سفری کوتاه به بام ایران +تصاویر
وقتی وارد بام ایران میشوی اگر در ارتفاع زندگی نکرده باشی، رخوتی عجیب تو را فرامیگیرد، رگهایت منقبض و پوستت خشک و نفس کشیدنت دچار مشکل میشود. البته این موارد به یکباره برای کسی پیش نمیآید و تجربه کسب شده از سفری کوتاه به شهرکرد و جویا شدن از این و آن است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایسنا، وقتی سفری کوتاه به شهری با قدمتی بلند و نه چندان پهناور داریم. مرتفع و پرجاذبه، تشنه در عین سرسبزی و پرآبی. دهکرد اما شهر لرها و بختیارها.
وارد شهری میشویم که در ورودیش از آیتالله دهکردی یاد میشود و اینکه شهر مزین به وجود پروجود ایشان است. پس از طی خیابانها و سرک کشیدن به پلاک کوچهها اولین موضوع جالب توجه، نام کوچههاست که با شماره مشخص شده است. بعد از آن تابلوی «گوشت شتر موجود است» توجهات را به خود جلب میکند که بعد از پرسوجو متوجه میشویم گوشت شتر از اصفهان وارد این شهر شده و عرضه میشود، هر چند در نظر اول فکر میکنید این شهر مهد پرورش این نوع گوشت است که عرضهاش را با تابلویی در معرض دید قرار دادهاند.
لطافت باران رگباری تابستانی سرتاسر وجودت را مملو از طراوت و تازگی میکند. بارانی که به اذعان خود اهالی سابقه نداشته و معمولا اواخر مهرماه و اواسط آبان خود را نشان میدهد. قدم بر تپهای مزین به نام شهدا میگذاریم که شهر را به دو نیم تقسیم کرده و زیرپایت قرار داده. بام این شهر همینجاست. یعنی بام در بام. در پایین دست این بام، پارکی به نام «ملت» است و فوارههای موجود و سرسبزی و درختان بلندش زیباییش را دوچندان کرده است.
خیابانهای شهر را بالا و پایین میکنیم، به خیابانی میرسیم که به «رعناییها» معروف است و در گذشته کسی جرأت عبور از آن را نداشته. از منطقه دیگری عبور میکنیم که به بالاشهر معروف است و نرخ زمین برِّ خیابانش متری 10- 12 میلیون. متراژ خانههای مسکونی لوکس ساخته شده در این مناطق همه بالاست.
در این همه گشت و گذار داخل شهر نکته جالب نبود حتی یک ماشین پلیس اعم از نیروی انتظامی و راهنمایی و رانندگی بود. حتی سر چهارراهها هم افسری گماشته نشده بود و این به نظر نشان از امنیت بالای این شهر است.
امامزاده معروف شهرکرد «حلیمه خاتون و حکیمه خاتون» بود که مورد توجه گردشگران قرار گرفته و سوغاتی معروفش «گلیم» و «کشک» است. به گفته اهالی، «گز بلداجی» سوغاتی معروف و مشهور و خوشمره استان چهارمحال و بختیاری است که حتی به اصفهان هم صادر میشود و اصفهانیها از این برند بهره میبرند این در حالیست که اگر خود چهارمحالیها فکر بکری میکردند میتوانستند فقط از این طریق، درآمدزایی عظیمی داشته باشند.
پس از گشتی در شهرکرد، به شهرستان کوهرنگ میرویم، شهری که نامش برند آب معدنی نابی است که این روزها در داخل کشور یا حداقل در استان ما توزیع نمیشود و به گفته شهرکردیها فقط به کشورهای خارجی صادر میشود.
مسیر شهرکرد تا شهرستان کوهرنگ آنقدر زیبا و چشمنواز است که طی مسیر طولانی با جاذبهای طبیعیش برایت آسان میشود. در طول مسیر با کمپینگ های عشایری و گردشگری زیادی روبرو میشویم که جای خالی عشایر به عینه مشهود است. شهری که ایل بختیاری و عشایرش معروف و شناخته شده است.
هنگام خروج از شهر از قبرستان عبور میکنیم و با مجسمههای شیرسنگی مواجه میشویم که گویا بر روی قبر جوانانشان به نشانه جوانی، دلاوری و مردانگی و بزرگان ایل و خاندان نصب میکنند.
در مسیر به جشن عروسی بختیاریها برمیخوریم و اوقاتی را در کنارشان میگذرانیم. رقص محلی با اسلحه و پوشش محلی و لباسهای رنگی زنان بختیاری بسیار زیباست.
در مسیر پرپیچ و خمی که میرویم رشته کوههای زردکوه رخنمایی میکند و صدالبته ریزگردهایی که از خوزستان خود را به این استان رسانده و کوهها را در خود محصور کرده است.
وقتی به شهر چلگرد واقع در شهرستان کوهرنگ میرسیم و چشمه کوهرنگ محصور در حصار را میبینیم همه اذعان میکنند آبش نسبت به سالهای گذشته خیلی کم شده. در اطراف چشمه سوغاتسراهایی برپاست که توجه همه گردشگران را به خود جلب کرده چرا که سوغات محلی به فروش میرسد.
پس از همصحبتی با اهالی متوجه میشویم که روستاهای اطراف کوهرنگ بیآب هستند و آبرسانی سیار صورت میگیرد و مثل این ضربالمثل معروف است که «آب در کوزه و ما تشنه لبان میچرخیم».
از آنجا به دیدن آبشار علیخان میرویم که به علت شلوغی و نبود جای پارک مجبور میشویم راه رفته را برگردیم. همانجا تابلوی غار یخی و افرادی که خانوادهها را برای بردن به آن غار سروصدا به راه انداختهاند جلب توجه میکند اما گویا باید با تجهیرات و آمادگی کامل به این غار رفت.
پس برمیگردیم و به محلی به نام «دیمه» میرویم که چشمهای دارد و نام برند آب معدنی است که تا کنون محصولش به داخل کشور راه نیافته و هر چه تولید شده نصیب خارجیها شده است.
چندین چشمه فقط در همین نقطه موجود است و نام هزار چشمه را در ذهن تداعی میکند چرا که در مسیر از هر جا گذر کردیم شنیدیم که میگویند اینجا و آنجا چشمه هست.