهای بینالمللی و خارج از سازمان ملل تحریمهایی را علیه ایران به تصویب رساندند. مثل اتحادیه اروپا، کانادا، کره جنوبی، ژاپن و خیلی تحریمهایی که اعمال شده همه از آثار دو دولت قبلی است.