رازهای ازدواج کیمیا علیزاده و معدنچی +عکس
سیدعلی ضیاء در برنامه «فرمول یک» میزبان کیمیا علیزاده به همراه همسرش حامد معدنچی بود که برای اولین بار پس از رسانه ای شدن خبر ازدواجشان در تلویزیون حاضر شده بودند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایلنا، علیزاده در ابتدای برنامه درباره شیوه آشنایی با همسرش توضیح داد: برادر من در والیبال شاگرد آقا حامد است، در مسابقات برادرم خیلی اصرار کرد که من هم با او بروم. اینطور شد که حامد را دیدم و آشنا شدیم. بعدها خیلی اتفاقی که همراه با خانواده برای سیزده به در به پارک رفته بودیم که با حامد و خانواده اش روبرو شدیم و آشنایی مان شکل گرفت تا به ازدواج رسید.
با خودم لج کرده بودم و می گفتم دیگر فیزیوتراپی نمی کنم
وی در پاسخ به این سوال ضیا که آیا کسی او را از ازدواج منع نکرده، گفت: مربیانم به من توصیه کردند مواظب باش با ازدواج لطمه ای به ورزش حرفه ای ات نخورد، اما مثلا درباره شرایط اخیرم، حسابی خسته شده بودم که چرا مدام این اتفاق برای من می افتد و آسیب می بینم و با خودم گفتم دیگر اصلا برای فیزیوتراپی نمی روم. با خودم و همه لج کرده بودم اما حامد مرا کمک کرد و قانعم کرد که با هم به فیزیوتراپی برویم. او شرایط مرا می داند و اینکه دو طرف همدیگر را درک کنند خیلی خوب است و لطمه ای به حرفه مان وارد نمی کند.
معدنچی نیز درباره مراحل ازدوجشان گفت: برنامه خواستگاری ما یکدفعه ای شد و من دو روز قبل از تصمیمم برای خواستگاری به خانواده گفتم. البته خانواده در جریان آشنایی مان بودند. برای رفتن به خواستگاری استرس داشتم. گرچه قبل از مراسم هم با خانواده او صحبت کرده بودم. به خانمم گفته بودم دستمال کاغذی را نزدیک من بگذار تا عرق های پیشانی ام را خشک کنم. مدام هم نگاهم به فرش بود. مادر کیمیا به شوخی گفت باید مهریه دخترم 1377 به تعداد سال تولد او باشد اما مهریه مان 14 سکه شد.
بعد از عید سر زندگی مان می رویم
وی با اعلام این خبر که این زوج بعد از عید قرار است سر خانه زندگی خودشان بروند، ادامه داد: بعضی ها گفته اند زود ازدواج نکنید اما اگر دو طرف ورزشی باشند اتفاقا می توانند همدیگر را کمک کنند. ما هم چند وقتی با هم صحبت کردیم و تاکید کردیم تا مشکلی پیش نیاید.
زانوی چپم را عمل می کنم و بعد از بهبود به ورزش برمی گردم
در ادامه تنها مدال آور زن تاریخ ایران در المپیک درباره شایعاتی که مبنی بر خداحافظی همیشگی او از ورزش مطرح شده، تصریح کرد: اینطور نیست که نتوانم به ورزش برگردم. بعد از مسابقات جهانی که مچ پای راستم را جراحی کردم و دو هفته بیمارستان بودم می گفتند کیمیا خداحافظی کرده و نمی تواند برگردد. این بار هم همین موضوع پیش آمد اما من نه من خداحافظی می کنم نه آسیبم دروغ بوده است. احتمالا زانوی چپم را هفته دیگر عمل می کنم و بعد از 9، 10 ماه که بهبود پیدا کنم به ورزش برخواهم گشت.
خیال همه راحت که کیمیا با انگیزه بیشتر برمیگردد
همسر این بانوی قهرمان نیز در توضیحات تکمیلی گفت: درباره خداحافظی کیمیا و کنار گذاشتن ورزش، همین جا می گویم که خیال همه راحت باشد. کیمیا بعد از مراحل درمانش قوی تر از قبل برمیگردد و انگیزه زیادی هم دارد.
ورود از تیم نوجوانان به تیم بزرگسالان فشار زیادی رویم وارد کرد
علیزاده در پاسخ به سوال ضیا مبنی بر اینکه چرا مدام آسیب می بیند، اظهار کرد: آسیب در ورزش طبیعی است، به ویژه تکواندو که ورزش برخوردی است. آسیب هم دلایل زیادی می تواند داشته باشد. زمانی که من از اردوی نوجوانان وارد تیم بزرگسالان شدم فشار زیادی روی من بود، مدام هم باید مسابقه می دادم و شرایط درمان کامل وجود نداشت. در آن شرایط ترجیح می دادم بیشتر ورزش کنم.
توان پرچمدار بودن را داشتم اما کنارم گذاشتند
وی درباره دلیل عدم حضورش به عنوان پرچمدار تیم ایران در آسیا علی رغم اعلام قبلی گفت: یک هفته قبل از اعزام آسیب دیدم اما به من گفتند مشکلی نیست که نمی توانی بازی کند اما پرچم دار که می توانی باشی. دکتر رازی هم گفتند بعد از جلسات فیزیوتراپی مشکلی برای راه رفتن نداری. بعد از طرف تیم از من پرسیدند که می توانی راه بروی؟ گفتم بله مشکلی ندارم. فردایش گفتند باید از فیزیوتراپت نامه بیاوری که من این کار را هم انجام دادم. اما سرانجام فرد دیگری پرچمدار شد. این موضوع هم تصمیم یک نفر نبود.
این تکواندوکار در پاسخ به ضیاء درباره اینکه با این شرایط نکند خدایی نکرده فکر رفتن و لژیونر شدن به سرش بزند، تاکید کرد: در تکواندو لژیونر نداریم و یک ورزش ملی به حساب می آید.
علیزاده در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه چرا با کفش ورزشی به دیدار رسمی با رییس جمهور رفته اند گفت: می خواستیم لباسمان را ورزشی ست کنیم!
برای ورزشکاران لباس رسمی پوشیدن سخت است
معدنچی نیز در این خصوص گفت: برای ورزشکاران لباس رسمی پوشیدن سخت است. کاش می شد مراسم ها را با شلوار گرم کن می رفتیم! وی همچنین درباره عروسکی که در اردوها همراه می برد، گفت: نرمالو اسم عروسک من است که شبیه خرس خوابیده است و به عنوان بالش از آن استفاده می کنم. من دوست دارم به موقع بچه باشم به موقع عاقلانه تصمیم بگیرم. هرجایی رفته ام هم خودم بوده ام.
حق ورزشکاران است که خوب پول بگیرند
همچنین معدنچی یادآور شد: حقوق های تیم والیبال بالا رفته اما حق ورزشکارها بیشتر از این ها است. کسانی که بیمه ندارند. ورزش قهرمانی شغل ریسکی است و ممکن است برای تو اتفاقی بیفتد و ورزش را به کلی کنار بگذاری، اتفاقی که برای من هم افتاد. بنابراین باید ورزشکاران پول خوب بگیرند. مثلا حق آقای موسوی که از بهترین های دنیا است که پول خوبی بگیرد.
علیزاده نیز در خصوص بیمه برای مراحل درمانی خود بیان کرد: برای بیمه و صندوق حمایت از قهرمانان نیاز به پیگیری بسیار زیادی هست و معلوم نیست آخرش چه می شود.
به اجبار مادرم تکواندوکار شدم!
این قهرمان تکواندو درباره اینکه چطور به این رشته علاقمند شده هم تصریح کرد: هیچوقت به تکواندو علاقمند نشدم و حتی وقتی در باشگاه به هوای آب خوردن می رفتم دیگر سرکلاس برنمی گشتم! اما وقتی حرفه ای تر شدم علاقه به گرفتن مدال برایم جدی شد. مادرم خیلی به این کار اصرار داشت و حتی اگر نمی خواستم سرکلاس بروم مرا به اجبار می برد. وقتی وارد ورزش حرفه ای شدم دیگر به این رشته علاقمند شدم.
در بخش دیگری از این گفتگو معدنچی در پاسخ به این موضوع که برخی می گویند با پایان کار والیبالیست های فعلی، دوران اوج والیبال ایران تمام خواهد شد، تاکید کرد: من تا حدودی با فدراسیون والیبال در ارتباط هستم و از اخبار مطلعم. می دانم که برای نوجوانان وقت زیادی گذاشته می شود و در تیم بزرگسالان نیز 4، 5 نفر به تازگی از تیم نوجوانان آمده اند. زمان می برد تا مربی بتواند روند رو به رشد تیم را بالا ببرد و آن را حفظ کند. ان شاءالله والیبال ما هم مثل قبل خواهد شد.
می گفتند دخترعمو پسرعمو هستیم!
وی همچنین درباره شایعات مبنی بر فامیل بودن با همسرش گفت: ما با هم نسبت فامیلی نداریم. بعضی ها حتی می گفتند دختر عمو و پسرعمو هستند! فامیلی ما که فرق می کند!
این مربی والیبال با بیان اینکه بعضی وقتها خودم را سانسور می کنم، ادامه داد: والیبال سن ندارد و تا موقعی که خوب باشی می توانی ادامه بدهی البته من دیگر بازی نمی کنم.
معدنچی در پایان درباره چگونگی علاقمندی اش به والیبال نیز گفت: من برای تفریح برای والیبال رفته بودم و آنقدر علاقمند شدم که دیگر والیبالیست شدم. مادرم هم قبلا والیبالیست بود و علاقه ای از قبل در من وجود داشت